موی سفید و ندای الرحیل
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۰۹ ب.ظ
زمانی که عزراییل برای قبض روح داود پیامبر آمد، داود یکه خورد. گفت چرا زودتر پیغامی ندادی که آماده رفتن شوم؟
عزراییل گفت من پیغام بسیار فرستادم اما تو خود اعتنا نکردی
داود گفت به من چیزی نرسیده است...
عزراییل گفت آن موی تو که به سپیدی گرایید و آن عزیزان تو که یک به یک از دنیا رفتند همه پیغام آماده باش بود و ندای الرحیل که زود باشد زمان مرگ دررسد پس آماده باید شد.
عزراییل گفت من پیغام بسیار فرستادم اما تو خود اعتنا نکردی
داود گفت به من چیزی نرسیده است...
عزراییل گفت آن موی تو که به سپیدی گرایید و آن عزیزان تو که یک به یک از دنیا رفتند همه پیغام آماده باش بود و ندای الرحیل که زود باشد زمان مرگ دررسد پس آماده باید شد.
۹۲/۰۶/۲۰
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت......
روحشان شاد