ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت
زمانی که عزراییل برای قبض روح داود پیامبر آمد، داود یکه خورد. گفت چرا زودتر پیغامی ندادی که آماده رفتن شوم؟
عزراییل گفت من پیغام بسیار فرستادم اما تو خود اعتنا نکردی
داود گفت به من چیزی نرسیده است...
عزراییل گفت آن موی تو که به سپیدی گرایید و آن عزیزان تو که یک به یک از دنیا رفتند همه پیغام آماده باش بود و ندای الرحیل که زود باشد زمان مرگ دررسد پس آماده باید شد.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۰۹
بهنام جدی بالابیگلو

روزی پیرزنی به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد، دعا فرمایید که خداوند مرا اهل بهشت قرار دهد، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: پیرزن وارد بهشت نمی‌شود! آن پیرزن گریه کرد، پیامبر اکرم(ص) خندید و به او فرمودند: آیا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید:

«إِنَّآ أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَآءً، فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَاراً»

 

 یعنی ما آن‌ها را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم

 

 

پیرزن بی‌دندان

پیرزنی بر اثر پیری، دندان‌هایش افتاده بود، پیامبر(ص) او را دید و فرمودند: پیرزن بی‌دندان، به بهشت نمی‌رود.

 

پیرزن گریه کرد، پیغمبر(ص) به او فرمودند: چرا گریه می‌کنی؟ او عرض کرد: ای رسول خدا! من بی‌دندان هستم، پیامبر(ص) خندید و فرمودند: «لاتَدْخُلینَ الْجَنَةَ عَلی حالِکِ»، تو با این حال وارد بهشت نخواهی شد، بلکه دوشیزه و جوان خواهی شد سپس وارد می‌شوی.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۱۶
بهنام جدی بالابیگلو

سلطان محمود غزنوی برای خود قبری ساخت، تا زمانی که مرد آنجا دفنش کنند. وقتی می‌خواست روی سنگ قبرش آیه‌‌ای از قرآن را بنویسد، از نوکرش پرسید: «چه آیه‌ای را بنویسم بهتر است؟» نوکر جواب داد: این آیه از قرآن را بنویس: «هذه جهنم التی کنتم توعدون؛ این جهنمی است که همواره وعده‌اش به شما داده می‌شد!»

 

امام کاظم(ع) نیز در کنار گوری چنین فرمودند: "چیزی که پایانش این است، سزاست که از همان آغاز دل از آن بر کَند و چیزی که آغازش این است، سزاست که از پایانش ترسید..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۱۲
بهنام جدی بالابیگلو
روزی برای امام هادی(ع) خبر آوردند، که یکی از یارانشان در حال مرگ است. امام(ع) برای عیادت به منزل او رفتند. وارد که شدند، دیدند که مرد آرام و قرار ندارد و از بس گریه و زاری کرده، دیگر تاب و توانی برایش نمانده است. امام از او سبب بی تابی اش را پرسیدند.



او جواب داد: سرورم، این لحظات، آخرین لحظات عمر من است و من از مرگ در هراسم.
امام لبخندی زدند و به او فرمودند: ای بنده خدا! از مرگ در هراسی، چون حقیقت آن را نمی شناسی.
به من بگو، اگر بدنت آلوده به چرک ها و پلیدی ها باشد و تو را اذیت و پوست بدنت را زخم کند و به تو بگویند، اگر حمام بروی، این ناراحتی از تو برطرف می شود.
آیا میل نداری به حمام بروی و آن ناراحتی ها را از خود برطرف سازی؟
مرد با تعجب جواب داد: آری حتما این کار را خواهم کرد.
امام(ع) ادامه دادند: بدان که مرگ همان حمام است و آن آخرین پاک کننده گناهان توست و تو را از گناهانت پاکیزه می سازد و آنگاه که تو بر آن وارد شوی و بگذری، از تمام ناراحتی ها و اندوه ها و اذیت ها رهایی می یابی و به شادی و خوشبختی می رسی.
مرد سخنان امام(ع) را شنید و آرام گرفت.
چشم هایش را بست.
مرد از دنیا رفته بود.

منبع: معانی الاخبار، شیخ صدوق، باب معنی الموت، ج9، ص290.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۰۶
بهنام جدی بالابیگلو
حکایت شده است که یکی از متولیان مشهد به نام «عباس قلی خان»، شبی،با فرزندش،مسیری را طی می‌کردند که پسرش، فانوس به دست گرفته بود و جلوی پدر ،حرکت می‌کرد.
عباس قلی خان،در بین راه،به کارروانسرایش اشاره کرد و گفت:پسرم،پس از مردنم،این کاروانسرا را تخریب کن و یک مدرسه‌ی علمیه،برای شاگردان امام صادق بنا کن.
پسر، زیرکی جالبی به کار برد و فانوس را،به پشت سر پدر برد.پدر،با تعجب،برگشت و به پسرش گفت:فرزندم،نور باید در جلوه راه باشد؛تا بتوان ،به جلو،حرکت کرد و نور پشت سر،برای جلو فایده ندارد.
پسر جواب داد:پدر، اگر نوری که از پشت سر می‌آید،برای جلو فایده ندارد،پس،چرا سفارش می‌کنی که پس از تو، من این کاروانسرا را مدرسه کنم؟پدر،نور را،قبل از خودت،به قبرت بفرست.
پدر از این کار فرزند پند گرفت و او را تحسین کرد و گفت:خوب مرا موعظه کردی!فردای همان روز،چند کارگر آورد و کاروانسرا را تخریب کرد و مدرسه‌ی علمیه را بنا نمود
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۳
بهنام جدی بالابیگلو
حضرت امام باقر، علیه‌السلام، مى‌فرمایند: 

بنده خدا روز قیامت محشور شود و (با این‌ که در دنیا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض می‌کند: پروردگارا تو خود می‌دانی که همانا جان مرا گرفتى (و در آن حال) من خون کسى را نریخته بودم (و هیچ خونى به گردنم نبود؟) خداوند فرماید: آرى تو از فلانى روایتى چنین و چنان شنیدى و به ضرر او بازگو کردى، پس زبان به زبان به فلان جبار(و ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت، و این بهره‌ی تو از خون اوست.

 

(اصول کافی، شیخ کلینی،  ج4، ص77)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۹
بهنام جدی بالابیگلو
مرحوم شاه آبادی در  معنای این آیه:

«وَ امّا مَن خَفَّت مَوازینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیةُ ؛

 کسی که نامه عملش سبک و بی مقدار باشد ،پس جایگاه او در قعر هاویه و جهنّم است».


 می فرمود:
« اُمّ (مادر) را از آن جهت اُمّ می گویند که مقصدِ بچه است . آیه می خواهد بگوید که اگر فرد گنهکار در جهنم سقوط می کند ، جهنم همان مقصدی است که در تمام عمر به سویش رفته است ، اصلاً مقصدش بوده و به این طرف حرکت کرده است و حالا دارد به "مادر" خود می رسد .او فرزندِ همین مادر است و به دامان مادر خود فرود می آید .»

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۲ ، ۰۳:۳۰
بهنام جدی بالابیگلو

طبقات دوزخ چیست ؟

 « و إن جَهَنّمَ لِمَوعِدِهِم أجمَعین لَها سَبعَه أبواب لِکُلّ باب مِنهُم جُزءٌ مَقسُوم » ( سوره مبارکه حجر ، آیه 45 ) ؛ جهنم میعادگاه تمام گمراهان و پیروان شیطان است ، جهنم دارای هفت در است ، برای هر دسته ای ، دری است .

این هفت در به صورت هفت طبقه است که هر طبقه به عده ای از پیروان شیطان اختصاص دارد .

طبقه اول جهنم که پائین ترین طبقات است و منافقین در آن جا قرار دارند : « أنّ المُنافِقینَ فِی الدّرک الأسفَلَ مِنَ النّار وَ لَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا » ( سوره مبارکه نساء ، آیه 145 ) ؛ منافقین در طبقه زیرین آتش هستند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت .

طبقه دوم جهنم « لظّی » است که در آن اشقیا به سر می برند : « فَأنذَرتَکُم ناراً تَلَظّی لا یَصلیها إلّا الأشقی » ( سوره مبارکه لیل ، آیه 14 ) ؛ شما را از آتشی که زبانه می کشد بیم می دهم ، در آن نیاید مگر شقی .

طبقه سوم جهنم « حطمه » نام دارد که در آن تهمت زنندگان و عیب جویان و مال اندوزان قرار دارند : « کَلّا لَیُنبَذّنَ فِی الحُطَمَه وَ ما أدریکَ مَا الحُطَمَه » ( سوره مبارکه همزه ، آیه 4 و 5 ) ؛ بزودی در آتش حطمه افکنده شود و نمی توانی دریابی که حطمه چیست ؟

طبقه چهارم جهنم « سقر » است که کافرین و منکرین و آنهایی که در دنیا نماز نمی خوانده اند و از فقرا و مساکین دستگیری نمی کردند ، در آن به سر می برند : « سَأصیلَهُ سَقَرَ وَ ما أدریکَ ما سَقَر » ( سوره مبارکه مدثر ، آیه 26 ) ؛ به زودی او را در آتش سقر افکنیم ، چه می دانی که سقر چیست ؟

طبقه  پنجم جهنم « جحیم » است که جایگاه تجاوز کاران و آنهایی که زندگی دنیا را به زندگی اخروی برگزیده اند : « فَأمّا مَن طَغی وَ أثَرَ الحَیوه الدّنیا فَإنَّ الجَحیمَ هِی المَأوی » ( سوره مبارکه نازعات ، آیه 37 ) ؛ اما کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را انتخاب نماید ، جایگاهش جحیم خواهد بود .

طبقه  ششم جهنم « سعیر » است  و کسانی که از اوامر پروردگار سرپیچی نموده اند از این عذاب می چشند : « وَ مَن یَزغِ مِنهُم عَن أمرِنا نَذِقهُ مِن عَذابِ السّعیر » ؛ و کسی که از فرمان ما سرپیچی کند از عذاب سعیر به وی می چشانیم .

طبقه هفتم جهنم « هاویه »  است و در آن کسانی که اعمال میزان شده شان سبک باشد ، به سر می برند : « وَ أمّا مَن خَفّت مَوازینُهُ فَأُمُهُ هاویَه وَ ما أدریکَ ماهیه » ( سوره مبارکه قارعه ، آیات 9 و 10 ) ؛ و اما کسی که اعمال وزن شده اش سبک باشد جایگاه او هاویه است و نمی توانی دریابی که هاویه چیست ؟


پس از نزول آیه شریفه « وَ إن جَهَنّمَ لَمَوعِدِهُم أجمَعین لَها سِبعَه أبوابَ لِکُلّ باب مِنهُم جَزءٌ مَقسوم » ، رسول خدا (ص) حالش تغییر کرد و گریه شدیدی فرمود . اصحاب هم گریان شدند و نمی دانستند چه نازل شده و هیچ کدام از آنها نمی توانستند از آن حضرت سبب گریه را بپرسند ! جناب سلمان گفت : هیچ چاره ای ندارد مگر آنکه حضرت فاطمه زهرا (س) بیاید . سلمان به دنبال حضرت زهرا (س) رفت و عرض کرد : ای دختر رسول خدا ، پدرت اینطور شده ، بیایید و ببینید چه شده است ؟ حضرت زهرا (س) چادر سر  کرد . سلمان گوید ، دیدم چادر حضرت زهرا (س) دوازده جایش وصله دارد . سلمان گریست و گفت : دختران قیصر و کسری در سندس و حریر می باشند در حالی که لباس دختر سید انبیاء چنین است و چون این مطلب به رسول خدا (ص) عرض شد ، فاطمه زهرا (س) فرمود : 5 سال است که برای من و علی نیست مگر یک پوست گوسفندی که روزها بر روی آن شتر را علف می دهیم و شب ها آن را فرش خود قرار داده و بر روی آن می خوابیم و بالش ما از لیف خرما است .

بعد از آن از پدر بزرگوارش سؤال نمود از آنچه جبرئیل امین (ع) نازل نموده بود . رسول خدا (ص) آیه را تا آخر قرائت فرمود . صدیقه طاهره (س) از شنیدن آن بر روی در افتاد و گفت : وای بر کسی که داخل جهنم شود . سلمان گفت : کاش من گوسفندی بودم و مرا می کشتند و گوشت مرا می خوردند و ذکر جهنم را نمی شنیدم و ابوذر گفت : کاش مادر مرا نزاییده بود و نام جهنم را نمی شنیدم . عمار گفت : کاش مرغی بودم و در بیابانها پرواز می کردم و بر من حساب و عقابی نبود و نام جهنم را نمی شنیدم و حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) دست بر سر گذاشت و فرمود : وای از سفر دراز و طولانی و کمی توشه برای سفر قیامت !

 

 

 

 منبع : قصه های قیامت ، نوشته حبیب الله اکبرپور

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۶
بهنام جدی بالابیگلو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۵۱
بهنام جدی بالابیگلو
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمیگشت.

پرسیدند : چه میکنی؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست

و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است

و این آب فایده ای ندارد!!!

گفت شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند

می پرسد: زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه می کردی؟

پاسخ می دهم : هر آنچه از من بر می آمد!!!!!!!!!!!!

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۰۲
بهنام جدی بالابیگلو