ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

بنظر من نویسندگی مثل کشیدن نقاشیه، اول باید خطوط کلی رو بکشی، بعدش دوباره برگردی به جزئیات برسی 

آخر سر هم نوبت به رنگ آمیزی و ظریف کاری می رسه.

یادمه یه روز صبح داشتم می رفتم سرکار.

دیدم تعدادی شیشه شکسته را کنار تیر چراغ برقی گذاشته اند.

من درکنار کارم تلاش می کنم روشنایی های تزئینی بسازم تا کمکی باشد برای مخارج زندگی ام.

البته تا به امروز که این مطلب را می نویسم موفق نبوده ام.

ماشین را نگهداشتم تا شیشه ها را بردارم.

موقع برداشتن شیشه ها متوجه صدای ناله های گربه ای شدم.

بنظرم رسید که بدن و پاهای گربه فلج شده بود و فقط می توانست سر خودش را تکان بدهد.

نگاه های التماس گونه ای داشت.

دلم به حالش سوخت.

چه کاری می توانستم برایش بکنم؟

حتما تشنه و گرسنه است.

به جای رفتن سرکار برگشتم رفتم خانه .

در یخچال را باز کردم ولی چیزی پیدا نکردم.

همسرم متوجه ا م  شد و پرسید: چی کار داری می کنی؟

گفتم اگه بگم بهم می خندی!

اصرار کرد

جریان گربه و ناله هایش رو گفتم.

نگاهی تحقیر آمیز به من کرد!

گفتم ولش کن

موقع بیرون رفتن گفت تکه ای خورشت مرغ داخل یخچال هست بردار ببر.

غذا را برداشتم و رفتم.

گربه بسیار ضعیف شده بود.

غذا رو جلویش گذاشتم و کمی هم آب داخل ظرفی ریختم.

بیشتر از اینها از دست من کاری بر نمی اومد.

جز دعا

گفتم خدایامن انسان ناتوانی هستم و تا حد توان خودم به گربه ای ناتوان کمک کردم.

خدایا تو هم بیا خدایی کن!

بقول خودم می خواستم خداوند را تحریک کنم تا گربه را نجات بدهد!

دنیا این چهره ها را هم دارد

چهره های که غالبا فراموش می کنیم و از یادآوری آنها واهمه داریم.

چهره های که از آنها فرار می کنیم.

چهره های پر از بیماری و مرگ

چهره های پر از ناتوانی

خداوند هم این چهره های دنیا را می بیند.

هر لحظه هزاران انسان و حیوان در ناتوانی ها و رنج ها غرق می شوند و توسط مرگ شکار می شوند.

و خداوند می بیند و توانایی نجات را هم دارد.

ولی نجات نمی دهد.

خداوند آخرین دست و پا زدن های غرق شده ها را داخل آب می بیند

خداوند آخرین ناله های گربه ها رامی شنود.

خداوند آخرین دست و پا زدن های گرفتاران را می بیند  

و آنها در باتلاق مرگ غرق می شوند.

آب و غذا را گذاشتم  و رفتم تا به کارهایم برسم.

زمانیکه از سرکار برمی گشتم نگاهی به پشت تیر برق انداختم.

گربه به خوابی عمیق فرو رفته بود.

دیگر صدای ناله هایش شنیده نمی شد.

آخرین غذای زندگی اش را خورده و آخرین قطرات آب زندگی خود را نوشیده بود.

و شکر خدا که با شکمی سیر از دنیا رفته بود.

دیگر هیچ کاری از دست من بر نمی آمد.

حرکت کردم به طرف خانه

هنوز نماز ظهر خودم را نخوانده بودم که تلفن زنگ زد.

یک از دوستان بود .

می گفت که کلنی زنبور عسل بالای طبقه پنجم ساختمانی افتاده بیا بگیر.

من قبلا کندوی عسل نگه می داشتم و به دلایلی زنبورهای خودم رو از دست داده بودم.

کندوی خالی رو کمی تمیز کرده کلاه و دودی رو برداشتم و رفتم.

به کمک دوستان زنبورها رو گرفتیم.

شب شد و طبق عادت شبهای مبارک ماه رمضان به مسجد می رفتیم.

بین راه احساس کردم که تعداد گربه های محل خیلی زیاد شده.

واقعا که مرگ گربه ها هم نعمتی بزرگ هست از طرف خداوند به انسانها

اگر هیچ گربه ای نمیرد زندگی برای انسانها غیر ممکن می شود.

یاد گربه فلج افتادم.

این روزها مد شده که همه سر خدا فریاد می زنن و از خداوند مایوس می شوند.

دیدی که خداوند گربه را نجات نداد!

تو از خدایت بهتری!

تو گربه را دیدی و صدای ناله هایش را شنیدی و بر حیوان بیچاره ترحم کردی.

و خداوند در عین توانایی او را نجات نداد.

و با همین حرفها در همین فضای مجازی تا می توانند علیه خداوند نفرت پراکنی می کنن!

ولی هرگز نمی گویند:
این خداوند بود که صدای ناله های گربه ای گرسنه را شنید و مرا برای سیر کردن او فرستاد.

منی که روزهای دیگر جز دنبال کردن گربه ها کار دیگری بلد نبودم دلم را برایش مهربان کرد تا بروم و از غذای خودم برایش ببرم.

بله!

خداوند کارهای خود را با ابزار انجام می دهد و من و شما ابزاری هستیم در جهت تحقق اراده خداوند.

خداوند مزد دلسوزی هایم را هم همان روز بهم داد .

غذایی لذیذ دادم و کندوی زنبور عسلی داد.

حقیقتا که خداوند سریع الحساب است.

آری!

خداوند می بیند و می شنود و مهربان است.

ولی حقیقتی بالاتر از این زندگی و از این لذت بردن ها هست که ما غالبا آن را فراموش می کنیم.

و آن حقیقت این است که در پس این زندگی پر از رنج، یک زندگی گسترده و عظیمی وجود دارد که به رفتار های خداوند معنی می دهد.

بدون در نظر گرفتن این حقیقت هیچ توضیح و تفسیری برای صفات الهی و عدالت خداوندی یافت نمی شود و بشر  در باتلاق کفر و انکار غرق می شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۳
بهنام جدی بالابیگلو

💠 پاسخ به شبهات (#اعتقادی)

متن منتشر شده در فضای مجازی:
من اگر پیامبر بودم رسالتم شادمانی بود بشارتم آزادی و معجزه ام خنداندن کودکان نه ازجهنمی میترساندم و نه به بهشتی وعده میدادم تنها می آموختم اندیشیدن را و انسان بودن را (#چارلی_چاپلین)


🔻پاسخ:
🔸 هر چند متن فوق، از لحاظ ادبی زیباست، اما از لحاظ محتوایی ارزش چندانی ندارد.

🔸 زندگی انسان، تنها خندیدن و خنداندن نیست، انسان از دو بُعد کلی، جسمی و روحی برخوردار است که باید هر دو بُعد را در خود پرورش دهد.

🔸 اما درباره #جهنم و #بهشت، باید گفت: وجود بهشت و جهنم از لحاظ عقلی لازم و ضروری است. و کسی که منکر بهشت و جهنم شود، و یا آن را نپذیرد، نباید ادعای تعقل و تفکر و اندیشه داشته باشد. بنابراین این یک تناقض است که شخصی مدعی اندیشدن باشد و منکر بهشت و جهنم و خداوندگار.

🔸 اما اسلام، به عنوان یک دین الهی، علاوه بر برنامه هایی برای ارتقاء سطح زندگی مادی انسان ها، به زندگی اخروی و بُعد روحی انسان نیز پرداخته است. تا جایی که رسول اکرم می فرمایند: «بلند همت ترین مردم فرد مومن است که به امر دنیا و آخرتش توجه و اهتمام دارد.»[1] و در جای دیگر از لقمان حکیم منقول است که: «به گونه ای در دنیا داخل مشو که برای آخرتت زیان داشته باشد و دنیا را آن چنان رها مساز که سربار مردم باشی»[2]

🔸 پرواضح است که انسان ها تنها با خندیدن به این دنیا نیامده است، بلکه رسالتی بسیار مهمتر در پیش خواهد داشت. ضمن اینکه این هدف ساده، با مصرف برخی دارو ها و مواد روانگردان و البته مخدر، حاصل می شود و نیاز به بعثت پیامبر و ظهور دین و ... نخواهد بود.

🔸 باید توجه داشت که دینی کامل و جامع است که تمام نیازهای جسمی و روحی بشریت را فراهم آورد. این نیازها چه فردی باشد و چه اجتماعی، اقتصادی باشد و یا اعتقادی و علمی و ... باید توسط دین برطرف شود. و یقینا امور اقتصادی، پزشکی، علمی و بسیاری از معضلات یک جامعه و فرد جامعه، با خندیدن و خوشحالی، برطرف نمی شود، بلکه اگر معضلات برطرف شود، #خنده و شادی را فراهم می آورد. همان کاری که دین اسلام، قصد آن را خواهد داشت.

پی نوشت___________
[1] میزان الحکمه: حدیث 6002.
[2] همان ، ح6004.
....................................................

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۹
بهنام جدی بالابیگلو

♨سوال:

چه راهی برای دیدن اموات و مردگان در خواب وجود دارد؟

✍ پاسخ:

✅ گرچه به طور اتفاقی ممکن است، انسان در عالم رؤیا با ارواح برخی مردگان ارتباط پیدا کند و آنها را ببیند، چنان که این مسئله برای همگان شاید اتفاق افتاده باشد که در حال خواب برخی اموات از علما و صلحا و یا بستگان‌شان را در خواب دیده باشند. این کار ممکن و شدنی است، چون آدمی در حال خواب وقتی از مشغله‌های عالم حسی فارغ شد، روحش با موجودات عالم مثال و خیال ارتباط برقرار می کند و برخی چیزها را در آن جا مشاهده می‌کند که از آن میان ارواح گذشتگان است.

این که مردگان تا چه مقدار بتوانند به خواب ما بیایند، به آزاد بودن روح ایشان و ارتباط روحی ما با ایشان بستگی دارد. روی همین جهت مردگان ممکن است به خواب برخی افراد بیایند و به خواب افراد دیگر نیایند، در عین حال نمی‌توان در این مسأله نظر قاطعی ارائه داد.

ولی در کتاب مفاتیح الجنان آمده است:

شیخ کفعمی در مصباح و محدّث فیض در خلاصه الأذکار فرموده است:

دیدم در بعضی کتب اصحاب امامیه که هر کسی خواسته باشد در خواب، یکی از پیامبران(ع) و امامان(ع) را یا یکی از نزدیکان و والدین خود را ببیند، سوره های شمس و لیل و قدر و کافرون و اخلاص و معوذتین (فلق و ناس) را بخواند، سپس صد مرتبه سوره توحید بخواند، سپس صد مرتبه صلوات بر پیامبر(ص) و آل او بفرستد، آن گاه با وضو و به جانب راست بخوابد، ان شاءالله خواهد دید هر که را اراده کرده باشد و تکلّم خواهد کرد با او.


نیز در نسخه های دیگر آمده است: این عمل را به جا آورد در هفت شب، بعد از آن که این دعا را بخواند:

(ان شاء الله خواهد دید هر که را اراده کرده باشد) اللّهمّ انت الحیّ الّذی لا یوصف ـ و الایمان یُعرف منه، منک بدت الاشیاءُ و إلیک تعود، فما اقبل منها کنت ملجاهُ و منجاهُ و ما أدْبر منها لم یکن له ملجأٌ و لا ملجا منک إلاّ الیک فإسئلک بلا اله إلاّ أنت و أسئلک ببسم الله الرّحمن الرّحیم و بحقّ حبیبک محمدٍ(ص) سیّد النّبیین و بحقّ علیِّ خیر الوصیّین و بحقّ فاطمة سیّدة نساء العالمین و بحقّ الحسن(ع) و الحسین(ع) اللّذین جعلتها سیّدی شباب أهل الجنّة علیهم أجمعین السّلام أنْ تصلّی علی محمّدٍ و آل محمّد(ص) و أن ترینی میّتی (إمامی) فی الحال الّتی هو فیها. (۱)

پی نوشت :
۱. شیخ عباس قمی(ره) ـ کلیات مفاتیح الجنان، حاشیه، ص ۹۶۴ ـ ۹۶۰

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۲
بهنام جدی بالابیگلو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۰۹
بهنام جدی بالابیگلو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۵۹
بهنام جدی بالابیگلو

عکس نوشته اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۵۵
بهنام جدی بالابیگلو


روزی که زیر خاک تن ما نهان شود

وانها که کرده‌ایم یکایک عیان شود

یارب به فضل خویش ببخشای بنده را

آن دم که عازم سفر آن جهان شود

بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال

مهلت بیابد از اجل و کامران شود

هم عاقبت چو نوبت رفتن بدو رسد

با صدهزار حسرت از اینجا روان شود

آوازه در سرای در افتد که خواجه مرد

وز بم و زیر، خانه پر آه و فغان شود

تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی

اوراد ذاکران ز کران تا کران شود

آرند نعش تا به لب گور و هر که هست

بعد از نماز باز سر خانمان شود

میراث گیر کم خرد آید به جست و جوی

پس گفت و گوی بر سر باغ و دکان شود

نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام

در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود

خرم دلی که در حرم‌آباد امن و عیش

حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود

این کار دولتست نداند کسی یقین

سعدی یقین به جنت و خلدت چه سان شود

سعدی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۵۲
بهنام جدی بالابیگلو