ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

 
هر کس در زندگی خویش چیزی را می جوید.

و نهایت دسترنج او

همان خواهد شد که از آغاز طلبیده و در راه آن کوشیده بوده است،

این  از عدالت خدا است که برای هر انسان

فرد به فرد معنا دارد

اگر در جست و جوی حقیقت باشید.آن را خواهی یافت و از آن خواهی شد

و گار جوینده باطل شوی،ان را در آغوش خواهی کشید ودر ان سقوط خواهی کرد.

این معادله ساده وبسیار مهم است

این یکی از اسرار جهان است!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۴۵
بهنام جدی بالابیگلو
روایت سید حبیب ساداتی از لحظه شهادت شهید خنکدار

«علی اصغر خنکدار در هنگام وداع، بلباسی را در آغوش گرفته بود و رهایش نمی کرد. در بین خداحافظی بچه ها، وداع آن دو نفر از همه تماشایی تر بود.

دقائقی قبل از عملیات والفجر8، علی اصغر چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود. وقتی قایق ها بسمت فاو حرکت کردند، در میان تلاطم خروشان اروند، اصغر ناگهان ازجا برخاست و گفت: بچه ها! سوگند به خدا من کربلا را می بینم... آقا اباعبدالله را می بینم... بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید.

از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد و درست نشست روی پیشانی اش. آرام وسط قایق زانو زد. خشک مان زده بود. بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه می درخشید و خون موهایش را خضاب کرده بود.»

پیکر علی اصغر خنکدار در گلزار شهدای روستای" کلاگر محله"در شهرستان "قائمشهر" به خاک سپرده شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۱ ، ۰۳:۰۳
بهنام جدی بالابیگلو

 خداى متعال در آیه 7 ـ 10 سوره «مطففین» خطاب به گوشه اى از سرنوشت بدکاران و فاجران در روز قیامت اشاره مى کند و مى فرماید: «چنین نیست که آنها درباره رستاخیز مى پندارند که حساب و کتابى در کار نیست، بلکه نامه اعمال فاجران در سجین است» (کَلاّ إِنَّ کِتابَ الفُجّارِ لَفِی سِجِّین).«تو چه مى دانى سجّین چیست»؟ (وَ ما أَدْراکَ ما سِجِّینٌ).«نامه اى است رقم زده شده» (کِتابٌ مَرْقُومٌ).در تفسیر این آیات عمدتاً دو نظریه وجود دارد:1 ـ منظور از کتاب، همان نامه اعمال انسان ها است که هیچ کار کوچک و بزرگ و صغیره و کبیره اى نیست، مگر این که آن را احصا کرده، و همه چیز بى کم و کاست در آن ثبت است.و منظور از «سجّین»، کتاب جامعى است که نامه اعمال همه انسان ها به طور مجموعى در آن گرد آورى شده، و به تعبیر ساده، مانند دفتر کلى است که حساب هر یک از بستانکاران و بدهکاران را در صفحه مستقلى در آن ثبت مى کنند، منتها از این آیات و آیات بعد استفاده مى شود، اعمال همه بدکاران در یک کتاب به نام «سجّین»، و اعمال همه نیکوکاران و ابرار در یک کتاب دیگر به نام «علیین»، جمع آورى مى شود.«سِجِّیْن» از ماده «سجن» به معنى «زندان و حبس» گرفته شده، و معانى مختلفى دارد: زندان سخت و شدید، هر موجود صلب و محکم، وادى بسیار هولناکى در قعر جهنم، محلى که نامه هاى اعمال بدکاران در آنجا گذارده مى شود، و آتش دوزخ
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۱ ، ۲۳:۱۵
بهنام جدی بالابیگلو

« آن کسی که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم ـ به هر کس که اراده کنیم ـ می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد. که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند ـ در حالی که ایمان داشته باشد ـ سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد » .

«مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ» (شورا/20)

« کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می‌دهیم و بر محصول‌اش می‌افزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می‌دهیم امّا در آخرت هیچ بهره‌ای ندارد» .

دستهای خالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۱ ، ۱۷:۵۸
بهنام جدی بالابیگلو
امام على علیه السلام : از کسانى مباش که بى‏عمل، به آخرت امید دارند... از گناه باز مى‏دارند، اما خود باز نمى‏ایستند، به کارهایى فرمان مى‏دهند که خود انجام نمى‏دهند. انسان باید براى آخرتش از دنیا، براى مرگش از زندگى و براى پیرى‏اش از جوانى، توشه برگیرد، چرا که دنیا براى شما آفریده شده و شما براى آخرت آفریده شده‏اید .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۲۸
بهنام جدی بالابیگلو

روزی، مرد جوانی که زارزار می‌گریست به نزد بودا آمد، در حالی که نمی‌توانست از گریه بازایستد.
بودا از او پرسید: «چه شده جوان»؟
جوان : - «استاد، دیروز پدر پیرم مرد.»
بودا : - «خُب، چه می‌شود کرد؟ اگر او مرده است، گریه دوباره، زنده‌اش نمی‌کند.»
جوان :- «بله استاد می‌فهمم. گریه، پدرم را بازنمی‌گرداند؛ ولی من با تقاضای مخصوصی نزد شما آمده‌ام، خواهش می‌کنم برای پدر مرحومم کاری انجام بدهید»!
بودا:«هان؟ از دست من برای پدر مرحوم تو چه کاری ساخته است»؟
جوان :- «استاد، خواهش می‌کنم کاری بکنید. شما که آدم پرتوانی هستید، حتماً می‌توانید کاری کنید. ببینید، این بچه‌راهب‌ها، آموزشگران و صدقه جمع‌کنندگان، همه‌جور آداب و مراسمی را که به مرده کمک کند، را انجام داده‌اند. و به محض آنکه آیینی در اینجا انجام گیرد؟ دروازه ملکوت اعلی گشوده می‌گردد و متوفی بدانجا داخل می‌شود؛ او ویزای ورود می‌گیرد. استاد، شما خیلی پرتوان‌اید! اگر مراسمی برای پدر مرحومم انجام دهید، او فقط ویزای ورود نمی‌گیرد. بلکه به او اجازه اقامت دائم می‌دهند، یک کارت سبز اقامت! استاد، خواهش می‌کنم برایش کاری کنید»!
مرد بینوا چنان غرق سوگ و ماتم بود که نمی‌توانست به هیچ صحبت منطقی، توجهی داشته باشد. بودا مجبوربود برای کمک به او در فهم مسئله راه دیگری به کار ببرد.
بنابراین به او گفت: «بسیار خوب، برو به بازار و دو عدد کوزه گلی بخر».



مرد جوان خیلی خوشحال شد و فکر کرد بودا قبول کرده است که مراسمی برای پدرش انجام دهد. به سمت بازار دوید و با دو کوزه، بازگشت. بودا گفت: «خیلی خوب، یکی از کوزه‌ها را با روغن وکوزه دیگر را با سنگریزه پرکن. وسپس دهانه کوزه‌ها را ببند و خیلی خوب محکم کن.»  
مرد جوان، این کارها را انجام داد..
بودا گفت :«حالا کوزه‌ها را در حوضی که آنجاست بگذار».
مرد جوان چنین کرد و هر دو کوزه به ته حوض فرو رفتند.
بودا گفت «حالا، چوب‌دست بزرگی بیاور، با آن به کوزه‌ها بزن و آنها را بشکن»
مرد جوان خیلی خوشحال بود و فکر می‌کرد بودا در حال اجرای مراسمی شگفت‌انگیز برای پدرش است.
بر طبق یک رسم باستانی هندی، وقتی مردی می‌میرد، پسرش جسد او را به محوطه مرده‌سوزی ‌برده، بر توده هیزم ‌گذارده و می‌سوزاند. وقتی جسد نیم‌سوخته شد، پسر، چوب کلفتی برمی‌دارد و جمجمه مرده را می‌ترکاند. طبق باوری کهن، به محض آنکه جمجمه ترک برمی‌دارد دروازه ملکوت‌ اعلی گشوده می‌گردد.
از این‌رو، مرد جوان با خود اندیشید: «دیروز جسد پدرم خاکستر شد. حالا بودا به گونه‌ای نمادین از من می‌خواهد که این کوزه‌ها را بشکنم.» این مراسم، او را خوشحال می‌سازد.
مرد جوان در حالی‌که طبق گفته بودا، چوب‌دستی را برداشته بود، ضربه محکمی زد و هر دو کوزه را شکاند. بلافاصله روغنی که در یکی از کوزه‌ها بود، بالا آمد و بر سطح آب شناور شد.
سنگریزه‌های کوزه دیگر بیرون ریخت و در ته حوض باقی ماند.
آنگاه بودا گفت: خُب، مرد جوان، این هم کاری که من انجام دادم. حالا همه بچه‌راهب‌ها و معجزه‌گرانت را خبر کن و به آنها بگو شروع به نیایش و سرود کنند. «ای سنگریزه‌ها، به سطح آب بیایید، به سطح آب بیایید! ای روغن، ته‌نشین شو، ته‌نشین شو!» ببینم که چه ‌طور این کار را می‌کنند.
جوان : ـ «استاد، دارید شوخی می‌کنید! چه‌ طور چنین چیزی امکان دارد؟ سنگریزه‌ها از آب سنگین‌ترند. آنها باید در ته حوض بمانند. نمی‌توانند بالا بیایند استاد، این قانون طبیعت است! روغن از آب سبک‌تر است. و باید در سطح آب بماند. نمی‌تواند به ته آب برود، استاد. این قانون، طبیعت است»!
بودا: - «جوان، تو از قانون طبیعت اطلاع زیادی داری، اما این قانون طبیعت را خوب نفهمیده‌ای که
اگر پدرت در همه زندگی‌اش کارهایی انجام داده باشد که مثل این سنگریزه‌ها سنگین باشند، او به ته می‌رود.
چه کسی می‌تواند او را بالا بکشاند؟
و اگر همه اعمالش، مثل این روغن سبک باشد او به بالا می‌رود. چه کسی می‌تواند او را پایین بکشد؟»
هر چه ما قانون طبیعت را زودتر بفهمیم و مطابق آن زندگی کنیم، زودتر از شر بدبختی خلاص می‌شویم.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۳۶
بهنام جدی بالابیگلو
ندا کوچولو سه ساله بود که مادرش مرد. هیچکس باور نمی کرد که مفهوم مرگ را فهمیده باشد. وقتی از او پرسیدند که چه اتفاقی برای مادرش افتاده، گفت:

مادرم مرده...

امروز بطور اتفاقی کارتون هاچ زنبور عسل را می دیدم. پسر بچه ای مادر یکی از این حشرات را کشته بود و حشرات دیگه رو هم داشت می کشت.

کارتون موقع دوبله شدن شدیدا" سانسور شده بود تا معنی مرگ از کارتون فهمیده نشود.

واقعا" چرا؟

بنظر من کودک ما باید بیندیشد تا عاقل شود.

دیدن مرگ یک حشره می تواند کودک را وادار به اندیشیدن کند

اعراض رسانۀ ملی از مباحث مربوط به مرگ و جهان بعد از آن جای نقد دارد.

البته نباید افراط هم کرد.

از تمامی این حرفها بگذریم تلاش کارگردان در سانسور مرگ در کارتن هاچ منو شدیدا" به گریه انداخت.

ناخوداگاه به یاد مصیبتهای حضرت رقیه افتادم...

دختر سه ساله ای که بدنهای پاره پاره و سرهای بریده و خون آلود عزیزانش را دید...

سر بریدۀ علی اصغر را بالای نیزه ها  دید...

هیچکس نبود که این صحنه ها را برایش سانسور کند.

زمانیکه سر بریده و خون آلود پدر را جولویش گذاشتند ...

...

عمه بیا گمشده پیدا شده...

...

دیگه نتونست طاقت بیاره.

رقیه جان داد در حالی که:

صورتش را روی صورت بابا گذاشته بود... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۱۸:۵۷
بهنام جدی بالابیگلو

متفکر شهید استاد مرتضی مطهری:

 بعضی  معاد را به این شکل توجیه می کنند : معاد یعنی عود ارواح به اجساد ، یعنی انسان وقتی که می میرد روحش از بدنش مفارقت می کند و این روح جدای از بدن هست در یک عالمی ( که آن عالم را عالم برزخ می گویند ) تا وقتی که بناست قیامت شود ، ولی وقتی که قرار شد قیامت شود ، آن وقت روحها برمی گردند به بدنهای خودشان ، هر روحی به بدن خودش بر می گردد . این طور آمده اند مطلب را تعبیر کرده اند . یک مطلب را باید قبلا عرض کنم و آن این است که اتفاقا در تعبیرات قیامت ، ما کلمه " معاد " نداریم . از همه اسمهای قیامت معروفتر معاد است ولی این اصطلاح ، اصطلاح شرعی نیست ، یعنی اصطلاح متشرعه است ، آنهم به مفهوم خاصی . در قرآن کریم ، ما کلماتی نظیر معاد داریم مثل " ماب " ولی کلمه معاد را نداریم . در دعاها و احادیث هم من الان یادم نیست که در جایی از قیامت با کلمه معاد تعبیر شده باشد . کلمه معاد را ظاهرا متکلمین خلق کرده اند . این کلمه می تواند کلمه درستی هم باشد یعنی با تعبیرات قرآن منطبق باشد اما چون معاد یعنی مکان عود یا زمان عود ( اسم مکان و زمان است ) ، آنها که این کلمه را گفته اند به این اعتبار گفته اند که قیامت را یا زمان عود به معنی اعاده معدوم می دانسته اند ، یا زمان عود ارواح به اجساد . در قرآن ، ما کلماتی شبیه کلمه معاد داریم ، کلمه معاد نداریم ولی کلمه " مرجع " یا " رجوع " و کلمه " ماب " داریم . " عود " یعنی بازگشت . " عود " را در جایی می گویند که یک چیزی از یک اصلی آمده باشد ، دو مرتبه به آن اصل برگردد ، می گویند عود کرد . " رجوع " هم همین طور

است ، " رجوع " هم یعنی بازگشت ، باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند ، و لهذا اگر در قرآن درباره قیامت کلمه " عود " نداریم ، کلمه " رجوع " داریم اما آنچه در قرآن کلمه " رجوع " و امثال آن آمده ، به معنای بازگشت به خداست ، یعنی تعبیر قرآن این است . در قرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجساد نیامده ،

یا هیچ جا رجوع به معنای [ بازگشت ] بعد از معدوم شدن نیامده ، بلکه تعبیر این است : " « انا لله »" ما از آن خدا هستیم ، " « و انا الیه راجعون »"  و ما به سوی او بازگشت می کنیم . پس کلمه معاد را هم اگر ما به کار ببریم ، اگر به معنی عود الی الله استعمال کنیم ، آنوقت با تعبیرات قرآنی ، خوب منطبق می شود . یا این تعبیر : " « و ان الی ربک المنتهی » و اینکه نهایت و تمامیت و پایانی به سوی پروردگار است ، یعنی به سوی او همه چیز پایان می یابد ، " « ان الی ربک الرجعی »"  . و امثال این تعبیرات .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۲۰
بهنام جدی بالابیگلو
وچه نیکو پدری کردی، یتیمان آل محمد را...

سلام بر تو ای ابرمرد. ای ستارۀ سحر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۴۵
بهنام جدی بالابیگلو