گرگ بازار
می گوئیم که مسلمانیم، ولی از هر گرگی درنده تریم!!
بازارهایمان پر است از روباه های حیله گر!!
زمانیکه تکه لاشۀ گندیده ای از دنیا را می بینیم، از هر کفتاری لاشخور تریم!!
و...
می گوئیم که مسلمانیم...
چه راحت مزد کارگرها را ضایع می کنیم.
و چه با اشتها ربا می خوریم.
زمانیکه دیگری را فریب می دهیم و با قسم های پی در پی دروغهایمان را بزک می کنیم، به زرنگی خود افتخار می کنیم.
می گوئیم که مسلمانیم در حالی که...
خون از دهانمان می ریزد.
این خون، خون دل ضعیف ترهاست که پای خودمان را روی شانه هایشان گذاشته ایم...
می گوئیم که مسلمانیم و شبها...
مثل خرس می خوابیم.
و سالهاست که خدا را فراموش کرده ایم...
وبیقین ...
نقابهای زیبایمان درون قبرستانها خواهد پوسید...
ودر صحرای محشر، به شکل گرگ بیدار خواهیم شد.
ما شیعۀ علی نیستیم...
ما مسلمان نیستیم...
ما انسان نیستیم...
ما گرگیم!!!
و فقط خودمان را گول زده ایم.
دختری هستم 19 ساله امسال توانستم با کمک خدا و مردم به دانشگاه آزاد بروم با اینکه پدرم را از دست داده ام ولی آرزو های بزرگی دارم و نمی خواهم مادرم جلوی هرکسی دستش دراز کنه و لذا می توانید با خرید حد اقل یکی از محصولات فروشگاه ملی مارکت یه مقدار پورسانت ناچیز به این حقیر اهدا کرده باشید
درسته که من خودم رو کوچیک می کنم ولی باور کنید نیاز دارم
از شما خیلی خیلی ممنونم