ظلم عاقبت ندارد
عدالت را از چه آموختى ؟
گفت :
قبل از زمان سلطنت از جایى عبور مى کردم . پیاده اى را دیدم که چوبى به پاى سگى زد و پاى او را شکست .
پس سوارى بر آن پیاده گذشت و اسب او لگد زد و پاى آن پیاده را شکست . پس آن سوار روانه شد. پاى اسب او به سوراخ جانورى فرو شد.استخوان پاى آن بشکست . دانستم که ظلم عاقبت ندارد
کشکول منتظرى ،ص 244(1058).