منوی تصویری سایت ندای الرحیل
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------

درقیامت،اهل ولایت ما،درحالیکه دارای صورتهای نورانیوبدنی پوشیده وایمن از هرترسیهستند،از قبرهاخارج میشوند.
سختی هاومواقف قیامت،برای آنان آسان است.
مردم می ترسندولیآنان نمی ترسند!
مردم ناراحت وغمگینند ولی آنها اندوهی ندارند!
برای آنان ناقه هایی سفید کهدارای بالهایی می باشند،
می آورند وآنانسوار شده ودر سایة عرش الهی فرود آمده وبر منبرهایی از نور مینشینند وتاپایان حساب مردم، به خوردن طعامهایی که در مقابل آناناست مشغول هستند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
شخصى از احبار (علماى خوب یهود) از دنیا رفت، در عالم قبر (فرشتگان) او را نشاندند،
چند فرشته به او گفتند:
مىخواهیم صد تازیانه به تو بزنیم،
او جواب داد:
طاقت ندارم.
گفتند:
99 تازیانه به تو بزنیم،
او باز جواب داد
طاقت ندارم.
به همین ترتیب (چون آدم خوب بود) یک یک کم کردند،
تا این که گفتند:
یک تازیانه را حتما باید بخورى.
او گفت:
چرا، مگر چه کردهام؟
به او گفتند:
زیرا تو یک روز بدون وضو نماز خواندى، و بر یک شخص مظلومى مىگذشتى، و او را یارى نکردى، به خاطر این دو خصلت، باید تازیانه بخورى.
به او یک تازیانه زدند، بر اثر آن، قبرش پر از آتش گردید.
علامه بزرگ، سید نعمت اللّه جزائرى (رحمة الله علیه) از علماى برجسته عصر علامه محمدباقر مجلسى (رحمة الله علیه) (متوفى 1111 ه. ق) بود، و به اصفهان آمد و در محضر علامه مجلسى، بهرههاى علمى فراوان برد،
و آنچنان به او نزدیک شد که مانند یکى از اهالى خانه علامه مجلسى به شمار مىآمد.
علامه مجلسى (ره) نظر به اینکه داراى شاگردان و خدمتکاران، و مورد احترام مقامات دولتى و مردم بود، زندگیش تا حدودى داراى تشکیلات به نظر مىرسید،
به نظر بعضى مىآمد که مثلا بر خلاف زهد و پارسایى اسلامى است.
مرحوم سید نعمت الله جزایرى مىگوید:
روزى با کمال تواضع، به علامه مجلسى (رحمة الله علیه) تذکر دادم،
سرانجام گفتم:
من کوچکتر از آن هستم که با شما در این خصوص که ظاهر متمایل به دنیا شدهاید، بحث کنم.
ولى با شما عهد مىکنم که هر کدام قبل از دیگرى از دنیا رفتیم، به خواب دیگرى بیائیم، تا روشن گردد که آیا حق با من است (که باید با کمال سادگى، دور از تشکیلات دنیا زندگى کرد) یا حق با شما است ؟
علامه مجلسى این پیشنهاد را پذیرفت.
پس از مدتى علامه مجلسى (رحمة الله علیه) از دنیا رفت،
عموم مردم عزادار شدند، و به عزادارى پرداختند،
بعد از یک هفته کنار قبرش رفتم، و پس از قرائت قرآن و دعا، همانجا خوابم برد،
در عالم خواب دیدم گویا علامه مجلسى از قبر بیرون آمده، لباسهاى زیبا در تن داشت و چهرهاش با شکوه بود در همین هنگام یادم آمد که علامه مجلسى از دنیا رفته است
دستش را گرفتم و گفتم:
اى مولاى من، هم اکنون طبق معاهدهاى که داشتم به من خبر بده که حق با من بود یا با تو، و به تو چه گذشت؟.
فرمود:
هنگامى که بیمار شدم، کم کم بر بیماریم افزوده شد و شدت یافت و به راز و نیاز با خدا پرداختم که مرا نجات دهد، که ناگهان شخص بزرگوارى نزد من آمد و کنار پایم نشست و از احوال من پرسید و از احوال من پرسید،
از دردهاى شدیدى که داشتم به او شکایت کردم،
دستش را روى انگشتان پایم نهاد، و گفت:
آیا دردش آرام شد.
گفتم:
همانجا که شما دست نهادید، دردش بر طرف گردید، آن شخص دستش را به هر جاى بدنم مىکشید، دردش رفع مىشد تا اینکه دستش را روى سینهام گذارد، به طور کلى دردم بر طرف گردید، و دیدم جسدم در کنار افتاده و خودم در گوشه خانه ایستادهام و با پریشانى به جسدم نگاه مىکردم، بستگان و همسایهها و مردم آمدند و گریه مىکردند، من به آنها مىگفتم: شیون نکنید، من از درد و بیمارى راحت شدم، چرا گریه مىکنید؟
ولى آنها همچنان مىگریستند و نصیحت مرا گوش نمىکردند، و بعد جمعیت آمدند و جسد مرا برداشتند و غسل دادند و کفن کردند و نماز بر آن خواندند و کنار قبر بردند،
دیدم قبرى را کندهاند و مىخواهند جسدم را در میان آن بگذارند،
من با خودم گفتم:
من از جسدم جدا مىشوم، و با او وارد قبر نخواهم شد، ولى وقتى که جسدم را در میان قبر نهادند، من از شدت علاقه و انسى که به جسدم داشتم، وارد قبر شدم، و مردم روى قبر را پوشانیدند.
ناگاه منادى حق ندا کرد:
اى بنده من محمد باقر، براى امروز چه آوردى؟.
من اعمال نیک خود را برشمردم، قبول نشد (یعنى به عنوان عمل فوق العاده و کامل پذیرفته نشد).
باز همان صدا را از آن منادى شنیدم،
مضطرب گشتم و در تنگنا قرار گرفتم،
در این هنگام ناگاه به یادم آمد که یک روز سواره در بازار بزرگ اصفهان مىگذشتم،
دیدم گروهى در اطراف یک نفر مومن، اجتماع کردهاند و از او مطالبه طلب خود مىکنند، و او را مىزنند و به او ناسزا مىگویند،
او مىگفت :
الان ندارم به من مهلت بدهید، ولى به او مهلت نمىدادند، من به جلو رفتم و اعلام کردم که او را رها کنید، بدهکارىهاى او را من مىپردازم،
مردم او را رها کردند و من بدهکارىهاى او را پرداختم، و او را به خانه خود آوردم و به او احترام و کمک کردم.
همین حادثه یادم آمد
عرض کردم، خدایا چنین عملى دارم، این عمل را از من پذیرفتند و امر کردند درى از قبرم به بهشت باز شد
و مشمول نعمتهاى بى کران الهى شدم، و به دعاهاى مومنان و زیارت آنها از قبر من، بهرمند هستم، و من آنها را مىبینم ولى آنها من را نمىبینند.
بنابراین اى سید (نعمت اللّه جزائرى) اگر من در دنیا داراى مکنت مالى نبودم، چگونه مىتوانستم مومنى را در بازار از چنگ خلق نجات دهم و نتیجهاش را امروز این چنین بگیرم.
سید نعمت اللّه مىگوید:
از خواب بیدار شدم و فهمیدم که آنچه را که علامه مجلسى در دنیا جمع کرده بود، چون در راه مصالح مردم و اسلام مصرف مىشد، مایه نجات او گردید
مرحوم آیت اللّه العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم از مراجع وارسته و علماى بزرگ و موفق تشیع بود که در سال 1355 قمرى در قم از دنیا رفت و مرقد شریفش در مسجد بالاسر در مرقد منور حضرت معصومه (سلام الله علیه) قرار دارد.
یکى از عجائبى که افراد موثق از جمله آیت اللّه فرید محسنى (رحمة الله علیه) نقل نمودهاند ماجراى زیر است:
هنگامى که آیت اللّه حائرى، سرپرست حوزه علمیه اراک (قبل از سال 3401قمرى) بودند، براى مرحوم آیت اللّه حاج آقا مصطفى اراکى نقل کردند:
در آن هنگام که در کربلا بودم و به درس و بحث اشتغال داشتم، شبى که شب سه شنبه بود و در عالم خواب دیدم، شخصى به من گفت:
اى شیخ عبد الکریم! کارها را انجام بده که سه روز دیگر خواهى مرد.
من از خواب بیدار شدم و حیران بودم و به خود مىگفتم: البته خواب است شاید تعبیر نداشته باشد.
روز سه شنبه و چهار شنبه، مشغول درس و بحث بودم، تا اینکه آنچه در عالم خواب دیده بودم از خاطرم رفت،
روز پنجشنبه که تعطیل بودم، با بعضى از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدرى گردش و مباحثه علمى نمودیم تا ظهر شد،
نهار را همان جا صرف کردیم، پس از نهار، ساعتى خوابیدیم،
در همین هنگام لرزه شدیدى مرا فرا گرفت، رفقا در آنجا عبا و روانداز داشتند، روى من انداختند،
ولى همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم،
حس کردم که حالم بسیار وخیم است،
به رفقا گفتم،
زودتر مرا به خانه برسانید،
آنها وسیلهاى فراهم کرده، زود مرا به شهر کربلا آورده و به خانهام رساندند،
در خانه بى حال و حس، در بستر افتاده بودم،
بسیار حالم دگرگون شد و در این میان به یاد خواب سه شب قبل افتادم، علائم مرگ را مشاهده کردم و با در نظر گرفتن خوابى که دیده بودم احساس کردم که پایان عمرم نزدیک شده است،
در این حال، ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در جانب راست و چپ من نشستند، و به همدیگر نگاه مىکردند و به همدیگر مىگفتند،
اجل این مرد رسیده، مشغول قبض روحش گردیم،
در این هنگام با قلبى صاف و خالص به ساحت مقدس امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم:
اى حسین عزیز،
دستم خالى است،
کارى نکردم و براى خود توشهاى فراهم ننمودهام،
شما را به حق مادرتان حضرت زهرا (سلام الله علیه) از من شفاعت کنید، که خدا مرگ مرا به تاخیر اندازد، تا خود را براى سفر آخرت آماده سازم،
هماندم دیدم شخصى نزد آن دو نفر که مىخواستند روحم را قبض کنند آمد و به آنها گفت:
حضرت سید الشهدا (علیه السلام) فرمودند:
شیخ عبد الکریم به ما متوسل شده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم تا عمرش را به تاخیر بیندازد، خداوند شفاعت ما را پذیرفت، بنابراین شما روح او را قبض نکنید.
در این وقت آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند
سمعا وطاعه،
آنگاه دیدم آن دو نفر همراه فرستاده امام حسین (علیه السلام) به سوى آسمان پرواز کرده و رفتند،
در این هنگام احساس سلامتى و عافیت کردم، صداى گریه و زارى بستگان را شنیدم، که به سر و صورت مىزدند،
آهسته دستم را حرکت دادم و چشم را گشودم،
دیدیم چشمم را بستند و به رویم روپوشى انداختند،
خواستم پاهایم را بگشایم،
متوجه شدم که انگشت بزرگ پایم را بستهاند،
دستم را براى بلند کردن چیزى بلند کردم،
شنیدم مىگویند
آرام شوید، گریه نکنید، که بدن حرکت دارد،
آرام شدند
، رو اندازى که به رویم انداخته بودند، برداشتند، چشمم را گشودند و بند پایم را باز کردند،
با دست به دهانم اشاره کردم که به من آب بدهید،
آب به دهانم ریختند،
کم کم از جا برخاسته و نشستم،
تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و بحمد اللّه به طور کلى از آن حالت، خوب شدم،
و این موهبت به برکت لطف مولایم امام حسین (علیه السلام) بود، آرى به خدا سوگند
یکى از بستگان امام خمینى (اعلى اللّه مقامه) نقل مىکرد:
امام خمینى (رحمة الله علیه) به نوهاش على آقا (فرزند خردسال حجت الاسلام و المسلمین احمد آقا)علاقه وافر داشت، و همواره با او مانوس بود و به او اظهار علاقه مخصوص مىنمود،
و چون از روایات اسلامى بدست آورده بود که شیطان در لحظات آخر عمر، انسان را به وسیله اشیاء مورد علاقهاش فریب مىدهد، در روزهاى آخر عمر، على آقا را از خود دور مىکرد، و مىفرمود
نگذارید او به اتاقم بیاید، تا علاقه هر چیزى از امور دنیا، از او دور گردد تا در لحظات آخر عمر، مبادا شیطان از همان راه وارد شود و موجب انحراف گردد.
آرى مردان خدا، و بیداردلان وارسته، کاملا دقت و مراقبت مىکنند، و بهانه به دست شیطان نمىدهند، و زبان حالشان این است:
تو را ز کنگره عرش مىزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است؟!
از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود:
دیشب مردى را در خواب دیدم که نزد من آمد و گفت :
من برخاستم و دو نفر را دیدم که یکى ایستاده و میله اى آهنین در گوشه دهان آن که نشسته است فرو مى کند و آن قدر فشار مى دهد تا به میان دو شانه اش برسد و سپس بیرون آورده و در گوشه دیگر دهانش فرو مى کند و این گوشه را نیز مانند آن گوشه پاره مى کند.
از کسى که مرا حرکت داده بود،
پرسیدم :
چرا این را عذاب مى کنند؟
گفت :
این مرد، دروغ گوست و تا روز قیامت ، در قبر، این گونه شکنجه اش مى کنند
المحجة البیضاء ج 5، ص 241.
سیمای بهشت و جهنم در سوره واقعه

![]()
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال -مرحوم شیخ صدوق (ره )

جهت دانلود کتاب صوتی سیاحت غرب
بر تصویر زیر کلیک کنید:

معاد و جهان پس از مرگ -آیة اللَّه العظمى ناصر مکارم شیرازى

معاد-حجة الاسلام والمسلمین محسن قرائتى
بحثى پیرامون معاد -آیة الله اسماعیل صالحى مازندرانى
معاد عرفانی -پژوهشکده تحقیقات اسلامی
معاد در نهج البلاغه -احمد باقریان ساروى
معاد در نگاه عقل و دین -محمد باقر شریعتی سبزواری

معاد در قرآن-آیت الله ابراهیم امینی
معاد در قرآن-آیة الله االعظمی حسین مظاهری
معاد استدلالی -پژوهشکده تحقیقات اسلامی

آثار و برکات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت-عباس عزیزى
مرگ واقعیت ناشناخته-محسن میرزاپور

سفر به عالم برزخ -على رضا اسداللهى فرد
سیاحت شرق -سید محمد حسن قوچانى
سرگذشتهاى عبرت انگیز-محمد محمدى اشتهاردى

زندگى و حیات پس از مرگ -على محمد اسدى
رساله لقاء الله -میرزا جواد آقا ملکى تبریزى (ره)

منازل الآخرة
(حکایات و روایات مرگ و عالم پس از مرگ )
معادشناسی جلد اول-علامه سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی
معادشناسی جلد دوم-علامه سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی
آیه هاى زندگى براى بیدارى-حسین اسکندرى
از عالم بعد از مرگ چه خبر؟-محمد تقی صرفی
هشت درِ بهشت (ترجمه الصلوة ) -ملامحسن فیض کاشانى
عالم برزخ در چند قدمى ما -محمد محمدى اشتهاردى
عاقبت و کیفر گناهکاران -سید جواد رضوى
عاقبت بخیران عالم جلد ۱ -على محمد عبداللهى
عاقبت بخیران عالم جلد ۲ -على محمد عبداللهى
شرح خطبه متقین در نهج البلاغه -سید مجتبی علوی تراکمه ای
انسان و عالم برزخ -محمد مظاهرى
انسان از مرگ تا برزخ -نعمت اله صالحى حاجى آبادى
آداب بیمارى و احکام وفات -آیه الله حاج سید محمد تقى مدرسى
منبع: مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

| آخرت سراى پایدار | على خراسانى |