جهنم هندوئیسم
در مفاهیم هندو، جهنم از حالت مکانی برای اقامت همگان خارج شده و به معنای مکانی برای کیفر به خاطر اخلاقی، درآمده است. مشاهده می کنیم که در عصر ودایی که در دو هزار سال قبل از میلاد بوده است، اموات بدون هیچ تمایزی در مکانی که زیر زمین بوده، اقامت می کرده اند که کارتا به معنای تونل یا واوارا به معنای زندان یا پارشانا به معنای جهنم، نامیده شده است. این مکان شبحی و حزن انگیز برای موجوداتی بود که هیچ حرکتی از آن ها سر نمی زد. اولین نشانه های تمایز در ریگ ودا و اثرناودا ظاهر می شود، به صورتی که تمام کسانی که انتخاب نمی شوند به مملکت یاما، مالک جهنم، می روند؛ جایی که وضعشان بدتر می شود، و کلمۀ ناراکا یعنی جهنم به معنای مکان عذاب کردن و ترساندن استعمال شده است.
سخت گیری در این عقیده، تأکید بر انتقال روح از جسدی به جسد دیگر است، البته تا زمانی که روح به نروانا یعنی بهترین و نیکوترین حالات خویش نرسیده است. ما نباید عقایدی منظم و منطقی منجسم را از هندوئیسم، دربارۀ جهان دیگر انتظار داشته باشیم؛ زیرا هندوئیسم دینی است که از ادغام اسطوره ها به وجود آمده است و هیچ عقیده یا مذهب قابل اعتنایی در آن نیست. همچنین جهنم و تناسخ، دو لفظ مختلفی هستند که معنای واحدی را می رسانند.
بنابراین، شریر کسی است که میل به زندگی انفرادی در او زیاد می شود و در دنیا به دنبال کسب ثروت و مقام می رود تا نیازهای شخصی اش را برآورده کند و خودخواهی ذاتی اش، او را به خیال پردازی می کشاند و با حرص و ولع به زندگی چنگ می زند. در حالی که حیات دنیایی چیزی جز رنج و سختی و نیرنگ نیست. او به موجودی پست که مادی تر و شهوانی تر است، مسخ می شود و چه بسا قبل از مسخ شدن، به جهنم می رود؛ و ممکن است پس از مسخ شدن به جهنم برود که در این صورت، پریتای بدبخت او را به مجسمۀ عذابی تبدیل می کند که به سرعت باد به سوی مملکت یاما حرکت می کند. این سفر طولانی در گرو عبور از باتلاقها و صحراها و رود وایتاران که از خون و چرک و بول تشکیل شده است؛ می باشد. در این هنگام الهه سیتراگوپتا کارنامۀ اعمال صالح و اعمال سیئه اش را می خواند. پس اگر اعمال سیئه اش بیش تر به جهنم، یعنی به ناراکا می رود و در آنجا به عذابی متناسب با خطای شخصی اش و با توجه به اهمیت آن مبتلا می شود و البته عذاب مخصوص هر شخص، با قساوت خارق العاده و تنوع وصف ناپذیری مشخص می گردد: مثلا" آن بیچاره پاره پاره می شود، اجزایشان از هم جدا می شود، له می شود، قطعه قطعه می شود، سوراخ سوراخ می شود، دریده می شود، بریان می شود، پوستش کنده می شود و مسخ می شود. آن گونه که در بعضی از متون آمده است، جهنم به منازل متعددی تقسیم می شود که برای ده ها میلیون نفر در نظر گرفته شده است، با استناد به پورانا در آنجا هفت جهنم اصلی وجود دارد که عمقشان به ترتیب زیاد می شود و هرکدام به جهنم های دیگر تقسیم می شوند. یکی از آنهااسیپاتراوانا یعنی جنگلی دارای برگهای شمشیری شکل نامیده می شود. و این جنگلی است که درختانش برگهای نوک تیزی دارند که به بدن هلاک شده ها اصابت می کنند و جراحتها و زخمهای زیادی در آن ایجاد می کنند که در نتیجۀ آن سرش گیج می رود و بر روی خاکسترهای داغ می افتد و بعد به وسیلۀ سگهای درنده، پاره پاره می شود.
برای این عذابها که هلاک شونده آن را متحمل می شود حد و نهایتی است؛ زیرا همیشه اعتقاد به جزئی از خدا(کرامان) وجود دارد که او را در زندگی دوباره اش یاری می کند تا در مقابل شهوتها مقاومت کند.
همچنین دین های بزرگ در شرق دور، این سیر عمومی را با بعضی از خصوصیات دنبال کرده اند؛ مثلا" جهنم بودایی ها متضمن هیجده نوع از حرارت و برودت است، و دین های چینی تا نه قسم جهنم را می شمارند و در ژاپن کتابی قرائت می شود که تعداد اعمال سیئه و چگونگی وضعیت ارواح، در آن تدوین شده است و این که بعضی از هلاک شدگان با بعضی دیگر می جنگند و در این میان خونشان می ریزد و از هم دریده می شوند و یا غرق می گردند.
بدون توجه به تفاصیل خیالی که ریشۀ مردمی دارد، تمام این جهنم ها، جان کلامشان یکی است و آن این که:
هرکسی که شر را بر گزیند، نظام تکوینی الهی را بر هم می زند و با دست خویش، سرنوشتی پر از عذاب را در جهان دیگر برای خودش فراهم می کند؛ زیرا اصلی ترین شر، ایجاد بی نظمی و هرج و مرج است و این خودش عین عذاب است. این چیزی است که لائوتسه در حدود ششصد سال قبل از میلاد به آن تصریح کرده است:
هرکسی که فضیلت خواه باشد، فضیلت هم از او استقبال می کند و هر کسی که خواهان شر باشد، شر به او روی می آورد.
منبع: تاریخ جهنم