منوی تصویری سایت ندای الرحیل
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
شیخ محمد هیدجى، حکیم و عارف بسیار نام آور و والا مقام، و از علماى بزرگ تهران بود. یکى از شاگردان ایشان به نام آخوند ملاعلى همدانى (رحمهالله علیه) تابستان سال 1357 (ه.ش.) نزدیک پیروزى انقلاب، رحلت کرد. من یزد بودم که خبر ارتحالشان را شندیم و در آنجا جلسه عظیمى گرفتند. آقاى هیدجى در مدرسه منیریه تهران، وصل به حرم مطهر سیدناصرادین معروف به سیدنصرالدین در خیابان پاچنار تهران، حجرهاى داشت و تا آخر عمر هم در همان حجره سکونت داشت و زندگى مىکرد. هر درسى که از او مىخواستند، مىگفت. ایشان موت اختیارى را با این که حکیم و عارف و فیلسوف بود، انکار مىکرد و مىگفت نمىشود آدم با اختیار و اراده خودش، خودش را بمیراند. بعد هم با اراده خودش، خودش را زنده بکند. هرچه با این بزرگوار بحث مىکردند که قانعش کنند، قانع نمىشد و مىگفت: از محالات است. شبى در همان مدرسه و در حجره خودش، وقتى بعد از نماز عشاء مشغول خواندن تعقیبات بود، ناگهان یک پیرمرد به ظاهر عوام و بىسواد، در حالى که عصایى دستش بود، وارد حجره آقاى هیدجى شد. سلامى کرد و بعد نشست و عصایش را یک گوشهاى گذاشت، و گفت: جناب آخوند، تو را با این حرفها چکار؟ هیدجى فرمود: کدام حرف؟ پیرمرد گفت: همین که موت اختیارى را انکار مىکنى و مىگویى جزء محالات و ممتنعات است. تو را با این حرفها چکار؟
هیدجى نمىدانست که این کیست. (انسان را که با قیافه و صورت و شکل و لباس و عنوان و نشان نمىتوان شناخت و بسیارى از نشاندارها هستند که نشان دنیایى دارند، ولى نشانى از معرفت و توحید و حقیقت ندارند، و بسیارى از گمنامان و بىنشانها هستند که نشانى از ظواهر دنیا و مقامات و سمت دنیوى ندارند اما نشانههاى بسیار عالى و بالا از معرفت و معنویت دارند.) و لذا حکیم هیدجى گفت: این حرفها چیست که تو مىگویى؟ ما حکیم و عارف و فیلسوفیم. کارمان بحث و تحقیق و تحلیل است و باید با این مسائل سر و کار داشته باشیم، ما درس مىگوییم، بحث مىکنیم، رد و ایراد داریم، نفى و اثبات داریم، کار، کار ما است و لذا با دیلیل و برهان، موت و مرگ اختیارى را رد مىکنیم.
پیرمرد یک تبسمى کرد و سرى تکان داد و گفت: شما منکر موت اختیارى هستید؟ گفت: بله. پیرمرد گفت: حالا نگاه کن. بعد این پیرمرد جلوى چشم حکیم هیدجى به پشت خوابید و پاها را به سمت قبله کرد، بعد هم گفت: انالله و اناالیه راجعون. این را گفت و مرد. علامه هیدجى نگاه کرد و دید مثل اینکه دهها سال است این بنده خدا دارفانى را وداع گفته و از این نشأه به نشأه دیگر رفته است. سخت مضطرب و متوحش و آشفته خاطر شد که این چه مصیبت و بلایى بود که امشب بر سر من آمده، اگر حکومت بفهمد، چه جوابى بدهم، متهم مىشوم به آدمکشى. مىگویند این پیرمرد را آوردى در حجره و خفه کردى.
سراسیمه مىآید در حیاط مدرسه و طلاب و شاگردانش را صدا مىزند. آنها مىآیند و مىبینند این پیرمرد گویا سالهاى سال است که از دارفانى رفته. سخت پریشان مىشوند و بعد به این فکر مىافتند که به خادم بگویند تابوتى بیاورد تا این جنازه را در آن بگذارند و به شبستان مدرسه منتقل کنند که شب آنجا بماند و روز بعد تجهیز و تدفین و تغسیل بشود و استشهادى بشود که این پیرمرد با مرگ طبیعى از دنیا رفته است. اینها در فکر آوردن تابوت و بردن جسد بودند که یکباره دیدند این بنده خدا، خودش را تکانى داد و رو به قبله نشست و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، بعد لبخندى زد و به هیدجى گفت: حالا موت اختیارى را باور کردى. باور کردى که آدم مىتواند به جایى برسد که هر وقت اراده کرد، بیمرد، بعد هم بتواند خودش را با اراده خدا زنده کند، که از این به خلع و لبس تعبیر مىشود.
هیدجى گفت:
والله باور کردم، ولى نزدیک بوکه قالب تهى کنم. این چه مصیبتى بوکه بر سرم آوردى. ترسیدم که نکند متهم به قتل و کشتن تو بشوم. بعد پیرمرد گفت: آقاى هیدجى، این کار به خواندن، نوشتن، گفتن، مطالعه کردن و تدریس بستگى ندارد، بلکه بعضى از مسائل از راه تهذیب نفس و تعبد به دست مىآید
منبع: بحثى پیرامون معاد
(تفسیر آیات سوره قیامت)
امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرماید:
«کسی که گرسنگی مؤمنی را برطرف کند، خداوند متعال سفره ای در بهشت برای وی می گستراند. سفره ای که به گستردگی همه جن و انس است.»
«مَنْ أَشْبَعَ جَوْعَةَ مُؤْمِنٍ وَضَعَ اللَّهُ لَهُ مَائِدَةً فِی الْجَنَّةِ یَصْدُرُ عَنْهَا الثَّقَلَانِ جَمِیعاً.
وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۲۴٫
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«کسی که سه نفر از مؤمنین را اطعام کند، خداوند متعال در سه باغ از ملکوت آسمان ها او را اطعام نماید: “باغ فردوس“، “باغ بهشت عدن“ و “باغ طوبی“. طوبی درختی است در بهشت عدن و خداوند با دوست (رحمت) خود آن را کاسته است».
مَنْ أَطْعَمَ ثَلَاثَ نَفَرٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثَلَاثِ جِنَانِ مَلَکُوتِ السَّمَاءِ: الْفِرْدَوْسِ وَ جَنَّةِ عَدْنٍ وَ طُوبَى وَ هِیَ شَجَرَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْنٍ غَرَسَهَا رَبِّی بِیَدِهِ.
وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۲۴٫
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«کسی که برادرش را در راه خداوند اطعام کند، اجر او همانند کسی است که ” فِئَاماً” از مردم را اطعام کرده باشد. سؤال شد: «منظور از “فئام” چیست؟ حضرت فرمود: «یکصد هزار نفر از مردم».
مَنْ أَطْعَمَ أَخَاهُ فِی اللَّهِ کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ مَنْ أَطْعَمَ فِئَاماً مِنَ النَّاسِ قُلْتُ مَا الْفِئَامُ قَالَ مِائَةُ أَلْفٍ مِنَ النَّاسِ.
وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۲۴٫
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«کسی که گرسنه ای را اطعام کند، خداوند متعال، نهری در بهشت برای وی جاری می سازد».
«مَنْ أَشْبَعَ جَائِعاً أَجْرَى اللَّهُ لَهُ نَهَراً فِی الْجَنَّةِ»
. وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۲۵٫
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«همانا از دوست داشتنی ترین اعمال نزد خدای یکتا، “سیر کردن مؤمنی از گرسنگی“ یا “برطرف گردن غم و اندوه وی“ و یا “پرداخت دیون و بدهی او“ می باشد.
«مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ إِشْبَاعُ جَوْعَةِ الْمُؤْمِنِ أَوْ تَنْفِیسُ کُرْبَتِهِ أَوْ قَضَاءُ دَیْنِهِ»
وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۲۵٫
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«کسی که مسلمانی را اطعام کند تا اینکه سیر گردد، احدی از مخلوقات بجز خدای رب العالمین، اجر و پاداش او را نمی داند. نه ملک مقربی و نه نبی مرسلی!» .
سپس امام فرمود:
«از جمله اموری که موجب بهشت و مغفرت الهی می گردند: اطعام طعام، در هنگامۀ گرسنگی است.»
آن گاه، این آیه را تلاوت فرمود:
«أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ * یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ * أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَةٍ»
. سوره بلد، آیات۱۴ تا ۱۶٫
« یا غذا دادن در روز گرسنگى .. * یتیمى از خویشاوندان * یا مستمندى خاکنشین را»
«مَنْ أَطْعَمَ مُسْلِماً حَتَّى یُشْبِعَهُ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْآخِرَةِ لَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ قَالَ مِنْ مُوجِبَاتِ الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ إِطْعَامُ الطَّعَامِ السَّغْبَانَ ثُمَّ تَلَا قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ یَتِیماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَةٍ ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا».
. وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۲۶٫
اطعام طعام از روی خودنمایی
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«کسی که به خاطر خودنمایی غذایی به مردم بخوراند، خداوند همانند آن غذا را از صدید جهنم به وی خواهد خوراند. و آن غذا را آتشی در شکمش می گرداند تا آن که از قضاوت میان مردم فارغ گردد».
«مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِیَاءً وَ سُمْعَةً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِثْلَهُ مِنْ صَدِیدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِکَ الطَّعَامَ نَاراً فِی بَطْنِهِ حَتَّى یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ»
. وسائل الشیعة، ج۲۴، ص۳۱۲٫
قیمت عمر [شناسنامه کتاب] [دانلود کتاب]
سلام بر تو ای فریادرس!
در گوشه ای نشسته ای
و روزها و شبهای ما
بیهوده می گذرد
برخیز و برکت بخش
ثانیه ها را
...
قسم به عصر که ان الانسان لفی خسر
ما همانیم که از قافله ها جا ماندیم
چاره ای نیست که در حسرت آنها ماندیم
آسمانـی هـمـه بودند و رفتند آنجـا
ما که از جنس زمینیم در اینجا ماندیم
نـور بودند کـه در آیـنه ها تـابـیـد انـد
ما هم از برکت آنهاست که بینا ماندیم
این چه رازیست که رفتند سبکبال و رها
ما که عمریست در این حلِّ معما ماندیم
دل بریدند چـه راحت ز همه بـود و نـبود
آه و افسوس که ما بنده ی دنیا ماندیم
بار بستند به امید رسیدن به خدا
ما وصال همه شان را به تماشا ماندیم
جنگ ، خون ، آتش و ایثار ، شهیدی دیگر
قـاصـر از گفتن و درگیـر غـزلها ماندیم
رود بودند که تا وسعت دریا رفتند
قطره بودیم و در حسرت دریـا ماندیم
کـاش آن قافله سالـار نگاهی بـکـند
ما همانیم که از قافله ها جا ماندیم
سوره التکویر
به نام خداوند رحمتگر مهربان
و آنگاه که کوهها به |
و آنگه که ستارگان همی تیره شوند |
آنگاه که خورشید به هم درپیچد |
وقتى شتران ماده وانهاده شوند و آنگه که وحوش را همى گرد آرند دریاها آنگه که جوشان گردند و آنگاه که جانها به هم درپیوندند |
پرسند چو زان دخترک زنده به گور به کدامین گناه کشته شده است و آنگاه که نامه ها زهم بگشایند و آنگاه که آسمان زجا کنده شود |
و آنگه که جحیم را برافروزانند و آنگه که بهشت را فرا پیش آرند هر نفس بداند چه فراهم دیده نه نه سوگند به اختران گردان |
کز دیده نهان شوند و از نو آیند سوگند به شب چون پشت گرداند سوگند به صبح چون دمیدن گیرد که [قرآن] سخن فرستاده بزرگوارى است
|