سفر آخرت
سفر آخرت
امروز می خواهم دربارۀ سفر آخرت بنویسم، سفر آخرت، حیاتی ترین موضوعی هست که همیشه انسان با آن درگیر بوده هست.در واقع اگر سفر آخرت وجود نداشت، آنچه به آن دنیا می گوئیم و به آن می اندیشیم، وجود خارجی نداشت به زبانی دیگر، اگر سفر آخرت نبود دنیایی برای امتحان شدن بشر آفریده نمی شد.و ما بودیم در هیئتی که آغاز و پایانش برای ما متصور نیست.نمی دانیم چگونه و چطور؟ ولی هستی امروز ما در گرو سفری هست که شاید هیچ کدام از ما نتوانیم تعریف دقیقی از آن ارائه دهیم. چرا که برداشت هرکدام ازما از هر سفری محدود می شود به تجربۀ عینی و ذهنی ما از آن.
نخستین حافظۀ عینی ما از سفر ناخواستۀ بشر، جابجایی است از رحم مادر به گهوارۀ ناامن این جهان.
و ترسناک ترین احظۀ این سفر طولانی، لحظۀ لمس حقیقتی است به نام مرگ.
حقیقت این سفر طولانی همواره برای بشر مجهول بوده و هست، تا اینکه از صراط عبور کند و پایش را آن طرف بگذارد.
در آن لحظه هست که بناگاه حقیقت این کوچ عظیم و فلسفۀ عبور از دنیا، برزخ و قیامت برایش کشف می شود و او می فهمد که برای خلیفه شدن و تکمیل خلقت وجودی خویش، چاره ای جز عبور از این گذرگاههای خطرناک نداشته است.
ما را سفری غریب افتاد
روزی که ز شاخه سیب افتاد
در گوش عدم خروش هستی
چون صاعقه ای مهیب افتاد
آدم ز بهشت آفرینش
تا شام ابد به شیب افتاد
حوای نجیب و ساده آن روز
در دامگه فریب افتاد
از گریۀ آن دو یار دیرین
دوزخ ز تب لهیب افتاد
مادر دو پسر زیک پدر داشت
این ناخلف آن نجیب افتاد
طغیانگر خودسر نخستین
در آتش خود عجیب افتاد
ای خالق هر چه هست، ابلیس
ازلطف تو بی نصیب افتاد
سنگینی بار هر دو عالم
بر دوش من غریب افتاد