ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

۴۰ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

على (ع ) روزى با جمعى از یاران خود به قبرستان رفتند، و رو به آنان فرمودند:

آیا مى خواهید چیزى را بر شما بنمایانم که هرگز ندیده اید؟

عرض کردند:
بلى یا امیرالمؤمنین ،

حضرت بر سر قبر کهنه اى - که نشان مى داد صاحب آن خیلى مدتها پیش رحلت نموده - رفت و فرمود:

یا عبدالله ، قم باذن الله ، اى بنده خدا برخیز به اذن خدا.

در همان حال قبر شکافته شد و پیر مردى با محاسن سفید از قبر بیرون آمد و عرض کرد السلام علیک یا ولى الله

حضرت جواب او را داد و فرمود:

چند سال است از دنیا رفته اى ؟

گفت :

فدایت شوم ، سال نشده ،
فرمود:
چند ماه است ؟
عرض کرد، به ماه هم نرسیده ،
فرمود:
چند روز است ؟
گفت :
روز هم نشده
، فرمود:
چند ساعت ؟
عرض کرد به ساعت هم نرسیده ،

چون داخل قبر خود شدم بعد از سؤ ال نکیرین ، حورى خوب روى ، خوش صورتى را در قبر دیدم ، با وى در آویختم ، گردن بندى که در گردن داشت پاره گردید و دانه هاى آن متفرق شد صد دانه داشت ، من و او مشغول جمع کردن دانه ها شدیم و هنوز تمام نکرده بودیم ، که شما مرا خواستید.

حضرت فرمود:

به جایگاه خود برگرد، خداوند از رحمت بى پایانش تو را بى نصیب نفرماید.
چون رفت ، فرمود:

او صد سال است که از دنیا رفته و مشغول برچیدن دانه هاى گردن بند خواهد بود تا قیام قیامت و عالم برزخ هم براى او نمودى ندارد.

آنگاه حضرت سر قبرى که تازه بود و گویا صاحب آن ساعتى پیش از دنیا رفته ، آمد و صاحب آن قبر را صدا زد.

جوانى سیاه روى با حالى زار از قبر بیرون آمد و گفت :

السلام علیک یا امیرالمؤمنین !

حضرت جواب سلام او را داد و فرمود:

جوان ! چند ساعت است که از دنیا چشم فرو بسته اى ؟

عرض کرد:
فدایت شوم از ساعت گذشته ،
فرمود:
چند روز است ؟
گفت :
از روز زیادتر است ،
فرمود:
چند ماه است ؟
عرض کرد:
از ماه هم بیشتر است .
فرمود:
چند سال است ؟
گفت :
خیلى سال است ،

آنقدر کار و زحمت و گرفتارى دارم که خاطرم نیست چند سال است گویا صد سال باشد.

حضرت فرمود:

به جایگاه خود بر گرد و در حق او دعا فرمود.

به برکت دعاى آن حضرت در عقاب و عذاب او تخفیفى داده شد.

على (ع ) فرمود:

فرق میان مؤمن و منافق همین قدر است

جواهر، ص 181.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۷
بهنام جدی بالابیگلو
مرد صالحى مبلغ بیست هزار درهم مقروض بود، هیچ وسیله اى براى پرداخت آن نداشت .

روزى طلبکار با اصرار تمام ، مطالبه قرض خود نمود، آنقدر سخت گرفت که مرد مقروض با اشک جارى و دلى افسرده به خانه رفت .

این مرد همسایه اى یهودى داشت ،
همین که او را با وضعى پریشان مشاهده کرد، گفت :
تو را به حق دین اسلام سوگند مى دهم بگو چه شده که این قدر ناراحتى ؟
جریان را برایش شرح داد.
یهودى به منزل خود رفته و مبلغ بیست هزار درهم برایش آورد،
گفت :
اگر ما با هم از نظر دین اختلاف داریم ولى همسایه که هستیم ، شایسته نیست همسایه من به رنج قرض ‍ گرفتار باشد. بدهکار آن پول را برداشت و پیش طلبکار آورد.

طلبکار از این سرعت در پرداخت پول تعجب کرد. از او پرسید:
از کجا تهیه کردى ؟
جریان بر خورد همسایه یهودى را برایش نقل کرد،
در این موقع طلبکار داخل منزل شد و سند بدهکارى او را آورد.
گفت :
من از یک یهودى که کمتر نیستم ، بگیر سند خود را من طلبم را به تو بخشیدم و هرگز مطالبه نخواهم کرد.

طلبکار همان شب در خواب دید قیامت به پا شده و نامه هاى اعمال در حرکت است ، بعضى نامه عملشان به دست راست و برخى به دست چپ قرار مى گیرد.
در این حال نامه عمل او هم به دست راستش قرار گرفت و اجازه ورود بهشت بدون حساب به او دادند.
پرسید:
چه شد که بدون حساب باید وارد بهشت شوم ؟
گفتند:
چون تو جوانمردى کردى و سند آن مرد نیکوکار را رد نمودى ما چگونه نامه عمل تو را ندهیم با این که بخشنده و مهربانیم ، همانطور که تو از حساب او گذشتى ما هم از حساب تو مى گذریم ، طلبت را بخشیدى ما هم گناهان تو را بخشیدیم

دارالسلام ، ج 2، ص 195.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۹
بهنام جدی بالابیگلو

فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید.

روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود،

مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد.

پرسید:

تو کیستى ؟

گفت :

من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام .
دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد.

از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى (ع ) کرد

. آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد.
موسى عرض کرد:

پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟

خطاب رسید:

اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد

-انوار نعمانیه ، ص 354.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۳
بهنام جدی بالابیگلو

 شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که فرمود:

روز قیامت شخص دو رو و دو رنگ را مى آورند در حالى که زبانش از پشت سرش بیرون آمده و زبان دیگر از جلو رویش در حالى آتش از دهانش ‍ شعله ور است و مى گویند این مجازات دو روئى و دو زبانى است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۰
بهنام جدی بالابیگلو

امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که فرمودند :
« (در معراج ) صدایی را شنیدم که مرا ترساند ٬

جبرئیل به من گفت :

ای محمد ! آیا می شنوی ؟

گفتم :

آری .

گفت :

این سنگی بود که ۷۰ سال پیش از لبه جهنم پرتاب شده بود هم اکنون رسید به قعر جهنم .» پیامبر اکرم (ص) دیگر نخندید تا از دنیا رحلت کرد . ۱

۱) بحار٬ ج۸ ٬ مبحث نار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۲۳:۵۴
بهنام جدی بالابیگلو

را اندیشه مرگ برایمان ناگوار است؟

چرا تلاشمان بر این است  که فکر مرگ را از ذهن خود دور نمائیم؟

چگونه است که مرگ رویاهامان را فرو میریزد؟

اشکال کار کجاست؟

تضاد این دو از چه روست؟

اگر مرگ یک حقیقت است ، اگر از آن گریزی نیست ،اگر پیش روی ماست ...

پس چرا ؟

چرا به هر "موجود" و "عدم" ی فکر میکنیم  جز "مرگ"؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۴
بهنام جدی بالابیگلو

مرور می کنم لحظه های فراموشی را

مرور میکنم روزهای خواب آلوده را

مرور میکنم شبهای مرده وار را

و باز خسته میشوم از تکرار ها ی بی سر انجام

                                         خسته میشوم از غر زدنهای مدام

کاش این همه سخن پراکندن،

                         این همه گفتن ،

                                 این همه نوشتن،

                              نتیجه ای داشته باشد

کاش نتیجه اش کرداری در خور لحظات پیش رو  باشد

تا شرمندگی پس از فروبستن چشم کمتر باشد

تا آسودگی در زمان بیداری داشته باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۰
بهنام جدی بالابیگلو

پس از آنکه میت را در قبر گذاشتند و با خاک رویش را پوشاندند باذن الهی دو فرشته از جانب خدا ، به صورت هولناک و وحشت انگیز وارد قبر می شود.

آن دو فرشته به فرموده امیر المؤمنین : موی بدنشان آنقدر بلند است که روی زمین کشیده می شود

و با انیاب خود زمین را می شکافند ،

صدائی دارند چون رعد قاصف ،

دیدگانی چون برق خاطف ،

برقی که چشم را می زند ،

میت را مورد سوال قرار می دهند .

لحظات هولناک ، وحشتناک ، سخت و کمر شکن برای میت آغاز می شود .

سعادتمند کسی است که در دنیا مؤمن بوده و با انجام اعمال نیک توشه و آذوقه برای آخرت مهیا کرده باشد

. اولین سوال قبر درباره پروردگار بی همتاست خواهد بود‌:

پروردگارت کیست ؟

اگر میت مؤمن باشد و از بندگان خاص خدا در جواب کلمه طبیة

( لا اله الا الله ) به زبانش جاری خواهد شد

و اگر مؤمن نباشد زبانش بند خواهد آمد و پس از آن دچار عذاب الهی خواهد شد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۸
بهنام جدی بالابیگلو

شیخ کلینى از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که فرمود:

حق تعالى با بندگان در حساب روز قیامت به قدر آنچه در دنیا از عقل به ایشان داده دقت مى کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۲۰:۳۸
بهنام جدی بالابیگلو

انس بن مالک روایت کرده که:

روزی حضرت رسول الله(ص) فرمود:

در این ساعت برادرم جبرئیل به من خبر داد که جریر بن عطای جریح از دنیا رفت و جان او را به آسمان بردند؛ بهشت و دوزخ را به او نشان دادند عجایب و غرایب بسیار دید باز او را به دنیا فرستادند او را بطلب و از او بپرس تا از احوال آخرت تو را خبر دهد و اصحاب بدانند که چه در پیش است.

حضرت او را طلب نمود و فرمود:

شرح حال خود را بازگوی،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۰
بهنام جدی بالابیگلو