خوابهای بیدار کننده
خوابهای بیدار کننده
خواب عجیبی دیدم ،خواب دیدم که بحکم خدا قراره سه نفرو بسوزونن ،مردم دارن شیون می کنن،از ترس فرار کردم ورفتم در روبستم،ناصر-پسرهمسایه که در جمع اراذل واوباشه-از زیر خاک بیرون اومده بود در حالیکه گوشت دو طرف بدنش ذوب شده بود ومی ریخت در می زد ومی گفت پناهم بده،گفتم بحکم خداوند تو باید بسوزی نمی توانم پناهت بدهم.
*****
خوابهای انذار دهنده و بشارت دهنده در تغییر مسیر زندگی انسانها اثر غیرقابل انکاری دارند. به همین خاطر در احیای فرهنگ آخرتگرایی پرداختن به این فصل و جمع آوری این خوابها از ضروریات است.
شما هم اگر خوابی بیدار کننده دیده اید برایمان بفرستید
***
ترس تمام وجودم را فراگرفته بود؛ خدایا ببخش...
این چه خواب عجیبی بود که دیدم.
چقدر سنگین است لمس حقیقت...
فهمیده بودم...لمس کرده بودم...که:
فرشتۀ مرگ، کسی راکه راضی به رفتن نیست بشدت شکنجه می کند.
خدایا اشتباه کردم؛ فکر کردم همه چیز آرامش دنیوی است.
نمی دانستم...
فراموش کرده بودم...
جهانی را که با مرگ آغاز می شود، جهانی را که مشکلاتش ، دردهایش، ترس هایش اندازه ندارد...
نمی توان به دنیا ناچیز و آرامشی اندک فروخت...