ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی
پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۵۸ ب.ظ

راز رستگاری- سایتsayedmosa sadr

 

راز رستگاری

اگر ازدواج می‌کنند یا خرید و فروش می‌کنند یا روی زمین به زراعت و کشاورزی مشغولند یا در اداره‌ای به کارهای خدماتی می‌پردازند هدفشان این است که از طریق این امور به سعادت اخروی برسند.

دربرابر، دسته دوم یعنی انسانهای آخرت‌گریز که اصطلاحاً به آنان دنیاگرا نیز گفته می‌شود کسانی هستند که عشق و علاقه‌شان به دنیا خلاصه می‌شوند و همه چیز را برای دنیا و زندگی دنیوی انجام می‌دهند حالا چه از نظر فکری اساساً به آخرت ایمان نداشته باشند یا تنها از نظر علایق و سلایق دنیا گرایند امّا به آخرت ایمان دارند: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا» (اسراء/18-19)

« آن کسی که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم ـ به هر کس که اراده کنیم ـ می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد. که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند ـ در حالی که ایمان داشته باشد ـ سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد » .

«مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ» (شورا/20)

« کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می‌دهیم و بر محصول‌اش می‌افزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می‌دهیم امّا در آخرت هیچ بهره‌ای ندارد» .

این دو دسته انسانها را که قرآن مطرح می‌کند، به وضوح در عینیت حیات اجتماعی خودمان مشاهده می‌کنیم و اگر به خودمان بنگریم، خود را نیز داخل یکی از این دو دسته می‌بینیم.

حال در این واقعیت عینی دو حقیقت انکارناپذیر وجود دارد یکی اینکه آرزوها و آمال هر یک از آن دو گروه با دیگری کاملاً متفاوت است. برای دسته آخرت‌گریز بزرگ‌ترین سعادت و خوشبختی لذت است چه لذت شکم، چه لذت شهوت، چه لذت شهرت، چه لذت قدرت و چه لذت ثروت. همه کارها و تلاشها سمت و سوی لذت طلبی دارد و همه روابط اجتماعی نیز برای زمینه‌سازی آن انجام می‌گیرد.

امّا گروه آخرتگرا برعکس بالاترین آمال و آرزوی‌شان رسیدن به رستگاری و سعادت در آخرت است و در این جهت چه بسا از لذّتها و تنعّمات صرف نظر کند و خود را به رنج و گرفتاری بیاندازد.

حقیقت دوم این است که رویکرد عاطفی و آرزوهای متفاوت این دو گروه، ریشه در نگاه متفاوت آنان نسبت به دنیا و آخرت دارد. آن کسی که نسبت به آخرت آگاهی ندارد یا آگاهی عمیق و تأثیرگذار ندارد. طبعاً دنیا را یک فرصت می‌داند فرصتی غیرقابل انکار بنابراین از تمام امکانات استفاده می‌کند تا از این فرصت بهترین بهره را برده باشد.

امّا کسانی که به آخرت آگاهی عمیق دارند، دنیا را یک گذرگاه بسیار کوتاه می‌بینند که باید از آن عبور کرد و به زندگی حقیقی در آخرت رسید. در نگاه اینان کوتاهی عمر در دنیا، آمیختگی خوشیها و ناخوشیها، و دگرگونی دایمی پدیده‌ها، همه نشان از آن دارد که دنیا متاع دل بستنی نیست.

پس از این مقدمه کوتاه تذکر و یادآوری چند نکته ضروری می‌نماید:

1ـ نخست آنکه نقش و کارکرد اصلی دین، این است که انسانها را از دسته آخرت‌گریز به آخرت‌گرا تبدیل کند، تمام آموزه‌های معرفتی، اخلاقی و عملی دین به سمت تفهیم این حقیقت به انسانها جهت‌گیری شده است که این هستی مبدءای دارد و منتهایی که آن منتها ، عالمی است در ورای عالم دنیا و بسی وسیع‌تر و فراختر از آن و باید برای بهتر زیستن در آن تلاش کرد.

2ـ نکته دوم آنکه در فرهنگ اسلام، آخرتگرایی به معنای دنیاگریزی نیست چنانکه در ذهنیت عامیانه و در برخی ادیان آسمانی تحریف شده مثل مسیحیت وجود دارد. درست است که دنیاگرایی مستلزم آخرت‌گریزی است؛ زیرا رابطه انسان را با آخرت قطع می‌کند امّا آخرتگرایی از نگاه اسلام مستلزم دنیاگریزی نیست؛ زیرا در این نگاه دنیا مسیر رسیدن به آخرت تعریف می‌شود و انسان باید از طریق دنیا و به وسیله کار در دنیا به سعادت و رستگاری اخروی برسد. پس این تصوّر که چون دین انسانها را به آخرتگرایی تشویق می‌کند بنابراین دنیا را کنار می‌گذارد، در مورد اسلام پندار واهی و بی‌پایه است. از نظر اسلام، انسان آخرتگرا به آن اندازه برای آبادانی دنیا باید کار کند که انسان دنیاگرا کار می‌کند، آموزه تسخیر طبیعت برای انسان که خداوند در قرآن مطرح کرده است:

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ» (لقمان/20)

« آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده است. »

آشکارترین پیامش این است که تمام نیروهای نهفته در طبیعت باید تحت سلطه انسان درآید و مهار شود آن هم نه انسان آخرت‌گریز بلکه انسانهای آخرتگرا و بندگان شایسته خدا. طبیعی است که سلطه بر طبیعت بر پایه تلاش و تکاپوی علمی و عملی انسان استوار است. پس انسان مطلوب از نگاه اسلام آن نیست که کار دنیا نکند بلکه کسی است که کار برای دنیا نکند. تفاوت تنها در هدف است نه در اصل کارکردن.

3ـ نکته سوم پاسخ این پرسش است که آیا رستگاری اخروی به کارهای خاصی از کارهای دنیا بستگی دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا با هر کاری می‌توان به رستگاری اخروی رسید، یا فلاح و رستگاری کارهای ویژه‌ای می‌طلبد؟

برخی تصوّر می‌کنند که رستگاری اخروی در گرو کارهای خاصی مثل عبادت است و سایر کارهای غیرعبادی نقشی در سعادت و رستگاری اخروی ندارد. اینان میان کارهای دنیا و کارهای آخرت خط‌کشی می‌کنند و آن دو را از دو سنخ متفاوت قلمداد می‌کنند، مثلاً از نظر اینان نماز و روزه جزء کارهای اخروی است امّا کارکردن برای تأمین معیشت یا توسعه کشور کار دنیوی شمرده می‌شود و تأثیر در رستگاری اخروی ندارد.

امّا در فرهنگ قرآن و اسلام چنین تصوری باطل است فلاح و رستگاری در آخرت بدون عبادت میسر نمی‌شود امّا انجام عبادت به تنهایی کافی نیست. در نگاه قرآن فرمول خاصی برای رستگاری اخروی وجود دارد که اگر به صورت صحیح فهم و به کار بسته شود، دنیوی‌ترین کارها مثل ازدواج برای ارضای غریزه جنسی در قالب آن می‌تواند عامل رستگاری اخروی تلقی شود. تفاوت اساسی اسلام با سایر مکاتب و ادیان در همین نکته نهفته است که برخلاف دیگر مکاتب، زندگی دنیوی را تجزیه و تقسیم نمی‌کند که بخشی را برای دنیا و بخشی را برای آخرت اختصاص بدهد بلکه کلیت زندگی دنیوی را در قالب یک فرمول عامل رستگاری اخروی و در خارج از آن قالب، عامل شقاوت و بدبختی اخروی می‌داند اگرچه آن زندگی سراسر عبادت باشد.

حال آن فرمول چیست که اینگونه مادی‌ترین کار را ماهیت معنوی می‌بخشد و آن را به عامل رستگاری تبدیل می‌کند؟

پاسخ این پرسش را باید از قرآن گرفت چه اینکه هیچ راهی برای شناخت عالم آخرت و رستگاری در آن جز وحی الهی وجود ندارد.

وقتی سراغ قرآن می‌رویم می‌بینیم از امور گوناگون به عنوان عوامل مؤثر در رستگاری یاد کرده است. ایمان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عبادت، کار خیر، یاد خدا یادآوری نعمت‌های الهی، توبه ... برخی از عناوینی است که در آیات الهی از آن نام برده شده است. «وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/35). «فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (اعراف/69). «وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (انفال/45). «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (نور/31).

اما به دو دلیل می‌توان گفت این عوامل هیچ کدام به تنهایی عامل رستگاری نیست. نخست آنکه کلمه «لعلّ» در آیات آمده است و این واژه که به معنای امیدواری است، چنانکه مفسران گفته‌اند در مورد خداوند به مفهوم این نیست که خدا امیدوار است؛ زیرا امیدواری آمیخته با جهل به آینده است. و این مطلب در مورد خداوند که از آغاز و انجام هر چیز آگاه است معنا ندارد. بلکه به معنای این است که زمینه مورد نظر اقتضای امیدواری را دارد به تعبیر دیگر امیدواری به لحاظ متکلم نیست بلکه به لحاظ مخاطب و مقام سخن گفتن است. علامه طباطبائی می‌گوید: «لعلّ» واژه ترجّی و امیدواری است و آنچه در این زمینه لازم است این است که در سخن گفتن جای امیدواری باشد حالا چه این صفت مربوط به متکلم باشد یا مخاطب یا موقعیت سخن به این معنا که موقعیت، موقعیت امیدواری است ولو متکلم و مخاطب امیدوار نباشند. مفهوم امیدواری خالی از جهل به عاقبت کار نیست پس رجاء و امیدواری در سخن خداوند یا به لحاظ مخاطب است یا به لحاظ موقعیت سخن و امّا نسبت به خود خداوند محال است که امیدواری نسبت داده شود چون به عواقب امور آگاه است.» (المیزان 1/198)

واضح است که وقتی مورد سخن اقتضای امیدواری داشته باشد بدین معناست که آن مورد جزء علت است نه تمام علت. بنابراین وقتی خداوند می‌فرماید: «فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون» یعنی یادآوری نعمتهای الهی به عنوان بخشی از علت اقتضای رستگاری دارد امّا ممکن است موانعی سر راه باشد که از تأثیر آن جلوگیری کند.

دلیل دیگر اینکه در برخی آیات مجموعه چند کار به عنوان عامل رستگاری معرفی شده است. به عنوان نمونه در آغاز سوره بقره خداوند از ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق، ایمان به کتابهای آسمانی و یقین به آخرت به عنوان عامل رستگاری نام می‌برد: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ * وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (بقره/3-5)

« (پرهیزگاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان آوردند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛‌ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنها روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند. و آنان به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند» .

برخی از این امور در سوره لقمان نیز تکرار شده است: «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (لقمان/4-5)

« همانان که نماز را برپا می‌دارند، و زکات را می‌پردازند و آنها به آخرت یقین دارند. آنان بر طریق هدایت پروردگارشان‌اند، و آنانند رستگاران.»

و نیز در سوره مؤمنون به امور دیگری اشاره شده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ * أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ». (مؤمنون/ 1-11)

« مؤمنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خضوع دارند؛ و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند؛ و آنها که زکات را انجام می‌دهند؛ و آنها که دامان خود را (از آلوده شدن به بی‌عفتی) حفظ می‌کنند؛ تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزان‌شان دارند، که در بهره‌گیری از آنان ملامت نمی‌شوند؛ و کسانی که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرند. و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می‌کنند؛ و آنها که بر نمازهایشان مواظب می‌نمایند؛ (آری) آنها وارثانند. (وارثانی) که بهشت برین را ارث می‌برند، و جاودانه در آن خواهند ماند.»

این گونه آیات نشان می‌دهد که امور یاد شده وقتی کنار هم قرار می‌گیرند در فلاح و رستگاری انسان تاثیر دارد و نه به تنهایی. بنابراین اگر چنانچه در آیه‌ای از این امور به عنوان عامل رستگاری مطرح شده است، صرفاً بخشی از یک علت مرکّب است.

تا این‌جا به این نتیجه رسیدیم که فلاح و رستگاری به چند کار خاص مثل نماز و روزه بستگی ندارد بلکه کارهای زیادی باید انجام داد تا به رستگاری رسید. این نتیجه گرچه ما را به مدعای ما که نقش کارهای دنیوی در رستگاری اخروی بود نزدیک می‌کند؛ زیرا عامل رستگاری را از عبادت خاص به امور اخلاقی چون انفاق به مثابه تلاش برای بهبود وضع اقتصادی مردم، عفت و پاکدامنی، رعایت امانت دوری از بیهودگی و بیهوده‌گویی و ... تعمیم می‌دهند امّا کاملاً مدعا را ثابت نمی‌کند برای اینکه بتوانیم مدعا را ثابت کنیم باید بحث را با پرسش زیر ادامه دهیم. آیا کارهای یادشده به صورت مستقیم و مکانیکی موجب فلاح و رستگاری است یا حلقه واسطه‌ای میان آنها و رستگاری وجود دارد؟

شاید برخی تصور کنند که میان عمل و رستگاری واسطه نیست چنانکه ظاهر آیات یادشده نیز همین تصوّر را تأیید می‌کند امّا حقیقت این است که آیه بلکه آیات دیگری داریم که تصور فوق را نادرست می‌داند و در پرتو آن می‌توان آیات گذشته را دقیق‌تر تفسیر کرد.

در نگاه قرآن میان عمل و رستگاری همین‌طور میان عمل و شقاوت حلقه واسطه‌ای وجود دارد به نام نفس انسان. عمل هنگامی موجب سعادت یا شقاوت می‌شود که تحوّل مثبت یا منفی در نفس انسان ایجاد کند در حقیقت سعادت و رستگاری یا شقاوت و نگون‌بختی اخروی معلول بلکه چهرة ملکوتی نفس انسان است.

بنابراین اگر عملی چنین اثر به جا نگذاشت مثل عمل غیر اختیاری یا بدون آگاهی و قصد، هیچ تأثیری در سعادت و شقاوت انسان ندارد.

در مورد رستگاری خداوند از آن تحوّل مثبت به «تزکیه نفس» یاد می‌کند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا *  وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» (شمس/9-10). «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلی/14). «وَذَلِکَ جَزَاءُ مَنْ تَزَکَّى» (طه/76).

براساس این آیات کریمه رستگاری بر یک واقعیت مربوط به رابطة انسان با خودش به نام «تزکیه نفس» منوط شده است. این بدان معناست که هرگونه عملی چه عبادی و چه غیرعبادی تا زمانی که «زکات نفسانی» به دنبال نیاورد نمی‌تواند در فلاح و رستگاری انسان تاثیر داشته باشد که در فرهنگ قرآنی از چنین اعمالی به «اعمال حبط شده» تعبیر می‌شود. و برعکس هر عملی که منجر به زکات نفسانی شود عامل رستگاری است چه عبادت باشد چه غیر عبادت. حال جای این پرسش باقی است که «تزکیه نفس» چیست؟

در این زمینه لغت‌شناسان و مفسران تصریح کرده‌اند که «تزکیه» به معنای رویاندن و رشد دادن است. راغب اصفهانی می‌گوید: «اصل الزکاة النّمو الحاصل عن برکة الله تعالی». زمخشری می‌گوید: «و التّزکیة الانماء و الاعلاء» (کشاف ج4/760).

علامه طباطبائی می‌نویسد: «و الزکاة نمو النبات نمواً صالحاً ذا برکة و التزکیة انماؤه کذلک». (المیزان ج20/298).

براساس این تعبیر قرآنی نفس انسان همچون گیاهی است که استعداد و توانایی رشد را دارد و انسان وظیفه دارد در زندگی این رشد را فراهم سازد. بدیهی است که رویاندن و رشد دادن متوقف بر استعداد و قابلیت است. گیاه در صورتی رشد می‌کند و به گونه‌ای رشد می‌کند که استعداد و قابلیت آن را دارد. پس تزکیه نفس بر این پیش‌فرض استوار است که در نفس انسان یک سلسله استعدادها و قابلیت‌ها وجود دارد که باید به فعلیت برسد تا رستگاری حاصل شود. حال آن قابلیتها چیست؟ در پاسخ باید گفت استعدادها و قابلیتهای نفس در دو مقوله کلی دسته‌بندی می‌شود:

1ـ قابلیت علمی که از طریق آن به آگاهی می‌رسد و تاریکی جهل را از خود می‌زداید.

2ـ قابلیت عملی و تحریکی که به وسیله آن بدن را به حرکت وامی‌دارد و کار انجام می‌دهد. کششهای نفسانی انسان از مقوله دوم است زیرا وی را تحریک می‌کند .

 در نگاه قرآن هر یک از این دو قابلیت، یک سطح ایده‌آل و مطلوب دارد که اگر به آن برسد، آن قابلیت و استعداد به صورت صحیح شکوفا شده است و گرنه استعداد تباه گردیده است. پس تزکیه نفس در حقیقت بردن نفس است به سوی آن سطح ایده‌آل و مطلوب.

سطح مطلوب نفس در بعد معرفتی و علمی احاطه به حقایق هستی است. نفس انسان هر چه به حقایق بیشتر آگاهی و الفت پیدا کند و از باطل‌ها و پندارها فاصله بگیرد، در بعد معرفتی به کمال می‌رسد و برعکس هرچه در اوهام و اباطیل غوطه‌ور باشد از کمال و رشد معرفتی فاصله می‌گیرد. علت اینکه در قرآن این همه بر حق و حقیقت‌طلبی و دوری از باطل تأکید شده است، همین نکته است.

و امّا در بعد عملی که محور عمدة آن کششها و غرایز طبیعی و در کنار آن انگیزه‌های اختیاری و انتخابی انسان است، کمال مطلوب و سطح ایده‌آل آن، راه یافتن به تعالی و نیفتادن در ورطه حیوانیت و سقوط است. یعنی انگیزه‌ها چه طبیعی و چه انتخابی باید تحت کنترل و ضبط یک ارادة تعالی‌طلب در‌آمده به سمت کمال و مصلحت انسان جهت داده شوند و از آن رو که در نگاه و باور یک مسلمان کمال و مصالح انسان در کلیّتش از طریق آموزه‌های دین و در جزئیات به وسیله خرد ناب تعیین می‌شود، پس می‌توان از حقیقت یادشده این گونه تعبیر کرد که کمال مطلوب و سطح ایده‌آل نفس در بعد عملی این است که اراده‌اش به مثابه برایند انگیزه‌ها در اراده الهی هضم شود و حرکت در کلیت زندگی برای تحقق اراده و خواسته خداوند باشد بدین معنا که رفتار و گفتارش جلوه و نشانة خواسته خداوند باشد و نه خواسته خود که از این حقیقت در فرهنگ دین به «عبودیت» تعبیر می‌شود.

پس تزکیه نفس در شکل عینی آن با دو چیز (به تناسب دو بعد نفس) میسر می‌شود یکی رسیدن به «حقیقت» و دیگر به کار بستن «ارادت» یعنی جستجوی حقیقت در ساحت اندیشه و تحقق عبودیت در ساحت انگیزه.

و اگر به این نکته نیک نگریسته شود، آشکار می‌شود که حقیقت‌خواهی در بعد علمی و عبودیت‌ورزی در بعد عملی دو چیز نیستند بلکه دو چهره از یک حقیقت‌اند. یعنی حقیقت‌خواهی خود جلوه‌ای از عبودیت در بعد علمی است؛ زیرا این، خواسته خداوند از انسان است. او از انسان خواسته است که در مقام شناخت و آگاهی به دنبال حقیقت باشد حالا چه حقیقت نظری و چه حقیقت عملی و کاربردی. و از سوی دیگر عبودیت و بندگی و تسلیم در برابر اراده الهی و به کار بستن ارادة خدا به جای ارادة خود، جلوه‌ای از حقیقت‌خواهی انسان است؛ زیرا یکی از بزرگترین حقایق هستی بنده بودن انسان است. انسان آفریدة خداوند بوده و تحت ربوبیت و تدبیر او قرار دارد پس در واقعیت وجودی‌اش عبد و بنده است و تن دادن به این حقیقت نشانة حقیقت خواهی و حقیقت‌گرایی انسان است.

 این جیزی است که از تعبیرات گوناگون قرآن در مورد فلاح و رستگاری انسان آشکار می‌شود. قرآن کریم در یک جا بر تسلیم در برابر اراده الهی تکیه کرده می‌گوید:

«إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ» (نور/51-52)

« سخن مؤمنان، هنگامی که به سوی خدا و رسولش دعوت شوند، تا میان آنان داوری کند تنها این است که می‌گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم» و اینها همان رستگاران واقعی هستند.»

و در جای دیگر بر حقیقت‌گرایی تأکید کرده می‌فرماید: «وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ». (اعراف/8-9)

« وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است. کسانی که میزانهای (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند. و کسانی که میزانهای (عمل) آنها سبک است، افرادی هستند که سرمایة وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما می‌کردند، از دست داده‌اند» .

و در مورد سوم هر دو مطلب را جمع کرده و با یک تعبیر کلی می‌فرماید: «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (مجادله/22)

 

 

سخن آخر

زندگی انسان از دو حالت بیرون نیست یا آموختن چیزی است و یا انجام دادن کاری. براساس آنچه از تحلیل آیات قرآن به دست می‌آید، فرمول کلی رستگاری در آخرت این است که انسان در حالت نخست به سمت حقیقت حرکت کند و در حالت دوم به سمت تحقق اراده خداوند. حالا فرق نمی‌کند که در چه زمینه‌ای باشد عبادت، کار برای تأمین معیشت، مدیریت برای خدمت به مردم، ازدواج، حتی تفریح و لذت بردن از جاذبه‌های مادی. مهم این نیست که چه کار می‌کند، مهم این است که با خواستة چه کسی کار می‌کند خود یا خدا. این است راز رستگاری که بر گسترة زندگی بسط می‌یابد و هیچ گوشه‌ای از آن خالی و عاری از نقش و تاثیر مثبت یا منفی در فلاح و رستگاری باقی نمی‌ماند. و از این روست که قبلاً اشاره کردیم اسلام کارهای دنیوی را در رابطه با رستگاری به دو دسته تقسیم نمی‌کند و میان دنیا و آخرت خط فاصل نمی‌کشد بلکه دنیا را در مسیر آخرت و آخرت را از درون دنیا می‌خواهد نه از بیرون آن. پس بی‌جهت نیست که اسلام با همه تأکید و سفارش بر آخرت‌گرایی، بر آبادانی دنیا و تسخیر طبیعت و نیروهای مادی توسط انسان و در نتیجه تلاش و کوشش علمی برای آن تکیه می‌کند.

و آموزة زیبا و جاودانة «خلافت انسان در زمین» و مسخربودن طبیعت برای او را مطرح می‌کند: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْمَاءَ کُلَّهَا». (بقره/ 30-31)

« (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای] قرار خواهم داد». (فرشتگان) گفتند: «(پروردگارا) آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! ما تسبیح و حمد تو را به جا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم» پروردگار گفت: «من حقایق را می‌دانم که شما نمی‌دانید.» سپس علم اسماء [= علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت.»

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ». (لقمان/20)

« آیا ندید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده است؟ »


 

 



نوشته شده توسط بهنام جدی بالابیگلو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

راز رستگاری- سایتsayedmosa sadr

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۵۸ ب.ظ
 

راز رستگاری

اگر ازدواج می‌کنند یا خرید و فروش می‌کنند یا روی زمین به زراعت و کشاورزی مشغولند یا در اداره‌ای به کارهای خدماتی می‌پردازند هدفشان این است که از طریق این امور به سعادت اخروی برسند.

دربرابر، دسته دوم یعنی انسانهای آخرت‌گریز که اصطلاحاً به آنان دنیاگرا نیز گفته می‌شود کسانی هستند که عشق و علاقه‌شان به دنیا خلاصه می‌شوند و همه چیز را برای دنیا و زندگی دنیوی انجام می‌دهند حالا چه از نظر فکری اساساً به آخرت ایمان نداشته باشند یا تنها از نظر علایق و سلایق دنیا گرایند امّا به آخرت ایمان دارند: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا» (اسراء/18-19)

« آن کسی که (تنها) زندگی زودگذر (دنیا) را می‌طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم ـ به هر کس که اراده کنیم ـ می‌دهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد. که در آتش سوزانش می‌سوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند ـ در حالی که ایمان داشته باشد ـ سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد » .

«مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ» (شورا/20)

« کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می‌دهیم و بر محصول‌اش می‌افزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می‌دهیم امّا در آخرت هیچ بهره‌ای ندارد» .

این دو دسته انسانها را که قرآن مطرح می‌کند، به وضوح در عینیت حیات اجتماعی خودمان مشاهده می‌کنیم و اگر به خودمان بنگریم، خود را نیز داخل یکی از این دو دسته می‌بینیم.

حال در این واقعیت عینی دو حقیقت انکارناپذیر وجود دارد یکی اینکه آرزوها و آمال هر یک از آن دو گروه با دیگری کاملاً متفاوت است. برای دسته آخرت‌گریز بزرگ‌ترین سعادت و خوشبختی لذت است چه لذت شکم، چه لذت شهوت، چه لذت شهرت، چه لذت قدرت و چه لذت ثروت. همه کارها و تلاشها سمت و سوی لذت طلبی دارد و همه روابط اجتماعی نیز برای زمینه‌سازی آن انجام می‌گیرد.

امّا گروه آخرتگرا برعکس بالاترین آمال و آرزوی‌شان رسیدن به رستگاری و سعادت در آخرت است و در این جهت چه بسا از لذّتها و تنعّمات صرف نظر کند و خود را به رنج و گرفتاری بیاندازد.

حقیقت دوم این است که رویکرد عاطفی و آرزوهای متفاوت این دو گروه، ریشه در نگاه متفاوت آنان نسبت به دنیا و آخرت دارد. آن کسی که نسبت به آخرت آگاهی ندارد یا آگاهی عمیق و تأثیرگذار ندارد. طبعاً دنیا را یک فرصت می‌داند فرصتی غیرقابل انکار بنابراین از تمام امکانات استفاده می‌کند تا از این فرصت بهترین بهره را برده باشد.

امّا کسانی که به آخرت آگاهی عمیق دارند، دنیا را یک گذرگاه بسیار کوتاه می‌بینند که باید از آن عبور کرد و به زندگی حقیقی در آخرت رسید. در نگاه اینان کوتاهی عمر در دنیا، آمیختگی خوشیها و ناخوشیها، و دگرگونی دایمی پدیده‌ها، همه نشان از آن دارد که دنیا متاع دل بستنی نیست.

پس از این مقدمه کوتاه تذکر و یادآوری چند نکته ضروری می‌نماید:

1ـ نخست آنکه نقش و کارکرد اصلی دین، این است که انسانها را از دسته آخرت‌گریز به آخرت‌گرا تبدیل کند، تمام آموزه‌های معرفتی، اخلاقی و عملی دین به سمت تفهیم این حقیقت به انسانها جهت‌گیری شده است که این هستی مبدءای دارد و منتهایی که آن منتها ، عالمی است در ورای عالم دنیا و بسی وسیع‌تر و فراختر از آن و باید برای بهتر زیستن در آن تلاش کرد.

2ـ نکته دوم آنکه در فرهنگ اسلام، آخرتگرایی به معنای دنیاگریزی نیست چنانکه در ذهنیت عامیانه و در برخی ادیان آسمانی تحریف شده مثل مسیحیت وجود دارد. درست است که دنیاگرایی مستلزم آخرت‌گریزی است؛ زیرا رابطه انسان را با آخرت قطع می‌کند امّا آخرتگرایی از نگاه اسلام مستلزم دنیاگریزی نیست؛ زیرا در این نگاه دنیا مسیر رسیدن به آخرت تعریف می‌شود و انسان باید از طریق دنیا و به وسیله کار در دنیا به سعادت و رستگاری اخروی برسد. پس این تصوّر که چون دین انسانها را به آخرتگرایی تشویق می‌کند بنابراین دنیا را کنار می‌گذارد، در مورد اسلام پندار واهی و بی‌پایه است. از نظر اسلام، انسان آخرتگرا به آن اندازه برای آبادانی دنیا باید کار کند که انسان دنیاگرا کار می‌کند، آموزه تسخیر طبیعت برای انسان که خداوند در قرآن مطرح کرده است:

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ» (لقمان/20)

« آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده است. »

آشکارترین پیامش این است که تمام نیروهای نهفته در طبیعت باید تحت سلطه انسان درآید و مهار شود آن هم نه انسان آخرت‌گریز بلکه انسانهای آخرتگرا و بندگان شایسته خدا. طبیعی است که سلطه بر طبیعت بر پایه تلاش و تکاپوی علمی و عملی انسان استوار است. پس انسان مطلوب از نگاه اسلام آن نیست که کار دنیا نکند بلکه کسی است که کار برای دنیا نکند. تفاوت تنها در هدف است نه در اصل کارکردن.

3ـ نکته سوم پاسخ این پرسش است که آیا رستگاری اخروی به کارهای خاصی از کارهای دنیا بستگی دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا با هر کاری می‌توان به رستگاری اخروی رسید، یا فلاح و رستگاری کارهای ویژه‌ای می‌طلبد؟

برخی تصوّر می‌کنند که رستگاری اخروی در گرو کارهای خاصی مثل عبادت است و سایر کارهای غیرعبادی نقشی در سعادت و رستگاری اخروی ندارد. اینان میان کارهای دنیا و کارهای آخرت خط‌کشی می‌کنند و آن دو را از دو سنخ متفاوت قلمداد می‌کنند، مثلاً از نظر اینان نماز و روزه جزء کارهای اخروی است امّا کارکردن برای تأمین معیشت یا توسعه کشور کار دنیوی شمرده می‌شود و تأثیر در رستگاری اخروی ندارد.

امّا در فرهنگ قرآن و اسلام چنین تصوری باطل است فلاح و رستگاری در آخرت بدون عبادت میسر نمی‌شود امّا انجام عبادت به تنهایی کافی نیست. در نگاه قرآن فرمول خاصی برای رستگاری اخروی وجود دارد که اگر به صورت صحیح فهم و به کار بسته شود، دنیوی‌ترین کارها مثل ازدواج برای ارضای غریزه جنسی در قالب آن می‌تواند عامل رستگاری اخروی تلقی شود. تفاوت اساسی اسلام با سایر مکاتب و ادیان در همین نکته نهفته است که برخلاف دیگر مکاتب، زندگی دنیوی را تجزیه و تقسیم نمی‌کند که بخشی را برای دنیا و بخشی را برای آخرت اختصاص بدهد بلکه کلیت زندگی دنیوی را در قالب یک فرمول عامل رستگاری اخروی و در خارج از آن قالب، عامل شقاوت و بدبختی اخروی می‌داند اگرچه آن زندگی سراسر عبادت باشد.

حال آن فرمول چیست که اینگونه مادی‌ترین کار را ماهیت معنوی می‌بخشد و آن را به عامل رستگاری تبدیل می‌کند؟

پاسخ این پرسش را باید از قرآن گرفت چه اینکه هیچ راهی برای شناخت عالم آخرت و رستگاری در آن جز وحی الهی وجود ندارد.

وقتی سراغ قرآن می‌رویم می‌بینیم از امور گوناگون به عنوان عوامل مؤثر در رستگاری یاد کرده است. ایمان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، عبادت، کار خیر، یاد خدا یادآوری نعمت‌های الهی، توبه ... برخی از عناوینی است که در آیات الهی از آن نام برده شده است. «وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (مائده/35). «فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (اعراف/69). «وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (انفال/45). «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (نور/31).

اما به دو دلیل می‌توان گفت این عوامل هیچ کدام به تنهایی عامل رستگاری نیست. نخست آنکه کلمه «لعلّ» در آیات آمده است و این واژه که به معنای امیدواری است، چنانکه مفسران گفته‌اند در مورد خداوند به مفهوم این نیست که خدا امیدوار است؛ زیرا امیدواری آمیخته با جهل به آینده است. و این مطلب در مورد خداوند که از آغاز و انجام هر چیز آگاه است معنا ندارد. بلکه به معنای این است که زمینه مورد نظر اقتضای امیدواری را دارد به تعبیر دیگر امیدواری به لحاظ متکلم نیست بلکه به لحاظ مخاطب و مقام سخن گفتن است. علامه طباطبائی می‌گوید: «لعلّ» واژه ترجّی و امیدواری است و آنچه در این زمینه لازم است این است که در سخن گفتن جای امیدواری باشد حالا چه این صفت مربوط به متکلم باشد یا مخاطب یا موقعیت سخن به این معنا که موقعیت، موقعیت امیدواری است ولو متکلم و مخاطب امیدوار نباشند. مفهوم امیدواری خالی از جهل به عاقبت کار نیست پس رجاء و امیدواری در سخن خداوند یا به لحاظ مخاطب است یا به لحاظ موقعیت سخن و امّا نسبت به خود خداوند محال است که امیدواری نسبت داده شود چون به عواقب امور آگاه است.» (المیزان 1/198)

واضح است که وقتی مورد سخن اقتضای امیدواری داشته باشد بدین معناست که آن مورد جزء علت است نه تمام علت. بنابراین وقتی خداوند می‌فرماید: «فاذکروا آلاء الله لعلکم تفلحون» یعنی یادآوری نعمتهای الهی به عنوان بخشی از علت اقتضای رستگاری دارد امّا ممکن است موانعی سر راه باشد که از تأثیر آن جلوگیری کند.

دلیل دیگر اینکه در برخی آیات مجموعه چند کار به عنوان عامل رستگاری معرفی شده است. به عنوان نمونه در آغاز سوره بقره خداوند از ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق، ایمان به کتابهای آسمانی و یقین به آخرت به عنوان عامل رستگاری نام می‌برد: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ * وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (بقره/3-5)

« (پرهیزگاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان آوردند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛‌ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنها روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند. و آنان به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند» .

برخی از این امور در سوره لقمان نیز تکرار شده است: «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». (لقمان/4-5)

« همانان که نماز را برپا می‌دارند، و زکات را می‌پردازند و آنها به آخرت یقین دارند. آنان بر طریق هدایت پروردگارشان‌اند، و آنانند رستگاران.»

و نیز در سوره مؤمنون به امور دیگری اشاره شده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ * أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ». (مؤمنون/ 1-11)

« مؤمنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشان خضوع دارند؛ و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند؛ و آنها که زکات را انجام می‌دهند؛ و آنها که دامان خود را (از آلوده شدن به بی‌عفتی) حفظ می‌کنند؛ تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزان‌شان دارند، که در بهره‌گیری از آنان ملامت نمی‌شوند؛ و کسانی که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرند. و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می‌کنند؛ و آنها که بر نمازهایشان مواظب می‌نمایند؛ (آری) آنها وارثانند. (وارثانی) که بهشت برین را ارث می‌برند، و جاودانه در آن خواهند ماند.»

این گونه آیات نشان می‌دهد که امور یاد شده وقتی کنار هم قرار می‌گیرند در فلاح و رستگاری انسان تاثیر دارد و نه به تنهایی. بنابراین اگر چنانچه در آیه‌ای از این امور به عنوان عامل رستگاری مطرح شده است، صرفاً بخشی از یک علت مرکّب است.

تا این‌جا به این نتیجه رسیدیم که فلاح و رستگاری به چند کار خاص مثل نماز و روزه بستگی ندارد بلکه کارهای زیادی باید انجام داد تا به رستگاری رسید. این نتیجه گرچه ما را به مدعای ما که نقش کارهای دنیوی در رستگاری اخروی بود نزدیک می‌کند؛ زیرا عامل رستگاری را از عبادت خاص به امور اخلاقی چون انفاق به مثابه تلاش برای بهبود وضع اقتصادی مردم، عفت و پاکدامنی، رعایت امانت دوری از بیهودگی و بیهوده‌گویی و ... تعمیم می‌دهند امّا کاملاً مدعا را ثابت نمی‌کند برای اینکه بتوانیم مدعا را ثابت کنیم باید بحث را با پرسش زیر ادامه دهیم. آیا کارهای یادشده به صورت مستقیم و مکانیکی موجب فلاح و رستگاری است یا حلقه واسطه‌ای میان آنها و رستگاری وجود دارد؟

شاید برخی تصور کنند که میان عمل و رستگاری واسطه نیست چنانکه ظاهر آیات یادشده نیز همین تصوّر را تأیید می‌کند امّا حقیقت این است که آیه بلکه آیات دیگری داریم که تصور فوق را نادرست می‌داند و در پرتو آن می‌توان آیات گذشته را دقیق‌تر تفسیر کرد.

در نگاه قرآن میان عمل و رستگاری همین‌طور میان عمل و شقاوت حلقه واسطه‌ای وجود دارد به نام نفس انسان. عمل هنگامی موجب سعادت یا شقاوت می‌شود که تحوّل مثبت یا منفی در نفس انسان ایجاد کند در حقیقت سعادت و رستگاری یا شقاوت و نگون‌بختی اخروی معلول بلکه چهرة ملکوتی نفس انسان است.

بنابراین اگر عملی چنین اثر به جا نگذاشت مثل عمل غیر اختیاری یا بدون آگاهی و قصد، هیچ تأثیری در سعادت و شقاوت انسان ندارد.

در مورد رستگاری خداوند از آن تحوّل مثبت به «تزکیه نفس» یاد می‌کند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا *  وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» (شمس/9-10). «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» (اعلی/14). «وَذَلِکَ جَزَاءُ مَنْ تَزَکَّى» (طه/76).

براساس این آیات کریمه رستگاری بر یک واقعیت مربوط به رابطة انسان با خودش به نام «تزکیه نفس» منوط شده است. این بدان معناست که هرگونه عملی چه عبادی و چه غیرعبادی تا زمانی که «زکات نفسانی» به دنبال نیاورد نمی‌تواند در فلاح و رستگاری انسان تاثیر داشته باشد که در فرهنگ قرآنی از چنین اعمالی به «اعمال حبط شده» تعبیر می‌شود. و برعکس هر عملی که منجر به زکات نفسانی شود عامل رستگاری است چه عبادت باشد چه غیر عبادت. حال جای این پرسش باقی است که «تزکیه نفس» چیست؟

در این زمینه لغت‌شناسان و مفسران تصریح کرده‌اند که «تزکیه» به معنای رویاندن و رشد دادن است. راغب اصفهانی می‌گوید: «اصل الزکاة النّمو الحاصل عن برکة الله تعالی». زمخشری می‌گوید: «و التّزکیة الانماء و الاعلاء» (کشاف ج4/760).

علامه طباطبائی می‌نویسد: «و الزکاة نمو النبات نمواً صالحاً ذا برکة و التزکیة انماؤه کذلک». (المیزان ج20/298).

براساس این تعبیر قرآنی نفس انسان همچون گیاهی است که استعداد و توانایی رشد را دارد و انسان وظیفه دارد در زندگی این رشد را فراهم سازد. بدیهی است که رویاندن و رشد دادن متوقف بر استعداد و قابلیت است. گیاه در صورتی رشد می‌کند و به گونه‌ای رشد می‌کند که استعداد و قابلیت آن را دارد. پس تزکیه نفس بر این پیش‌فرض استوار است که در نفس انسان یک سلسله استعدادها و قابلیت‌ها وجود دارد که باید به فعلیت برسد تا رستگاری حاصل شود. حال آن قابلیتها چیست؟ در پاسخ باید گفت استعدادها و قابلیتهای نفس در دو مقوله کلی دسته‌بندی می‌شود:

1ـ قابلیت علمی که از طریق آن به آگاهی می‌رسد و تاریکی جهل را از خود می‌زداید.

2ـ قابلیت عملی و تحریکی که به وسیله آن بدن را به حرکت وامی‌دارد و کار انجام می‌دهد. کششهای نفسانی انسان از مقوله دوم است زیرا وی را تحریک می‌کند .

 در نگاه قرآن هر یک از این دو قابلیت، یک سطح ایده‌آل و مطلوب دارد که اگر به آن برسد، آن قابلیت و استعداد به صورت صحیح شکوفا شده است و گرنه استعداد تباه گردیده است. پس تزکیه نفس در حقیقت بردن نفس است به سوی آن سطح ایده‌آل و مطلوب.

سطح مطلوب نفس در بعد معرفتی و علمی احاطه به حقایق هستی است. نفس انسان هر چه به حقایق بیشتر آگاهی و الفت پیدا کند و از باطل‌ها و پندارها فاصله بگیرد، در بعد معرفتی به کمال می‌رسد و برعکس هرچه در اوهام و اباطیل غوطه‌ور باشد از کمال و رشد معرفتی فاصله می‌گیرد. علت اینکه در قرآن این همه بر حق و حقیقت‌طلبی و دوری از باطل تأکید شده است، همین نکته است.

و امّا در بعد عملی که محور عمدة آن کششها و غرایز طبیعی و در کنار آن انگیزه‌های اختیاری و انتخابی انسان است، کمال مطلوب و سطح ایده‌آل آن، راه یافتن به تعالی و نیفتادن در ورطه حیوانیت و سقوط است. یعنی انگیزه‌ها چه طبیعی و چه انتخابی باید تحت کنترل و ضبط یک ارادة تعالی‌طلب در‌آمده به سمت کمال و مصلحت انسان جهت داده شوند و از آن رو که در نگاه و باور یک مسلمان کمال و مصالح انسان در کلیّتش از طریق آموزه‌های دین و در جزئیات به وسیله خرد ناب تعیین می‌شود، پس می‌توان از حقیقت یادشده این گونه تعبیر کرد که کمال مطلوب و سطح ایده‌آل نفس در بعد عملی این است که اراده‌اش به مثابه برایند انگیزه‌ها در اراده الهی هضم شود و حرکت در کلیت زندگی برای تحقق اراده و خواسته خداوند باشد بدین معنا که رفتار و گفتارش جلوه و نشانة خواسته خداوند باشد و نه خواسته خود که از این حقیقت در فرهنگ دین به «عبودیت» تعبیر می‌شود.

پس تزکیه نفس در شکل عینی آن با دو چیز (به تناسب دو بعد نفس) میسر می‌شود یکی رسیدن به «حقیقت» و دیگر به کار بستن «ارادت» یعنی جستجوی حقیقت در ساحت اندیشه و تحقق عبودیت در ساحت انگیزه.

و اگر به این نکته نیک نگریسته شود، آشکار می‌شود که حقیقت‌خواهی در بعد علمی و عبودیت‌ورزی در بعد عملی دو چیز نیستند بلکه دو چهره از یک حقیقت‌اند. یعنی حقیقت‌خواهی خود جلوه‌ای از عبودیت در بعد علمی است؛ زیرا این، خواسته خداوند از انسان است. او از انسان خواسته است که در مقام شناخت و آگاهی به دنبال حقیقت باشد حالا چه حقیقت نظری و چه حقیقت عملی و کاربردی. و از سوی دیگر عبودیت و بندگی و تسلیم در برابر اراده الهی و به کار بستن ارادة خدا به جای ارادة خود، جلوه‌ای از حقیقت‌خواهی انسان است؛ زیرا یکی از بزرگترین حقایق هستی بنده بودن انسان است. انسان آفریدة خداوند بوده و تحت ربوبیت و تدبیر او قرار دارد پس در واقعیت وجودی‌اش عبد و بنده است و تن دادن به این حقیقت نشانة حقیقت خواهی و حقیقت‌گرایی انسان است.

 این جیزی است که از تعبیرات گوناگون قرآن در مورد فلاح و رستگاری انسان آشکار می‌شود. قرآن کریم در یک جا بر تسلیم در برابر اراده الهی تکیه کرده می‌گوید:

«إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ» (نور/51-52)

« سخن مؤمنان، هنگامی که به سوی خدا و رسولش دعوت شوند، تا میان آنان داوری کند تنها این است که می‌گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم» و اینها همان رستگاران واقعی هستند.»

و در جای دیگر بر حقیقت‌گرایی تأکید کرده می‌فرماید: «وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ». (اعراف/8-9)

« وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است. کسانی که میزانهای (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند. و کسانی که میزانهای (عمل) آنها سبک است، افرادی هستند که سرمایة وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما می‌کردند، از دست داده‌اند» .

و در مورد سوم هر دو مطلب را جمع کرده و با یک تعبیر کلی می‌فرماید: «أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (مجادله/22)

 

 

سخن آخر

زندگی انسان از دو حالت بیرون نیست یا آموختن چیزی است و یا انجام دادن کاری. براساس آنچه از تحلیل آیات قرآن به دست می‌آید، فرمول کلی رستگاری در آخرت این است که انسان در حالت نخست به سمت حقیقت حرکت کند و در حالت دوم به سمت تحقق اراده خداوند. حالا فرق نمی‌کند که در چه زمینه‌ای باشد عبادت، کار برای تأمین معیشت، مدیریت برای خدمت به مردم، ازدواج، حتی تفریح و لذت بردن از جاذبه‌های مادی. مهم این نیست که چه کار می‌کند، مهم این است که با خواستة چه کسی کار می‌کند خود یا خدا. این است راز رستگاری که بر گسترة زندگی بسط می‌یابد و هیچ گوشه‌ای از آن خالی و عاری از نقش و تاثیر مثبت یا منفی در فلاح و رستگاری باقی نمی‌ماند. و از این روست که قبلاً اشاره کردیم اسلام کارهای دنیوی را در رابطه با رستگاری به دو دسته تقسیم نمی‌کند و میان دنیا و آخرت خط فاصل نمی‌کشد بلکه دنیا را در مسیر آخرت و آخرت را از درون دنیا می‌خواهد نه از بیرون آن. پس بی‌جهت نیست که اسلام با همه تأکید و سفارش بر آخرت‌گرایی، بر آبادانی دنیا و تسخیر طبیعت و نیروهای مادی توسط انسان و در نتیجه تلاش و کوشش علمی برای آن تکیه می‌کند.

و آموزة زیبا و جاودانة «خلافت انسان در زمین» و مسخربودن طبیعت برای او را مطرح می‌کند: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ * وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْمَاءَ کُلَّهَا». (بقره/ 30-31)

« (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای] قرار خواهم داد». (فرشتگان) گفتند: «(پروردگارا) آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! ما تسبیح و حمد تو را به جا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم» پروردگار گفت: «من حقایق را می‌دانم که شما نمی‌دانید.» سپس علم اسماء [= علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت.»

«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ». (لقمان/20)

« آیا ندید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده است؟ »


 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۳/۲۵
بهنام جدی بالابیگلو

نظرات  (۰)

سایت ندای الرحیل منتظر دیدگاه میهمانان است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">