ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

۲۶ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

شاهدات افسر ترک از نزول عذاب الهى

 


نشریه اردنى ((شیحان )) در تاریخ ششم دسامبر 1999 برابر با 16 آذر 1378، در بخش خبرى خود اقدام به درج بخش هایى از سخنان عبدالمنعم ابو زنط، از نمایندگان اسلام گراى اردن نمود که در مسجد مصعب بن عمیر، در استان ((مادبا)) در رابطه با علت وقوع زلزله در ترکیه ایراد کرده بود.


به نوشته نشریه ((شیحان )) عبدالمنعم در این جلسه سخنرانى به صراحت اعلام کرد که علت وقوع زلزله ترکیه ، برپایى مجلس رقصى در یک پایگاه نظامى ترکیه واقع در سواحل دریاى مدیترانه بوده که در این مجلس ‍ گروهى از ژنرال ها و بلندپایگان نظامى اسرائیلى ، آمریکایى و ترکیه اى حضور داشتند. در اثناء این مجلس رقص و پایکوبى یک نظامى عالى رتبه ترکیه اى ، قرآنى را به دست گرفته و در حال مستى شروع به پاره کردن و پرتاب آن به زیر پاى رقاصه ها نمود و با نعره اى مستانه گفت :
کجاست خدایى که قرآن را حفظ کند؟
نشریه صبح که این خبر را نقل کرده است در ادامه این مطلب مى افزاید: به دنبال درج این خبر، مردم اردن در تماس با مسؤ ولان نشریه ((شیحان )) خواستار گفتگوى نشریه با ابوزنط شدند تا این رخداد به صورت مشروح ترى بازگو شود.
عبدالمنعم ابوزنط در این گفتگو به نقل از یکى از افسران مسلمان ترکیه که از حادثه زلزله جان سالم به در برده است ، اعلام کرد: در مراسمى که به مناسبت بازنشستگى گروهى از نظامیان عالى رتبه ترکیه اى در یکى از پایگاه هاى دریایى ترکیه برپا گردید، تعدادى از نظامیان عالى رتبه اسرائیلى و آمریکایى به همراه یک گروه از خوانندگان و نوازندگان مشهور اسرائیلى در مجلس حضور یافته بودند. در اثناى این مراسم یکى از ژنرال هاى ارتش ‍ ترکیه درخواست قرآن از یکى از سرهنگ هاى حاضر در جلسه کرد.
سرهنگ پس از آوردن یک جلد از کلام الله مجید به دستور ژنرال ترکیه مکلف به خواندن آیاتى از قرآن شد.
سرهنگ در آن جلسه شروع به تلاوت آیاتى کرد. سپس ژنرال ترکیه اى از او خواست تا به تفسیر آیات قرائت شده بپردازد که در این میان ، سرهنگ به دلیل عدم آشنایى با معارف و معانى کلام وحى از ترجمه و تفسیر آیات مزبور عذرخواهى کرد.
در این هنگام ژنرال ترکیه اى با عصبانیت و در حالى که نعره مى زد: ((کجاست کسى که این قرآن را نازل کرده و در کتابش گفته : ما قرآن را فرستادیم و ما آن را محافظت خواهیم کرد، بیاید و از کتابش دفاع کند؟))قرآن را از سرهنگ گرفته و شروع به پاره کردن صفحات و اوراق قرآن کرده و آنها را زیر پاى رقاصه هاى حاضر در مجلس ‍ ریخت .
((ابوزنط)) در ادامه این گفتگو اظهار داشت : سرهنگ حاضر در مجلس ، در این هنگام دچار ترس و اضطراب شدید و به سرعت از مجلس ‍ خارج شد و خود را به بیرون پایگاه نظامى رساند که در این هنگام مشاهده مى کند عذاب الهى در حال نزول است .
این سرهنگ در توصیف آن واقعه وحشتناک مى گوید:
ناگهان نور شدید قرمز رنگى را مشاهده کردم که تمام فضاى منطقه را فرا گرفته و در یک لحظه دریا شکافته شد و همراه با انفجارى شدید شعله هاى آتش به سوى آسمان زبانه کشید و لحظاتى بعد به دنبال آن زلزله اى شدید منطقه را فرا گرفت .
اما نکته قابل توجه و تاءمل تر آن است که تاکنون گروه هاى تفحص و تجسس ‍ آمریکا، اسرائیل و ترکیه اى نتوانسته اند اثرى از بقایاى اجساد نظامیان خود از این پایگاه نظامى بیابند!.
در همین حال سردبیر نشریه ((شیحان )) مى گوید:
اطلاعات دیگرى هم در این ارتباط وجود دارد که به برخى از آنها در نشریات ترکیه اشاره شده است .
در پایان این گفتگو، شیخ ابوزنط در توصیف این سرهنگ ترکیه اى که از این عذاب الهى جان سالم به در برده مى گوید: سرهنگ مذکور که داراى تحصیلات عالیه مى باشد به جهت حفظ جان خود و رعایت مسایل امنیتى و ترس از حکومت لائیک ها، حاضر به معرفى خود در محافل عمومى نشده است . در عین حال افراد آگاه و مطلعى که به این پایگاه نظامى رفت و آمد داشته مى گویند: تعداد نیروهاى حاضر در این پایگاه اعم از سربازان ، گارد حفاظت ، فرماندهان و گروه هاى رقاصه ، حدود سه هزار نفر بوده اند که تمامى آنها در میان شعله هاى عذاب الهى معدوم شده اند.
شیخ ابوزنط سخنان خود را با قرائت آیه اى از کلام وحى به پایان برد که فرمود:(1)
و اذا اردنا ان نهلک قریه امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا

((هنگامى که ما بخواهیم ساکنان شهرى را به هلاکت برسانیم به سرمستان ((از پول و مقام و شهرت )) آنان امر مى کنیم که به فسق و فجور بپردازند، آنگاه وعده عذاب الهى محقق مى شود و آن شهر را در هم مى پیچیم )).

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۶:۰۲
بهنام جدی بالابیگلو
اى خداى ارحم الراحمین،

 به من رحم کن هنگامى که از میان شعله‏هاى سوزناک جهنم فریادى برخیزد که:

 جواد بن شفیع کجاست؟!

 همان کسى که با آرزوهاى طولانى خود و امروز و فردا نمودن وقت گذرانى کرد و با پرداختن به کارهاى زشت عمرش را ضایع نمود؛

 پس از این نداى هولناک‏مأموران ویژه جهنم با عمودهاى آهنین با سرعت تمام به سراغ من مى‏آیند و مرا کشان کشان به سوى عذاب سخت و شدید مى‏برند و به قعر جهنم سرنگونم مى‏کنند در حالى که مى‏گویند:

 بچش که (تو به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى!

 و در جایى مرا مسکن مى‏دهند که به اسارت گرفته شده، براى همیشه، در آنجا اسیر است و آتش آن شعله‏ور و نوشابه من بسیار داغ و اقامت‏گاهم جهنم است که با شعله‏هاى برفروخته مرا از جا برکند در حالى که قعر دوزخ مرا به کام خود مى‏کشد،

در چنین وضعیتى نهایت آرزوى من این است که هلاک شوم و بمیرم ولى در آنجا از مرگ خبرى نیست و امکان جدایى از آن وجود ندارد.

 پاها به پیشانى بسته شده و چهره از ظلمت گناهان، سیاه گشته؛

 در چنین حالتى از هر طرف فریاد مى‏کشیم و از هر سو، صیحه مى‏زنیم که:

 اى مالک! وعده‏هاى عذاب در مورد ما محقق شد؛

 اى مالک! سنگینى زنجیرهاى آهنین ما را ناتوان ساخت؛

 اى مالک! پوست‏هاى تن ما بریان گردید؛

 اى مالک! ما را از جهنم سوزان و طاقت فرسا بیرون بیاور که ما هرگز به کارهاى زشت و گناهان باز نخواهیم گشت.

جواب مى‏شنویم:

 هرگز!

 اینک وقت امان خواهى نیست و امکان خروج از آتش سوزان براى شما وجود ندارد. دور شوید و با من سخن مگویید که اگر به فرض محال شما از این آتش دوزخ خارج شوید و نجات پیدا کنید باز هم به آن گناهانى که از آن نهى شده‏اید، باز خواهید گشت!

در این هنگام است که کاملاً ناامید مى‏شویم و مى‏فهمیم که هیچ راه نجاتى برایمان وجود ندارد پس تأسف بزرگ و ندامت دردناک تمام وجود ما را در بر مى‏گیرد، پس به صورت‏هایمان در آتش فرو مى‏افتیم:

 بالاى سر ما آتش، زیر پاى ما آتش، سمت راست ما آتش، طرف چپ ما آتش،

 پس به طور کلى غرق در آتش خواهیم بود

 حتى غذاى ما آتش، نوشابه ما آتش، بستر ما آتش، جامه ما آتش، استراحتگاه ما آتش خواهد بود!!!

ما در میان پاره‏هاى سوزناک جهنم با لباس‏هایى از قطران  در زیر ضربات گرزها و سنگینى زنجیرها باقى مانده‏ایم و در تنگناهاى جهنم همچنان فرو مى‏رویم و در درکات آن خرد مى‏شویم که در آن درکات به جوش آمده‏ایم مانند به جوش آمدن غذا در میان دیگ‏ها!


و در این هنگام فریاد واویلاى ما بلند مى‏شود و عمودهاى آهنین بر سر و صورت ما فرود آمده پیشانى‏ها در اثر آن ضربات شکافته مى‏شود و آب بدبوى متعفن از دهان‏هاى ما جارى مى‏شود و از سوز عطش جگرهاى ما پاره پاره مى‏گردد و حدقه‏هاى چشمانمان از کاسه‏شان در آمده و مثل اشک به صورت‏مان فرو مى‏ریزد و از اعضایمان گوشت جدا شده و ساقط مى‏شود و از طرف آن پوست‏ها و موى‏هاى کنده مى‏شود و هرگاه پوست‏هایمان بریان شد و از هم گسسته گشت، آنگاه عوض آنها پوست‏هاى تازه قرار مى‏دهند، در این هنگام استخوان‏ها در اثر شدت آتش از گوشت‏هاى بدن کاملاً عریان مى‏شود و هیچ چیز از آنها در استخوان‏ها باقى نمى‏ماند جز جان‏ها که به رگ‏ها وابسته‏اند و با پاره شدن این رگ‏ها، مرگ قطعى مى‏شود ولى مرگ به سراغمان نمى‏آید لذا از درگاه احدیت‏درخواست مرگ مى‏کنیم و آرزویمان این مى‏شود که هرچه زودتر بمیریم

و در این حال مى‏گوییم:

 اى مالک دوزخ! (اى کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا از این عذاب دردناک طاقت فرسا آسوده شویم)

! مى‏گوید: شما در اینجا ماندنى هستید! .

 

رساله لقاء الله 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۶
بهنام جدی بالابیگلو
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

هرگاه مرگ کسى فرا مى رسد ابلیس از میان شیاطین دستیارش افرادى را برمى انگیزد تا او را به کفر فرمان دهند و در دینش به تردید اندازد تا زمانى که روحش از بدن جدا گردد و اگر کسى مؤمن بود آن شیاطین بر او چیره نتوانند شد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۴:۳۳
بهنام جدی بالابیگلو

خدای عزوجل انسان را از خاک آفریده است، چنانکه در قرآن مجید به آن اشاره فرموده است. از فرمایشهای خاندان وحی و تنزیل علیهم السلام استفاده می شود که هر انسانی از خاک محل دفن خویش آفریده شده است.
 
 
24627_264
 
مرحوم کلینی در اصول کافی بابی را در این زمینه عنوان فرموده است. در آن جا از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نقل می کند:

«مَنْ خُلِقَ مِنْ تُرْبةٍ دُفِنَ فیها». هر انسانی از خاکی آفریده شده که در نهایت همان جا به خاک سپرده خواهد شد [1] .

و از امام صادق علیه السلام نقل می کند: «هنگامی که نطفه در رحم واقع شود خداوند عزوجل فرشته ای را می فرستد تا قدری از خاک محل دفن او آورده و با نطفه اش بیامیزد. پس از آن همیشه آن شخص میل قلبی به آن مکان دارد، تا این که در آن جا دفن گردد» [2] .

در روایتی از حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله آمده است: «هنگامی که خداوند متعال آدم را آفرید زمین نزد خداوند شکوه و گلایه کرد که از خاک او برداشته (و کم) شد! خدای عزوجل وعده کرد که آنچه از زمین گرفته شده به او برگردانده شود. پس هر که بمیرد حتماً در خاکی که از او آفریده شده دفن خواهد شد» [3] .


روایتهایی که در ذیل آیه ی شریفه «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری» [4] وارد شده نیز اشعاری بر این مطلب دارد [5] .

مرحوم شیخ صدوق، نقل می کند: از امام محمد باقر علیه السلام سؤال شد چرا انسان جایی به دنیا آمده و در جای دیگر از دنیا می رود؟

حضرت فرمودند: «زیرا خداوند تبارک و تعالی مردم را از خاک روی زمین آفریده است. از این رو هر کس به تربت خودش بازگشت می کند» [6] .
 
 
....................................................................................................................................
[1] کافی: ج 3 ص 202، شایان ذکر است که اهل سنت نیز روایاتی در این زمینه نقل کرده‏اند. کنزالعمال: ج 11 ص 565 و ج 15 ص 692، مجمع الزوائد: ج 3 ص 42.

[2] کافی: ج 3 ص 202، بحار: ج 60 ص 338.

[3] روضة الواعظین: ص 490.

[4] سوره طه (20): آیه 55.

[5] بحار: ج 46 ص 305 و ج 59 ص 240 و ج 60 ص 341 -337 و ج 81 ص 285.

[6] علل الشرائع: ص 308، بحار: ج 82 ص 28 و ج 60 ص 358.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۷:۲۲
بهنام جدی بالابیگلو
صفات برجسته اهل دنیا و اهل آخرت                                                              

سیره اهل دنیا و اهل آخرت                                                                         

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۲ ، ۱۷:۱۲
بهنام جدی بالابیگلو

 

خدایا تو را شکر می کنم که مرا آنچنان در عشق خود غرق کردی که بدون ترس و بیم به دریای مرگ فرو روم و در راه تو از همه چیز بگذرم ، و آن قدر به من طاقت دادی که کوههای فشار را بر گرده ضعیف خود تحمل کنم و آنقدر توانایم کردی که طوفانهای سهمگین را بر سینه ای بپذیرم و آنقدر بی نیازم کردی که دنیا به دشمنی ام برخاست و از زمین و آسمان دشمنی و کینه و عداوت می بارید ولی در من تأثیری نمی کرد .

 

چمران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۲ ، ۱۸:۳۷
بهنام جدی بالابیگلو
در حدیث آمده که روزى رسول خدا(ص) از کنار دیوانه اى میگذشت ،

 فرمود :

این را چه شده است

گفتند :

 دیوانه است .

 فرمود :

 این بیمار است و مبتلى ،

دیوانه حقیقى کسى است که دنیا را بر آخرت برگزیده است .

 (بحار:1/131)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۳
بهنام جدی بالابیگلو
در روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام آمده است که:

 آخرین سوره،سوره نصر است.


در این سوره به ظاهر بشارت به پیروزی مطلق شریعت داده شده که پایه‏های آن‏استوار و مستحکم گشته است و گروه گروه مردم آن را پذیرفته‏اند:

 بسم الله الرحمن‏الرحیم،

اذا جاء نصر الله و الفتح،

و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا

،فسبح بحمد ربک‏و استغفره انه کان توابا

 

با نزول این سوره،صحابه خرسند شدند.زیرا پیروزی مطلق‏اسلام بر کفر و تثبیت و استحکام پایه‏های دین را بشارت می‏داد

.ولی عباس عموی‏پیامبر از نزول این سوره سخت غمناک گردید و گریان شد.

 

پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:


«ای عم چرا گریانی؟»

گفت:

«به گمانم از پایان کار تو خبر می‏دهد».

پیامبر صلی الله علیه و آله‏فرمود:

«همان گونه است که گمان برده‏ای‏».

پیامبر پس از آن دو سال بیش‏تر زیست‏نکرد


امام صادق علیه السلام فرمود:

 

«آخرین سوره،اذا جاء نصر الله و الفتح است‏»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۱۷:۵۱
بهنام جدی بالابیگلو
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۲ ، ۱۵:۴۹
بهنام جدی بالابیگلو
شعر منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ شنبه ۲۵ تیر ماه ۹۰
 
 
 
 


دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
 
 
***


از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
 
***
 

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
 
***
 

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
 
***
 

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
 
***
 

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است
 
***
 

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
 
***
 

آن را که لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۲ ، ۱۶:۰۴
بهنام جدی بالابیگلو