نعره های الرحیل
نعره های الرحیل
قدم به قبرستان می گذاری، سکوتی تکان دهنده تورا موعظه می کند؛ پشت پردۀ سکوت ناله های پیرکننده ای است که گوشهایت قدرت شنیدنش را ندارند.
از لابلای قبرها عبور می کنی. اینها همان مردمان دیروزی کوچه و بازارند. براستی کدام قسمت از این قبرستان ، پایان سرنوشت تو را خواهد نوشت.
وقتی غافلانه از کنار قبری که به انتظارت لحظه شماری می کند عبور می کنی نمی شنوی ولی گویا فریاد می زند:
از خواب گران.......خواب گران......خواب گران خیز
از خواب گران خیز
اگر می شنیدی باور می کردی که مسافری و بیش از چند شب در این مسافر خانه نخواهی ماند و چاره ای بجز رفتن نداری...
از کنار قبرها عبور کرده کنار قبر دوستت می نشینی و شروع به قرائت فاتحه می کنی. بعد به فکر عمیقی فرو می روی.
براستی چه بلایی بر سر دوستم آمده و آنهمه شیرین زبانی هایش کجا رفته؟
اگر هوس نبش قبر به سرت بزند با جنازه ای نفرت انگیز و وحشتناک که شروع به پوسیدن کرده روبرو خواهی شد.
دیگر زبانش حرفی برای گفتن ندارد و هرگز لبخندی بر لبهایش نخواهد نشست. احساس می کنی رازی بسیار بزرگ از تو پوشیده شده، رازی که حضرت امیرعلیه السلام در موردش می فرماید:
بزرگترین اسرار مرگ است.
بیاد می آوری ابراز احساساتش را در شب عقد و عروسی و اینکه چقدر برای رسیدن به زنش تلاش کرده بود؛ حتی جلوی پدر و مادرش هم ایستاده بود. ولی الآن زنش می خواهد شوهر کند و معتقد است شوهر دیگری و عشق دیگری...
امام علی علیه السلام روزی به اهل قبور اشاره کرده فرمودند:
ای اهل تربت و ای اهل غربت!
و اما زنان شما را
پس دیگران نکاح کردند و اما خانه های شما را دیگران صاحب شدند و اما مال و ثروت شما را تقسیم کردند. اینست خبری که پیش ماست، پس چیست خبری که در پیش شماست؟
سپس فرمودند: اگر اجازۀ پاسخ داشتند می گفتند
ان خیر الزاد التقوی