ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۱ ثبت شده است

مرگ در نگاه دیگران:
  • «مرگ پایان این جسم است اما آغاز زندگی دوباره است.»
  • ایلیا میم
  • «ارتباط با زندگان زنده می‌کند و رابطة با مردگان می‌میراند.»
  • «آنکه زندگی بدون رنج و تلاش را برمی گزیند پیشاپیش مرگ خویش را نیز جشن گرفته است . »
  • «بن و ریشه هستی مانند گردونه ای دوار است که همه چیز را گرد رسم کرده است برسان : گردش روزها ، چرخش اختران و ستارگان ، چرخش آب بر روی زمین ، زایش و مرگ ، نیکی و بدی ، گردش خون در بدن ، حرکت اتم و … »
  • «پیوند عشق حقیقی حتی با مرگ گسیخته نمی‌شود، چه رسد به دوری.»
  • «تنها مرگ است که دروغ نمی‌گوید! حضور مرگ همه موهومات را نیست و نابود می‌کند. ما بچه? مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب‌های زندگی نجات می‌دهد، و در ته زندگی، اوست که ما را صدا می‌زند و به‌سوی خودش می‌خواند.»
  • «دوست داشت او را شکلاتی بپیچند، عین مرده‌های زیادی که طی این مدت در تخت بغلی مرده بودند. اول لباس‌هایشان را در می‌آوردند، حلقه طلا، گوشواره‌ها و النگوها را در پاکتی می‌گذاشتند و بعد سراغ دندان‌ها می‌رفتند، تا اگر مصنوعی بود وسط راه مرده حواسش پرت نشود و آن‌را قورت ندهد. بعد نوبت پنبه‌ها بود که سوراخ‌های بدن را می‌پوشاند تا جانی که در رفته دوباره پشیمان نشود و سر جای اولش برنگردد
  • «زاد روز ما با تاری نادیدنی به هزاران زاد روز دیگر گره خورده است ، مرگ هم زاد روزیست همانند زاده شدن که بدرودی است به جهانی دیگر…»
  • «زندگی هر چه پوچ‌تر باشد مرگ تحمل ناپذیرتر می‌شود.»
  • «فریدریش نیچه به درستی مرگ خدا را اعلام کرد، اما من می‌گویم که او هرگز به دنیا نیامده‌است. خدا افسانه‌است. او اختراع است و اکتشاف نیست. آیا تفاوت بین اختراع و اکتشاف را می‌دانید؟ اکتشاف با واقعیت سر و کار دارد، اما اختراع را شما پدید می‌آورید.»
  • «مردن کافی نیست باید به موقع مرد.»
  • «مهم نیست مرگ کجا و کی به سراغ من می آیدمهم اینست که وقتی می آید من آنجا نباشم»
  • «ناراستی ها پیشاپیش رو به مرگ و نیستی اند مگر آنکه ما آنها را در اندیشه و روان خویش زنده نگاه داریم !. »
  • «نوازش و دلربایی زیاد ، پیشاپیش بستر مرگ را فراهم کند !»
  • «نیرنگ پیران بدنهاد ، تنها با مرگ به پایان می رسد . »
  • «یک شاعر در بیست و یک سالگی می‌میرد، یک انقلابی یا یک ستاره راک در بیست و چهار سالگی. اما بعد از گذشتن از آن سن فکر می‌کنی همه چیز روبه‌راه است، فکر می‌کنی توانسته‌ای از منحنی مرگ انسان بگذری و از تونل بیرون بیایی.»

آن که به کمال رسیده‌است، فاتحانه به مرگ خویش می‌میرد و چنین مرگی، بهین مرگ است. نیچه

تنها سعادتمند، کسی است که چشم به جهان نگشوده به خواب مرگ فرو رود. ارنست همینگوی

 ضرب‌المثل

  • «آدم فقیر مرگش بی صدا است.»
  • «آدم گدا، مرگش ندارد صدا!»
  • «آدمی‌زاد تخم مرگ است.»
  • «با مرگ دست و پنجه نرم کردن.»
  • «به مرگ بگیر تا به تب راضی شود.»
  • «به تب گرفتن تا به مرگ راضی شدن.»
  • «پیش از مرگ واویلا.»
  • «ترس برادر مرگ است.»
  • «دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب!»
  • «عمر اگر هزارسال است آخرش مرگ است.»
  • «مرگ به فقیر و غنی نگاه نکند.»
  • «مرگ پیر و جوان نمی‌شناسد.»
  • «مرگ چاره ندارد.»
  • «مرگ خبر نمی‌کند.»
  • «مرگ خر عروسی سگ است.»
  • «مرگ را به چشم دیدن.»
  • «مرگ یکبار، شیون یکبار!»
  • «ننگ بزرگان و مرگ فقیران صدا ندارد.»
  • «ننگ امیر و مرگ فقیر صدا ندارد.»
  • «نوشدارو پس از مرگ سهراب.»
  • «یا مرگ یا استقلال!»

[شعر

  • «اگر مرگ داد است بیداد چیست //زداد اینهمه بانگ و فریاد چیست»
  • « مرگ هر کس ای پسر همرنگ اوست // آینه ی صافی یقین همرنگ روست»
  • «آزمودم، مرگ من در زندگی است// چون رهم زین زندگی، پایندگی است»
  • «از دست عدو ناله? من از سر درد است// اندیشه هر آن‌کس کند از مرگ، نه مرد است// جان‌بازی عشاق، نه چون بازی نرد است// مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است»
  • «ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد// یعنی او از اصل این زر بوی برد// مرگ تبدیلی که در نوری روی// نه چنان مرگی که در گوری روی»
  • «بابط می‌گفت ماهیی در تـب و تاب// باشد که به جوی رفته باز آید آب؟// بط گفت چومن قدید گشتم تو کباب// دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب»
  • «بعد از این لطف تو با ما به چه ماند دانی؟// نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند»
  • «بمیرد کسی کو ز مادر بزاد// ز خسرو چو یاد آوری تا قباد// ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم// به ناچار گردن بدو داده‌ایم// نزاید کس الا که مرده شود// به خاک سیه در سپرده شود»
  • «به دارو و درمان جهان گشت راست// که بیماری و مرگ، کس را نکاست»
  • «به نام نکو گر بمیرم رواست// مرا نام باید که تن مرگ راست»
  • «پیامی است از مرگ موی سفید// به بودن چه‌داری تو چندین امید»
  • «تنهایی از مرگ ناخوش‌تر است// هرآن‌کس که تنها بود بی‌کس است»
  • «چنین گفـت کز مرگ، خود چاره نیست// مرا بر دل اندیشه زین باره نیست// مرا بیش از اینزندگانی نبود// زمانه نکاهد نخواهد فزود»
  • «چو خواهی ستایش پس مرگ تو// خرد باید ای نامور برگ تو»
  • «چون زیستن تومرگ تو خواهد بود// نامرده بمیر تا بمانی زنده»
  • «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// که مرگ خر بود سگ را عروسی»
  • «خانه‌ای را که چون تو همسایه است// ده درم سیم بـدعیار ارزد// لکن امیدوار باید بود// که پس از مرگ تو هزار ارزد»
  • «خصم را گو پیش تیغش جوشن و خفتان مپوش// مرگ را کی چاره هرگز جوشن و خفتان کند»
  • «خوشا آن‌کس که پیش ازمرگ میرد// دل و جان هرچه باشد ترک گیرد»
  • «رسول مرگ به ناگه به من رسید فراز// که کوس کوچ فروکوفتند کار بساز// کمان پشت دوتا چون به زه درآوردی// ز خویش ناوک دلدوز حرص دور انداز»
  • «زندگی خواهی کرد همسرم!// و خاطره من چون دود سیاهی// پراکنده می‌شود در باد!// خواهر سرخ گیسوی من!// در قرن بیستم// تلخی مرگ// بیش از یکسال نمی‌پاید.»
  • «سخن‌گو سخن سخت پاکیزه راند// که مرگ به انبوه را جشن خواند»
  • «شعر من و مرگ فقرا، عیب بزرگان// این هر سه متاعی است که آوازه ندارد»
  • «کسی کو نکونام میرد همی// ز مرگش تاسف خورد عالمی»
  • «گر بی‌برگی به مرگ مالد گوشم// آزادی را به بندگی نفروشم»
    • از مقدمه محمدبن علی الرقا بر حدیقه سنایی
  • «گر غم مرگ را به سنگ سیاه// بنویسند از او برآید آه»
  • «گویی رگ جان می‌گسلد زخمه ناسازش// ناخوش‌تر از آوازه مرگ پدر آوازش»
  • «لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست// چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست»
  • «نگفتم زلف تو دزد است از کیدش مباش ایمن// به مرگ گله راضی شو چو گرگی را شبان کردی»
  • «نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند// عـقل داند که بدان زنده نگردد سهراب»
  • «همان به که نصیحت یاد گیریم// که پیش از مرگ یک نوبت بمیریم»

 انجیل عهد عتیق

  • «گنج‌های شرارت منفعت ندارد اما عدالت از مرگ رهایی می‌دهد.»
    • امثال سلیمان، ??، ?
  • «چنان‌که عدالت مؤدی به حیات است، هم‌چنین هرکه شرارت را پیروی نماید او را به مرگ می‌رساند.»
    • امثال سلیمان، ??، ??
  • «خانه شریران منهدم خواهد شد اما خیمه راستان شکوفه خواهد آورد. راهی هست که به نظر آدمی مستقیم می‌نماید اما عاقبت آن طرق مرگ است.»
    • امثال سلیمان، ??، ??-??
  • «مرا مثل خاتم بر دلت و مثل نگین بر بازویت بگذار زیراکه محبت مثل مرگ زورآور استو غیرت مثل هاویه ستم کیش می‌باشد.»
    • غزل غزل‌های سلیمان، ?، ?
  • «به درستی‌که شراب فریبنده‌است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل مرگ سیر نمی‌شود.»
    • حبقوق نبی، ?، ?

 انجیل عهد جدید

  • «آمین آمین به شما می‌گویم، اگر کسی کلام مرا حفظ کند، مرگ را تا ابد نخواهد دید.»
    • انجیل یوحنا، ?، ??
  • «زیرا که مزد گناه مرگ است، اما نعمت خدا حیات جاودانی در خداوند ما عیسی مسیح.»
    • رساله به رومیان، ?، ??
  • «لیکن اگر به مسیح وعظ می‌شود که از مردگان برخاست، چون است که بعضی از شما می‌گویند که قیامت مردگان نیست؟»
    • رساله اول به قرنتیان، ??، ??
  • «لیکن بالفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده‌است. زیرا چنان‌که به انسان مرگ آمد، به انسان نیز قیامت مردگان شد.»
    • رساله اول به قرنتیان، ??، ??-??
  • «ای مرگ نیش تو کجاست و ای گور ظفر تو کجا؟ نیش مرگ گناه است و قوت گناه، شریعت. لیکن شکر خدا را است که ما را به واسطه خداوند ما عیسی مسیح ظفر می‌دهد.»
    • رساله اول به قرنتیان، ??، ??-??-??
  • «به ایمان ابراهیم چون امتحان شد، اسحاق را گذرانید و آن‌که وعده‌ها را پذیرفته بود، پسر یگانه خود را قربانی می‌کرد؛ که به او گفته شده بود که: «نسل تو به اسحاق خوانده خواهد شد.» چون‌که یقین دانستکه خدا قادر بر برانگیزانیدن از اموات است و همچنین او را در مثلی از اموات نیز بازیافت.»
    • رساله به عبرانیان، ??، ??-??
  • «و چون او را دیدم مثل مرده پیش پاهایش افتادم و دست راست خود را بر من نهاده گفت: «ترسان مباش! من هستم اول و آخر و زنده؛ و مرده شدم و اینک تا ابدالابد زنده هستم و کلیدهای مرگ و عالم اموات نزد من است.»
    • مکاشفه یوحنا، ?، ??-??-??
  • «از آن زحماتی که خواهی کشید مترس! اینک ابلیس بعضی از شما را در زندان خواهد انداخت تا تجربه‌کرده شوید و مدت ده روز زحمت خواهید کشید. لکن تا به مرگ امین باش تا تاج حیات را به تو دهم.»
    • مکاشفه یوحنا، ?، ??
  • «و چون مهر چهارم را گشود، حیوان چهارم را شنیدم که می‌گوید: «بیا (و ببین)!» و دیدم که اینک اسبی زرد و کسی بر آن سوار شده که اسم او مرگ است و عالم اموات از عقب او می‌آید؛ و به آن دو اختیار بر یک‌ربع زمین داده شد تا به شمشیر و قحط و مرگ و با وحوش زمین بکشند.»
    • مکاشفه یوحنا، ?، ?-?
  • «و چون فرشته پنجم نواخت، ستاره‌ای را دیدم که بر زمین افتاده بود و کلید چاه هاویه بدو داده شد. و چاه هاویه را گشاد و دودی چون دود تنوری عظیم از چاه بالا آمد و آفتاب و هوا از دود چاه تاریک گشت. و از میان دود ملخ‌ها به زمین برآمدند و به آن‌ها قوتی داده شد و بدیشان گفته شد که ضرر نرسانند نه به گیاه زمین و نه به هیچ سبزی و نه به درختی بلکه به آن مردمانی که مهر خدا را بر پیشانی خود ندارند. و به آن‌ها داده شد که ایشان را نکشند بلکه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذیت آن‌ها مثل اذیت عقرب بود، وقتی که کسی را نیش زند. و در آن ایام، مردم طلب مرگ خواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنای مرگ خواهند داشت، اما مرگ از ایشان خواهد گریخت.»
    • مکاشفه یوحنا، ?، ?-?-?-?-?-?

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۱ ، ۱۷:۲۵
بهنام جدی بالابیگلو