ثروت و بیچارگی
ثروت و بیچارگی
چشمهایش خبر می دادند که دلش از غصه پر شده،ولی خودش را نمی شکست.نمی دانم در خلوت چقدر گریسته بود،ولی می دانستم که یکماه است-بخاطر شرمندگی-به همسرش حتی یک زنگ هم نزده...
آری فقر...
چشمهایم را برگرداندم،شکم گنده ای را دیدم که ماهها پول کارگرها را نداده بود.پول روی پول می گذاشت و به ریش کارگرها می خندید...
بله!اینست نتیجه گرایش حریصانه ما به دنیا...
اگر همه به اندازه نیازشان ذخیره می کردندآن فقیر سرش را پایین نمی انداخت ولی همه مسابقه می دهیم و سرجمع کردن چیزهایی که با حسرت از آنها جدا خواهیم شد رقابت می کنیم.
این جو دنیای ماست.برای رها شدن از این دردهای اجتماعی بیایید چشمهایمان را به روی مشکلات اخروی باز کنیم شاید...
آتش است!یکپارچه درداست...یکپارچه دردبی درمان.عصاره خاکستر مشتی افتخار مرده!که طوفان حوادث برای مشتی دیوانه پول پرست براه انداخته...
ودر آن روز-شاید هم شب-پولها را داغ کرده بر بدنها می چسبانند((بچش تو بسیار بزرگوار بودی...))
امام علی (ع):ثروت و بیچارگی بعداز قیامت مشخص خواهدشد