ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۷ ب.ظ

گذر زمان در عالم برزخ

على (ع ) روزى با جمعى از یاران خود به قبرستان رفتند، و رو به آنان فرمودند:

آیا مى خواهید چیزى را بر شما بنمایانم که هرگز ندیده اید؟

عرض کردند:
بلى یا امیرالمؤمنین ،

حضرت بر سر قبر کهنه اى - که نشان مى داد صاحب آن خیلى مدتها پیش رحلت نموده - رفت و فرمود:

یا عبدالله ، قم باذن الله ، اى بنده خدا برخیز به اذن خدا.

در همان حال قبر شکافته شد و پیر مردى با محاسن سفید از قبر بیرون آمد و عرض کرد السلام علیک یا ولى الله

حضرت جواب او را داد و فرمود:

چند سال است از دنیا رفته اى ؟

گفت :

فدایت شوم ، سال نشده ،
فرمود:
چند ماه است ؟
عرض کرد، به ماه هم نرسیده ،
فرمود:
چند روز است ؟
گفت :
روز هم نشده
، فرمود:
چند ساعت ؟
عرض کرد به ساعت هم نرسیده ،

چون داخل قبر خود شدم بعد از سؤ ال نکیرین ، حورى خوب روى ، خوش صورتى را در قبر دیدم ، با وى در آویختم ، گردن بندى که در گردن داشت پاره گردید و دانه هاى آن متفرق شد صد دانه داشت ، من و او مشغول جمع کردن دانه ها شدیم و هنوز تمام نکرده بودیم ، که شما مرا خواستید.

حضرت فرمود:

به جایگاه خود برگرد، خداوند از رحمت بى پایانش تو را بى نصیب نفرماید.
چون رفت ، فرمود:

او صد سال است که از دنیا رفته و مشغول برچیدن دانه هاى گردن بند خواهد بود تا قیام قیامت و عالم برزخ هم براى او نمودى ندارد.

آنگاه حضرت سر قبرى که تازه بود و گویا صاحب آن ساعتى پیش از دنیا رفته ، آمد و صاحب آن قبر را صدا زد.

جوانى سیاه روى با حالى زار از قبر بیرون آمد و گفت :

السلام علیک یا امیرالمؤمنین !

حضرت جواب سلام او را داد و فرمود:

جوان ! چند ساعت است که از دنیا چشم فرو بسته اى ؟

عرض کرد:
فدایت شوم از ساعت گذشته ،
فرمود:
چند روز است ؟
گفت :
از روز زیادتر است ،
فرمود:
چند ماه است ؟
عرض کرد:
از ماه هم بیشتر است .
فرمود:
چند سال است ؟
گفت :
خیلى سال است ،

آنقدر کار و زحمت و گرفتارى دارم که خاطرم نیست چند سال است گویا صد سال باشد.

حضرت فرمود:

به جایگاه خود بر گرد و در حق او دعا فرمود.

به برکت دعاى آن حضرت در عقاب و عذاب او تخفیفى داده شد.

على (ع ) فرمود:

فرق میان مؤمن و منافق همین قدر است

جواهر، ص 181.



نوشته شده توسط بهنام جدی بالابیگلو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

گذر زمان در عالم برزخ

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۷ ب.ظ

على (ع ) روزى با جمعى از یاران خود به قبرستان رفتند، و رو به آنان فرمودند:

آیا مى خواهید چیزى را بر شما بنمایانم که هرگز ندیده اید؟

عرض کردند:
بلى یا امیرالمؤمنین ،

حضرت بر سر قبر کهنه اى - که نشان مى داد صاحب آن خیلى مدتها پیش رحلت نموده - رفت و فرمود:

یا عبدالله ، قم باذن الله ، اى بنده خدا برخیز به اذن خدا.

در همان حال قبر شکافته شد و پیر مردى با محاسن سفید از قبر بیرون آمد و عرض کرد السلام علیک یا ولى الله

حضرت جواب او را داد و فرمود:

چند سال است از دنیا رفته اى ؟

گفت :

فدایت شوم ، سال نشده ،
فرمود:
چند ماه است ؟
عرض کرد، به ماه هم نرسیده ،
فرمود:
چند روز است ؟
گفت :
روز هم نشده
، فرمود:
چند ساعت ؟
عرض کرد به ساعت هم نرسیده ،

چون داخل قبر خود شدم بعد از سؤ ال نکیرین ، حورى خوب روى ، خوش صورتى را در قبر دیدم ، با وى در آویختم ، گردن بندى که در گردن داشت پاره گردید و دانه هاى آن متفرق شد صد دانه داشت ، من و او مشغول جمع کردن دانه ها شدیم و هنوز تمام نکرده بودیم ، که شما مرا خواستید.

حضرت فرمود:

به جایگاه خود برگرد، خداوند از رحمت بى پایانش تو را بى نصیب نفرماید.
چون رفت ، فرمود:

او صد سال است که از دنیا رفته و مشغول برچیدن دانه هاى گردن بند خواهد بود تا قیام قیامت و عالم برزخ هم براى او نمودى ندارد.

آنگاه حضرت سر قبرى که تازه بود و گویا صاحب آن ساعتى پیش از دنیا رفته ، آمد و صاحب آن قبر را صدا زد.

جوانى سیاه روى با حالى زار از قبر بیرون آمد و گفت :

السلام علیک یا امیرالمؤمنین !

حضرت جواب سلام او را داد و فرمود:

جوان ! چند ساعت است که از دنیا چشم فرو بسته اى ؟

عرض کرد:
فدایت شوم از ساعت گذشته ،
فرمود:
چند روز است ؟
گفت :
از روز زیادتر است ،
فرمود:
چند ماه است ؟
عرض کرد:
از ماه هم بیشتر است .
فرمود:
چند سال است ؟
گفت :
خیلى سال است ،

آنقدر کار و زحمت و گرفتارى دارم که خاطرم نیست چند سال است گویا صد سال باشد.

حضرت فرمود:

به جایگاه خود بر گرد و در حق او دعا فرمود.

به برکت دعاى آن حضرت در عقاب و عذاب او تخفیفى داده شد.

على (ع ) فرمود:

فرق میان مؤمن و منافق همین قدر است

جواهر، ص 181.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۶
بهنام جدی بالابیگلو

نظرات  (۰)

سایت ندای الرحیل منتظر دیدگاه میهمانان است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">