هدیه پیامبر صلى الله علیه و آله
مردمى که براى زیارت خانه خدا به مکه رفته بودند، مردى را دیدند که به جاى هر دعایى ، فقط بر پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیتش صلوات مى فرستد. در سعى بین صفا و مروه در وقوف در مشعر و عرفات ، در منى هر کس دعایى مى خواند ولى او صلوات مى فرستد. روزى ، از او پرسیدند: ما جز صلوات چیز دیگرى از تو نشنیده ایم چه علت دارد؟
گفت : پدر پیرى داشتم . چند سال قبل با او براى زیارت خانه خدا به اینجا آمدم . در بین راه او مریض شد و به بستر مرگ افتاد. ناگهان دیدم که رویش مانند قیر سیاه شد و آثار عذاب بر چهره اش ظاهر گشت . در آن حال ، او ناله مى کرد و مى گفت : سوختم ، سوختم ، آتش گرفتم .
من که ناراحت و درمانده شده بودم ، به خداوند پناهنده شدم و گفتم : خدایا، اگر پدرم در این حال بمیرد، باعث رسوایى من خواهد شد. طولى نکشید که دیدم چهره پدرم عوض شد. روى سیاه گونه اش ، کم کم سفید و نورانى گردید و بعد در حالى که آرامش به او دست داد و خندان شد، از دنیا رفت .
با خود گفتم : خداوند، به من بفهمان که چه بر سر پدرم آمد. شب بعد در خواب ، پدرم را در کمال آسایش و خوشى دیدم . احوالش را پرسیدم ، گفت : اعمال و رفتار مرا دیده بودى ، من واقعا مستحق عذاب الهى بودم . اما موقعى که فرشته مرگ به سویم آمده بود با بدترین و سخت ترین حالت ، ناگهان ندایى از سوى پیامبر خدا، حضرت محمد صلى الله علیه و آله بلند شد و عذاب از من دور گشت و آسایش و خوشى به من روى آورد و اکنون نیز به برکت صلواتهایى که مى فرستادم در امنیت و سعادت هستم . اینها همه ، هدیه پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر صلوات مى باشد. مرد جوان ادامه داد: از آن روز به بعد، من تصمیم قطعى گرفتم که دست از صلوات بر ندارم ، تا شفاعت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت بزرگوارش نصیب من هم گردد