منوی تصویری سایت ندای الرحیل
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
به دیدن امام صادق علیه السلام رفته و به او عرض کردم :
فدایت گردم ! همسایه اى دارم که فقط با صداى او بیدار مى شوم یا قرآن خوانده ، آیات آن را تکرار کرده و گریه و تضرع مى کند یا به گریه و تضرع دعا مى کند. مى گویند از همه حرامهاى خداوند پرهیز مى کند.
آن حضرت علیه السلام فرمودند:
اى میسر ! آیا اعتقادات تو را هم دارد؟
عرض کردم :
خداوند مى داند.
سال آینده که به حج رفتم از اعتقادات او پرسیدم معلوم شد اصلا ولایت اهل بیت را ندارد.
دوباره به دیدن آن حضرت علیه السلام رفته و از آن مرد سخن گفتم .
او دوباره سئوال سال گذشته را تکرار نموده و فرمودند:
آیا به اعتقادات تو معتقد است ؟
عرض کردم
خیر.
فرمودند:
اى میسر ! کدام نقطه زمین محترمتر است ؟
عرض کردم :
خدا و رسول او و پسر رسولش داناترند.
فرمودند:
اى میسر ! بین رکن و مقام یک گلزار از گلزارهاى بهشت و بین قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله و منبر او نیز گلزار دیگرى از گلزارهاى بهشت است .
اگر خداوند عمر بنده اى را آن قدر طولانى نماید که هزار سال بین رکن و مقام و بین قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله و منبرش ، او را عبادت کند، آنگاه همانگونه که قوچ زیبا را ذبح مى کنند، او را مظلومانه در بسترش بکشند و سپس بدون ولایت ما خداوند عزوجل را ملاقات کند، سزاوار است که خداوند او را با صورت در آتش جهنم بیفکند.
روزقیامت روز حسرت است و روز کشیدن آههای سوزناک ...
بچه بودم و روزهای پراضطراب بمباران هوایی
و روزهای کشیده شدن آژیرهای قرمز و سفید
و مرگ
در رویاهای ما ناشناخته بود
سر صبحگاه مدرسه مدیرمان گفت که هرکسی فردا یه گونی بیاره
می خواهیم وسط حیاط مدرسه پناهگاه بزنیم!
وما سرمست از رویاها به بازی داخل پناهگاه می اندیشیدیم!
صبح شد و کل کلاس بلکه کل مدرسه گونی بدست سرصف ایسناده بودیم!
ولی ...
روزها گذشت و از پناهگاه خبری نشد
هفته ها گذشت و خبری نشد
ماهها گذشت و بازهم خبری نشد
سالها گذشت و خبری نشد
و اکنون قریب به 23 سال می گذرد و من ماندم و یک حسرت
و ای کاش مدیرمان گفته بود که گونی ها را برای رزمندگان می خواسته
تا در روز قیامت
وقتی از جهاد پرسیدند
می گفتم که منهم یه گونی آورده ام!
یوم ینفخ فى الصور فتأتون أفواج
در تفسیر مجمع البیان از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) مروى است:
وقتى که معاذ از معناى این آیه: یوم ینفخ فى الصور فتأتون أفواجا پرسید: روز قیامت که صور دمیده مىشود دسته دسته مىآیید؛ یعنى چه؟
حضرت فرمود: اى معاذ! مطلب بزرگى را پرسش نمودى، پس اشک در چشم مبارک بگردانید و فرمود: امت من در روز قیامت ده صنف مىشوند که البته خداوند این ده صنف را از جمله مسلمین جدا مىکند و صورتشان را تغییر مىدهد؛ عدهاى به شکل میمون و بعضى به صورت خوک و پارهاى دست و پا بریده، برخى کور و گروهى گنگ و کرند و طایفهاى وارد محشر مىشوند در حالى که زبانشان را مىجوند و چرک از دهان آنها بیرون مىآید و اهل محشر از گند آنها در زحمتاند و عدهاى وارونه سرنگون وارد محشر مىشوند و به همان حال آنها را به عذاب مىبرند و عدهاى به شاخهاى از آتش آویخته شدهاند و دستهاى بوى گند آنها از مردار بیشتر است و دسته دیگر جبههایى که از قطران است بر آنها پوشانیده باشند که چسبیده باشد به پوستهایشان.
پرسیدند: اینها چه کسانى هستند؟
فرمود: آنکسى که به صورت میمون وارد محشر مىشود، نمام است؛ یعنى سخن چین و آن کسى است که میان دو نفر را بهم مىزند و سخن هر یک را که درباره دیگر گفته، براى او خبر برد.
آن که به شکل خوک مىآید، خورنده حرام است؛ کسى است که مثلا در کسبش کم فروشى کرده، غش در معامله کرده، مال مردم را خورده است. و آن که سرنگون است کسى که رباخوارى کرده است.
آنکس که زبانش را مىجود و چرک از دهانش بیرون مىآید عالم بىعمل مىباشد؛ هر عالمى است که کردارش غیر از گفتارش باشد؛ خوب موعظه مىکند؛ اما در عمل به گل فرو رفته، دیگران از سخنانش بهره بردهاند؛ اما خود بدبختش بىعمل بوده، این است که زبانش را مىجود و حسرت مىخورد.
آن که دست و پا بریده وارد محشر مىشود، آزار رساننده به همسایه است.
(فرمود:) آن کسى که کور وارد محشر مىشود، حاکم جور و ناحق است که حکم به ناحق کرده و اما گنگ و کر، آنهایى هستند که خود پسندند؛ یعنى عجب دارند؛ هر خود پسند خودخواهى، کر و گنگ، وارد محشر مىشود.
و آن را که به شاخهاى از آتش مىبندند، کسانى هستند که در دنیا نمامى و سعایت مىکردند نزد سلاطین و اسباب زحمت مردم و آزار رساندن به آنها را فراهم مىکردند.
و آنهایى که از مردار گندترند؛ کسانى هستند که از شهوات و لذتهاى حرام برخوردار بودند و حق واجب الهى را که در مال آنها بود، نمىدادند و آنهایى که جبههاى آتشین بر آنها پوشیده مىشده، پس تکبر کنندگان و فخر و ناز کنندگانند
و در حدیث دیگر از رسول خدا مروى است: کسانى که دو میخ از آتش در چشم آنها است، اینها کسانىاند که چشم خود را از حرام پر مىکردند.
محدث فیض در عینالیقین این طور نقل مىفرماید که: وقتى شرابخوار وارد محشر مىشود، شیشه شرابى به گردنش آویزان و قدح شرابى به دستش چسبیده و بوى گندى از او بلند است که از هر مردارى گندتر است و همه او را مىشناسند که شرابخوار بوده است و هرکس بر او بگذرد، او رالعنت کند؛ چنانچه آنها که اهل طربند تار و طنبورشان به دستشان چسبیده و بر سر آنها مىخورد، اصلاً از قیافه و سیماى هرکس معلوم است که اهل چه گناهى بوده است
و نیز در کتاب مزبور نقل کرده: یحشر بعض الناس على صور یحسن عندها القردة و الخنازیر
بعضى از مردم به صورتها و شکلهایى وارد محشر مىشوند که شکل میمون و خوک نسبت به آنها زیباست.
و نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که فرمود: یحشر الناس یوم القیامه ثلثة اصناف: رکبانا و مشاة و على وجوههم فقیل یا رسول الله و کیف یمشون على وجوههم؟ قال: الذى امشاهم على اقدامهم قادر على ان یمشیهم على وجوههم
مردم در قیامت سه جور محشور مىشوند؛ بعضى سوار و بعضى پیاده و بعضى بر صورتها حرکت مىکنند. گفتند یا رسول الله! چگونه با سر مىتوان حرکت کرد؟! فرمود همان خدایى که آنها را در دنیا بر پاهایشان حرکت مىداد، قادر است که آنها را با سرهایشان حرکت دهد.
امام صادق علیه السلام :
«در منزلی که چهل روز تار و تنبک (آلات موسیقی) به کار رود، خداوند شیطانی را به نام قفندر بر آن مسلط می کند و او به تمام اندام صاحب خانه می نشیند و در او می دمد، پس از آن، حیا و غیرت از او برداشته می شود، به گونه ای که برایش مهم نیست هرچه درباره اش بگویند و هرچه با ناموسش انجام دهند«.
منبع: الکافی، ج ۶، ص ۴۳۲;
الوافی، ج ۱۷، صص ۲۱۰ - ۲۱۱;
ترجمه : 5. امام باقر علیه السلام فرمودند: مقتول خوب یا بدى نیست ، مگر این که در روز قیامت در حالى که خون از شاهرگهاى او فواره مى زند و قاتلش را با دست راست و سرش را در دست گرفته محشور مى شود. عرضه مى دارد. پروردگارا! از این بپرس چرا مرا کشت ؟ و آنگاه اگر در راه طاعت خداوند عزوجل او را کشته باشد، قاتل را به بهشت و مقتول را به جهنم مى برند. و اگر بخاطر اطاعت از فلان شخص او را کشته باشد، به او مى گویند: همانگونه که تو را کشت ، او را بکش ، آنگاه خداوند طبق خواست خود با آنها رفتار مى نماید. |
نزدیکتر از بریده شدن رگ گردن ...
بلکه نزدیکتر ...
خواب دیدم که در یک اتاق خواب، کودکی خوابیده بود و مادرش جای دیگری دراز کشیده بود و با گوشی صحبت می کرد ...
و دیدم دو تا دست، که دستکشی سفید پوشیده بودند ، از کمد دیواری خارج شدند و مثل مار می خزیدند
یکی بطرف کودک و یکی بطرف مادر
ودیدم که یکی از دست ها دهان و بینی کودک را گرفت
و مادر و کودک هر دو مردند ...
و دیدم که در اتاقی هستیم و دست را دیدم که در فضای اتاق در گردش و پروازست
گفتم که چنین دستی وجود دارد و جانها را می گیرد
زنی نشسته بود و مشغول کاری بود
گفت عمر من طولانیست و به این زودیها نخواهم مرد ...
و دست رفت پشت سرش و روی شانه اش اشاره کرد
زن برگشت و نگاه کرد و نقش زمین شد
...
گذشت و بعد از ظهر شد می خواستم برم سرکار ولی خسته بودم
همسرم می خواست بره خانۀ یکی از خویشاوندان و منتظر بود که من برم ...
همسرم ناگاه متوجه شد که شیر فلکۀ گاز باز مونده
دو ساعت تمام ...
اگر رفته بود و من خوابیده بودم ...
اگر متوجه باز بودن شیر فلکه گاز نمی شد ...
...
بله ...
خدا نزدیکست ...
نزدیکتر از باز بودن شیر فلکۀ گاز ...
بلکه نزدیکتر ...