ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی
دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ب.ظ

زمان در برزخ!

روزى حضرت عیسى(علیه السلام) از کنار قبر جوان تازه گذشته اى که هنوز آب قبرش خشک نشده بود عبور مى کردند،

 به اذن خداوند متعال، جوان را زنده کردند

. وقتى جوان زنده شد، چهره اى بسیار پیر و شکسته و حالتى رنجور و خسته داشت; گویى مدت طولانى از این جهان رفته است!

حضرت عیسى(علیه السلام) از او پرسیدند:

 «چه مدت است که جان سپرده اى؟»

 جوان گفت: «چندین هزار سال!»

سپس پرسیدند:

 «پس از مرگ بر تو چه گذشت؟»

جوان گفت:

 «وقتى مرا به خاک سپردند، «نکیر» و «منکر» آمدند و سؤالاتى کردند، چون نتوانستم جواب دهم، مرا تازیانه اى زدند که قبرم از آتش پر شد و تا همین الآن مى سوختم!»


حضرت از آن جا گذشت و دگر بار پیرمردى را که سالیان دراز از مرگش مى گذشت و نشانى از قبرش به جاى نمانده بود

به اذن خدا زنده کرد

. پیرمرد وقتى زنده شد، با نشاط و با جمال، جلوه مى کرد.

حضرت از او پرسیدند:

 «چند وقت است که چهره در نقاب خاک کشیده اى؟»

 پیرمرد گفت:

«هم اکنون، تا از دنیا رفتم مرا به خاک سپردند; «نکیر» و «منکر» آمدند و از من سؤالاتى کردند; چون جواب دادم، باغى از باغ هاى بهشت بر من نمایان شد...

در همان جا بودم که مرا احضار فرمودید».

 



نوشته شده توسط بهنام جدی بالابیگلو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

زمان در برزخ!

دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۶ ب.ظ
روزى حضرت عیسى(علیه السلام) از کنار قبر جوان تازه گذشته اى که هنوز آب قبرش خشک نشده بود عبور مى کردند،

 به اذن خداوند متعال، جوان را زنده کردند

. وقتى جوان زنده شد، چهره اى بسیار پیر و شکسته و حالتى رنجور و خسته داشت; گویى مدت طولانى از این جهان رفته است!

حضرت عیسى(علیه السلام) از او پرسیدند:

 «چه مدت است که جان سپرده اى؟»

 جوان گفت: «چندین هزار سال!»

سپس پرسیدند:

 «پس از مرگ بر تو چه گذشت؟»

جوان گفت:

 «وقتى مرا به خاک سپردند، «نکیر» و «منکر» آمدند و سؤالاتى کردند، چون نتوانستم جواب دهم، مرا تازیانه اى زدند که قبرم از آتش پر شد و تا همین الآن مى سوختم!»


حضرت از آن جا گذشت و دگر بار پیرمردى را که سالیان دراز از مرگش مى گذشت و نشانى از قبرش به جاى نمانده بود

به اذن خدا زنده کرد

. پیرمرد وقتى زنده شد، با نشاط و با جمال، جلوه مى کرد.

حضرت از او پرسیدند:

 «چند وقت است که چهره در نقاب خاک کشیده اى؟»

 پیرمرد گفت:

«هم اکنون، تا از دنیا رفتم مرا به خاک سپردند; «نکیر» و «منکر» آمدند و از من سؤالاتى کردند; چون جواب دادم، باغى از باغ هاى بهشت بر من نمایان شد...

در همان جا بودم که مرا احضار فرمودید».

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۹
بهنام جدی بالابیگلو

نظرات  (۱)

سلام دوست گرامی وبتون جالبه
راستی با تبادل لینک موافقی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">