ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی
دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۵۹ ب.ظ

شفاعت امام حسین (علیه السلام) در مورد تاخیر عمر آیت اللّه حائرى (رحمة الله علیه)

مرحوم آیت اللّه العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم از مراجع وارسته و علماى بزرگ و موفق تشیع بود که در سال 1355 قمرى در قم از دنیا رفت و مرقد شریفش در مسجد بالاسر در مرقد منور حضرت معصومه (سلام الله علیه) قرار دارد.

یکى از عجائبى که افراد موثق از جمله آیت اللّه فرید محسنى (رحمة الله علیه) نقل نموده‏اند ماجراى زیر است:

هنگامى که آیت اللّه حائرى، سرپرست حوزه علمیه اراک (قبل از سال 3401قمرى) بودند، براى مرحوم آیت اللّه حاج آقا مصطفى اراکى نقل کردند:

 در آن هنگام که در کربلا بودم و به درس و بحث اشتغال داشتم، شبى که شب سه شنبه بود و در عالم خواب دیدم، شخصى به من گفت:

 اى شیخ عبد الکریم! کارها را انجام بده که سه روز دیگر خواهى مرد.

من از خواب بیدار شدم و حیران بودم و به خود مى‏گفتم: البته خواب است شاید تعبیر نداشته باشد.

روز سه شنبه و چهار شنبه، مشغول درس و بحث بودم، تا اینکه آنچه در عالم خواب دیده بودم از خاطرم رفت،

 روز پنجشنبه که تعطیل بودم، با بعضى از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدرى گردش و مباحثه علمى نمودیم تا ظهر شد،

 نهار را همان جا صرف کردیم، پس از نهار، ساعتى خوابیدیم،

 در همین هنگام لرزه شدیدى مرا فرا گرفت، رفقا در آنجا عبا و روانداز داشتند، روى من انداختند،

 ولى همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم،

 حس کردم که حالم بسیار وخیم است،

 به رفقا گفتم،

 زودتر مرا به خانه برسانید،

 آنها وسیله‏اى فراهم کرده، زود مرا به شهر کربلا آورده و به خانه‏ام رساندند،

 در خانه بى حال و حس، در بستر افتاده بودم،

 بسیار حالم دگرگون شد و در این میان به یاد خواب سه شب قبل افتادم، علائم مرگ را مشاهده کردم و با در نظر گرفتن خوابى که دیده بودم احساس کردم که پایان عمرم نزدیک شده است،

 در این حال، ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در جانب راست و چپ من نشستند، و به همدیگر نگاه مى‏کردند و به همدیگر مى‏گفتند،

 اجل این مرد رسیده، مشغول قبض روحش گردیم،

 در این هنگام با قلبى صاف و خالص به ساحت مقدس امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم:

اى حسین عزیز،

 دستم خالى است،

کارى نکردم و براى خود توشه‏اى فراهم ننموده‏ام،

 شما را به حق مادرتان حضرت زهرا (سلام الله علیه) از من شفاعت کنید، که خدا مرگ مرا به تاخیر اندازد، تا خود را براى سفر آخرت آماده سازم،

 هماندم دیدم شخصى نزد آن دو نفر که مى‏خواستند روحم را قبض کنند آمد و به آنها گفت:

 حضرت سید الشهدا (علیه السلام) فرمودند:

 شیخ عبد الکریم به ما متوسل شده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم تا عمرش را به تاخیر بیندازد، خداوند شفاعت ما را پذیرفت، بنابراین شما روح او را قبض نکنید.

در این وقت آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند

 سمعا وطاعه،

 آنگاه دیدم آن دو نفر همراه فرستاده امام حسین (علیه السلام) به سوى آسمان پرواز کرده و رفتند،

 در این هنگام احساس سلامتى و عافیت کردم، صداى گریه و زارى بستگان را شنیدم، که به سر و صورت مى‏زدند،

 آهسته دستم را حرکت دادم و چشم را گشودم،

 دیدیم چشمم را بستند و به رویم روپوشى انداختند،

 خواستم پاهایم را بگشایم،

متوجه شدم که انگشت بزرگ پایم را بسته‏اند،

 دستم را براى بلند کردن چیزى بلند کردم،

 شنیدم مى‏گویند

 آرام شوید، گریه نکنید، که بدن حرکت دارد،

 آرام شدند

، رو اندازى که به رویم انداخته بودند، برداشتند، چشمم را گشودند و بند پایم را باز کردند،

با دست به دهانم اشاره کردم که به من آب بدهید،

 آب به دهانم ریختند،

کم کم از جا برخاسته و نشستم،

 تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و بحمد اللّه به طور کلى از آن حالت، خوب شدم،

و این موهبت به برکت لطف مولایم امام حسین (علیه السلام) بود، آرى به خدا سوگند



نوشته شده توسط بهنام جدی بالابیگلو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

مرحوم آیت اللّه العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى موسس حوزه علمیه قم از مراجع وارسته و علماى بزرگ و موفق تشیع بود که در سال 1355 قمرى در قم از دنیا رفت و مرقد شریفش در مسجد بالاسر در مرقد منور حضرت معصومه (سلام الله علیه) قرار دارد.

یکى از عجائبى که افراد موثق از جمله آیت اللّه فرید محسنى (رحمة الله علیه) نقل نموده‏اند ماجراى زیر است:

هنگامى که آیت اللّه حائرى، سرپرست حوزه علمیه اراک (قبل از سال 3401قمرى) بودند، براى مرحوم آیت اللّه حاج آقا مصطفى اراکى نقل کردند:

 در آن هنگام که در کربلا بودم و به درس و بحث اشتغال داشتم، شبى که شب سه شنبه بود و در عالم خواب دیدم، شخصى به من گفت:

 اى شیخ عبد الکریم! کارها را انجام بده که سه روز دیگر خواهى مرد.

من از خواب بیدار شدم و حیران بودم و به خود مى‏گفتم: البته خواب است شاید تعبیر نداشته باشد.

روز سه شنبه و چهار شنبه، مشغول درس و بحث بودم، تا اینکه آنچه در عالم خواب دیده بودم از خاطرم رفت،

 روز پنجشنبه که تعطیل بودم، با بعضى از رفقا به طرف باغ مرحوم سید جواد رفتیم، در آنجا قدرى گردش و مباحثه علمى نمودیم تا ظهر شد،

 نهار را همان جا صرف کردیم، پس از نهار، ساعتى خوابیدیم،

 در همین هنگام لرزه شدیدى مرا فرا گرفت، رفقا در آنجا عبا و روانداز داشتند، روى من انداختند،

 ولى همچنان بدنم لرزه داشت و در میان آتش تب افتاده بودم،

 حس کردم که حالم بسیار وخیم است،

 به رفقا گفتم،

 زودتر مرا به خانه برسانید،

 آنها وسیله‏اى فراهم کرده، زود مرا به شهر کربلا آورده و به خانه‏ام رساندند،

 در خانه بى حال و حس، در بستر افتاده بودم،

 بسیار حالم دگرگون شد و در این میان به یاد خواب سه شب قبل افتادم، علائم مرگ را مشاهده کردم و با در نظر گرفتن خوابى که دیده بودم احساس کردم که پایان عمرم نزدیک شده است،

 در این حال، ناگهان دیدم دو نفر ظاهر شدند و در جانب راست و چپ من نشستند، و به همدیگر نگاه مى‏کردند و به همدیگر مى‏گفتند،

 اجل این مرد رسیده، مشغول قبض روحش گردیم،

 در این هنگام با قلبى صاف و خالص به ساحت مقدس امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم:

اى حسین عزیز،

 دستم خالى است،

کارى نکردم و براى خود توشه‏اى فراهم ننموده‏ام،

 شما را به حق مادرتان حضرت زهرا (سلام الله علیه) از من شفاعت کنید، که خدا مرگ مرا به تاخیر اندازد، تا خود را براى سفر آخرت آماده سازم،

 هماندم دیدم شخصى نزد آن دو نفر که مى‏خواستند روحم را قبض کنند آمد و به آنها گفت:

 حضرت سید الشهدا (علیه السلام) فرمودند:

 شیخ عبد الکریم به ما متوسل شده و ما هم در پیشگاه خدا از او شفاعت کردیم تا عمرش را به تاخیر بیندازد، خداوند شفاعت ما را پذیرفت، بنابراین شما روح او را قبض نکنید.

در این وقت آن دو نفر به هم نگاه کردند و به آن شخص گفتند

 سمعا وطاعه،

 آنگاه دیدم آن دو نفر همراه فرستاده امام حسین (علیه السلام) به سوى آسمان پرواز کرده و رفتند،

 در این هنگام احساس سلامتى و عافیت کردم، صداى گریه و زارى بستگان را شنیدم، که به سر و صورت مى‏زدند،

 آهسته دستم را حرکت دادم و چشم را گشودم،

 دیدیم چشمم را بستند و به رویم روپوشى انداختند،

 خواستم پاهایم را بگشایم،

متوجه شدم که انگشت بزرگ پایم را بسته‏اند،

 دستم را براى بلند کردن چیزى بلند کردم،

 شنیدم مى‏گویند

 آرام شوید، گریه نکنید، که بدن حرکت دارد،

 آرام شدند

، رو اندازى که به رویم انداخته بودند، برداشتند، چشمم را گشودند و بند پایم را باز کردند،

با دست به دهانم اشاره کردم که به من آب بدهید،

 آب به دهانم ریختند،

کم کم از جا برخاسته و نشستم،

 تا پانزده روز ضعف و کسالت داشتم و بحمد اللّه به طور کلى از آن حالت، خوب شدم،

و این موهبت به برکت لطف مولایم امام حسین (علیه السلام) بود، آرى به خدا سوگند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۲
بهنام جدی بالابیگلو

نظرات  (۰)

سایت ندای الرحیل منتظر دیدگاه میهمانان است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">