او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.
چندی بعد جوجه عقاب همراه با بقیه جوجه ها سر از تخم بیرون آورد و با آنها بزرگ شد و در تمامی عمر همانکارهایی را انجام می داد که بقیه مرغ های اطرافش انجام می دادند
قدقد می کرد و دنبال کرم و حشرات بود و رویایی برای پرواز نداشت
روزها می آمدند و می رفتند و عقاب پیر و پیرتر می شد
روز ی سرش را بالا گرفت و پرنده ای با عظمت را در آسمان دید که با شکوه و جلال در حال پرواز بود
متحیر شد از انهمه عظمت و جلال
عقاب بهت زده نگاهش کرد و پرسید:
این کیست ؟
و مرغی پاسخ داد:
این یک عقاب است.
سلطان پرندگان ...
او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.