پرنده ای که تنها به پرواز فکر می کند
هیچ وقت به ویرانی
لانه اش فکر نمی کند
نگران دنیایت نباش...
خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هست...
منوی تصویری سایت ندای الرحیل
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
پرنده ای که تنها به پرواز فکر می کند
هیچ وقت به ویرانی
لانه اش فکر نمی کند
نگران دنیایت نباش...
خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هست...
🌷 اسحاق بن عمار می گوید : « به امام موسی کاظم (علیه السلام) عرض کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟
🌿 فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک بار به ملاقات ایشان می آید ؟ فرمودند : به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند .
☘ بعضی هر روز ٬ بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که منزلتشان کم است هر جمعه.
🌸 عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟ فرمودند : هنگام ظهر و مانند آن.
🌾 عرض کردم : در چه صورت و قیافه ای می آیند ؟ فرمودند : در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن .
🌿 خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان می دهد و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند .
📚 بحار ج۶۰ ص۲۵۷
عبدالله بن مسعود از یاران پیامبر (ص) اولین کسی بود که قرآن را در مکه آشکارا میان جمعیت قرائت کرد. او در تمام جنگ های پیامبر (ص) حضور داشت، مردی بسیار کوتاه قد بود که هرگاه میان جمعیت نشسته می ایستاد از آن ها بلندتر نبود!
به همین جهت، در جنگ بدر به پیامبر (ص) عرض کرد:
من قدرت جنگیدن ندارم ممکن است دستوری بفرمایید که در ثواب جنگجویان شریک باشم؟
پیامبر (ص) فرمودند:
میان کشتگان کفار برو و اگر کسی را [مانند ابوجهل] یافتی که زنده است، او را به قتل برسان.
عبدالله می گوید:
میان کشتگان به ابوجهل (دشمن سرسخت پیامبر (ص)) رسیدم که هنوز رمقی داشت،
روی سینه اش نشستم و گفتم:
خدا را سپاسگزارم که تو را خوار ساخت.
ابوجهل چشم گشود و گفت:
وای بر تو! پیروزی با کیست؟
گفتم:
پیروزی با خدا و پیامبرش است، به همین دلیل تو را می کُشم،
آن گاه پا بر سینه اش گذاشتم،
او متکبرانه گفت:
ای چوپان کوچک!
قدم در جای بلندی گذاشته ای،
هیچ دردی بر من سخت تر از این نیست که تو قد کوتاه مرا بکُشی،
چرا یکی از فرزندان عبدالمطلب مرا به قتل نمی رساند؟!
اکنون که می خواهی سرم را از تن جدا کنی از پایین گردن قطع کن تا در نظر محمد و اصحابش با هیبت و بزرگ جلوه نماید.
گفتم:
حال که چنین است من از دهان سرِ تو را جدا می کنم تا کوچک و حقیر جلوه کند.
سرش را بریدم و چون خدمت حضرت رسول (ص) آوردم به پاس شکر این نعمت به سجده رفت،
سپس فرمودند:
ابوجهل از فرعون زمان موسی (ع) بدتر بود؛ چون فرعون هنگام هلاکت شدن خدا را قبول کرد؛ ولی ابوجهل هنگام مرگ از لات و عزّی می خواست که او را نجات دهند.
منابع:
1- قمی، عباس. سفینة البحار، ج1: 200.
2- صداقت، سید علی اکبر. یکصد موضوع، پانصد داستان، ج1: 169- 170.
* محمدی، محمدحسین. هزار و یک حکایت اخلاقی: 147.
أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ۗ
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ
(آیا آن کس که شب و روز به کفر و عصیان مشغول است بهتر است) یا آن کس که ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟
بگو: آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ منحصرا خردمندان متذکر این مطلبند.