از خواب گران خواب گران خواب گران خیز...
بپاخیز ای کوفی!!..
که سری بریده، از فراز نیزه ها فریاد برآورده...
الرر...ح ح ی ی ...........ل...
و تو دلت را به آغوش دخترکان کوفی گرم کرده ای...
بپاخیز ای کوفی!!..
که کشتی نجات، پشت دروازۀ کوفه لنگر انداخته است...
و تو به سکه های سگان بنی امیه چشم دوخته ای...
بپا خیز ای کوفی!!
که حقیقت در زنجیر است...
و گرد غربت بر چهرۀ بیداردلان نشسته است...