ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی
دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ب.ظ

هنوز از شراب سیر نشده ام

اعشى یکى از شاعران زبردست دوران جاهلیت است که اشعارش نقل مجالس بزم قریش بود.
وى در پایان عمر، که پیرى بر او غلبه کرده بود، شمه اى از آیین توحید و تعالیم عالى اسلام به گوشش رسید.

او در نقطه اى دور از مکه زندگى مى کرد و هنوز آوازه نبوت پیامبر در آن نقاط خوب منتشر نشده بود،

ولى آنچه که از تعالیم اسلام بطور اجمال شنیده بود،

طوفانى در کانون وجود او پدید آورده بود. به این خاطر، قصیده اى سراپا نغز در مدح پیامبر ساخت و ارمغانى بهتر از آن ندید که این اشعار را در محضر پیامبر گرامى اسلام بخواند.

با این که شعر او ابیاتى چند بیش نیست ولى در عین حال ، از بهترین و فصیح ترین اشعارى است که در آن زمان درباره پیامبر (ص ) سروده شده است .


هنوز اعشى درک فیض محضر پیامبر نکرده بود که جاسوسان قریش با او تماس گرفتند و از مقصد او آگاه شدند. آنان بخوبى مى دانستند که اعشى مردى شهوت ران است و به زن و شرب علاقه مفرطى دارد، فورا از نقطه ضعف او سوء استفاده کرده .
گفتند:

اى ابا بصیر! آئین محمد با روحیات و وضع اخلاقى تو سازگار نیست .

گفت :

چطور؟

گفتند:

او زنا را حرام میداند.

وى در پاسخ گفت ، مرا حاجتى در این کار نیست ، و این مطلب نمى تواند مانع از گرایش من بشود

گفتند:

او شراب را هم تحریم کرده است .

اعشى از شنیدن این حرف کمى ناراحت شد و گفت :

من هنوز از شراب سیر نشده ام


اکنون بر مى گردم و مدت یک سال تا به سر حد سیر شدن مى خورم و سال دیگر مى آیم ، دست بیعت به او میدهم .


او برگشت ، ولى اجل مهلتش نداد و در همان سال چهره در نقاب خاک کشی



نوشته شده توسط بهنام جدی بالابیگلو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

هنوز از شراب سیر نشده ام

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ب.ظ

اعشى یکى از شاعران زبردست دوران جاهلیت است که اشعارش نقل مجالس بزم قریش بود.
وى در پایان عمر، که پیرى بر او غلبه کرده بود، شمه اى از آیین توحید و تعالیم عالى اسلام به گوشش رسید.

او در نقطه اى دور از مکه زندگى مى کرد و هنوز آوازه نبوت پیامبر در آن نقاط خوب منتشر نشده بود،

ولى آنچه که از تعالیم اسلام بطور اجمال شنیده بود،

طوفانى در کانون وجود او پدید آورده بود. به این خاطر، قصیده اى سراپا نغز در مدح پیامبر ساخت و ارمغانى بهتر از آن ندید که این اشعار را در محضر پیامبر گرامى اسلام بخواند.

با این که شعر او ابیاتى چند بیش نیست ولى در عین حال ، از بهترین و فصیح ترین اشعارى است که در آن زمان درباره پیامبر (ص ) سروده شده است .


هنوز اعشى درک فیض محضر پیامبر نکرده بود که جاسوسان قریش با او تماس گرفتند و از مقصد او آگاه شدند. آنان بخوبى مى دانستند که اعشى مردى شهوت ران است و به زن و شرب علاقه مفرطى دارد، فورا از نقطه ضعف او سوء استفاده کرده .
گفتند:

اى ابا بصیر! آئین محمد با روحیات و وضع اخلاقى تو سازگار نیست .

گفت :

چطور؟

گفتند:

او زنا را حرام میداند.

وى در پاسخ گفت ، مرا حاجتى در این کار نیست ، و این مطلب نمى تواند مانع از گرایش من بشود

گفتند:

او شراب را هم تحریم کرده است .

اعشى از شنیدن این حرف کمى ناراحت شد و گفت :

من هنوز از شراب سیر نشده ام


اکنون بر مى گردم و مدت یک سال تا به سر حد سیر شدن مى خورم و سال دیگر مى آیم ، دست بیعت به او میدهم .


او برگشت ، ولى اجل مهلتش نداد و در همان سال چهره در نقاب خاک کشی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۸
بهنام جدی بالابیگلو

نظرات  (۰)

سایت ندای الرحیل منتظر دیدگاه میهمانان است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">