روز قیامت-رستاخیز
ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.
و حقیقت امر نیز همین است،زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد،دعوت دینى که مجموعهاى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست،کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر،مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت،زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین،خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دستبر نخواهند داشت. و از اینجا روشن مىشود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز،معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است. و هم از اینجا روشن مىشود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مىکند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن،ریشه اصلى هر بزه و گناهى است.
خداى متعال در کتاب خود مىفرماید:
ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (1)
یعنى:«کسانى که از راه خدا بیرون رفته و گمراه مىشوند،براى ایشان عذابى استسخت در مقابل اینکه روز حساب را فراموش کردند».
چنانکه پیداست در آیه کریمه،فراموشى روز حساب منشا هر گمراهى گرفته شده است.تامل در آفرینش انسان و جهان و همچنین در غرض و هدف شرایع آسمانى در پیش بودن چنین روزى (روز رستاخیز) را روشن مىسازد.
ما وقتى در کارهایى که در آفرینش تحقق مىپذیرد،دقیق مىشویم مىبینیم که هیچ کارى (که به طور ضرورت به نوعى ازحرکت نیز مشتمل است) بدون غایت و هدف ثابت انجام نمىیابد و هرگز خود کار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نیستبلکه پیوسته مقدمه هدف و غایتى است و بپاس آن مطلوب مىباشد حتى در کارهایى که به نظر سطحى بى غرض شمرده مىشوند مانند افعال طبیعى و بازیهاى بچگانه و نظایر آنها اگر به دقت نگاه کنیم غایتها و غرضهایى مناسب نوع کار مىیابیم چنانکه در کارهاى طبیعى که عموما از قبیل حرکت مىباشد غایتى که حرکتبه سوى آن است غایت و غرض آن است و در بازیهاى بچگانه مناسب نوع بازى غایتى استخیالى و وهمى که مطلوب از بازى همانا رسیدن بدان است. البته آفرینش انسان و جهان،کار خداست و خدا منزه است از اینکه کار بیهوده و بىهدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزى دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزى دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بىاینکه از این آفرینش غایت ثابتى را بخواهد و غرض پا برجایى را تعقیب کند. پس ناچار براى آفرینش جهان و انسان،هدف و غرض ثابتى در کار است و البته سود و فائده آن به خداى بىنیاز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفریدهها عاید خواهد شد،پس باید گفت که جهان و انسان به سوى یک آفرینش ثابت و وجود کاملترى متوجهند که فنا و زوال نپذیرد. و نیز وقتى که از نظر تربیت دینى در حال مردم دقیق مىشویم مىبینیم که در اثر راهنمائى خدایى و تربیت دینى،مردم به دون گروه نیکوکاران و بدکاران منقسم مىشوند،با این حال در این نشاه زندگى تمیز و امتیازى در کار نیستبلکه بالعکس و على الاغلب پیشرفت وموفقیت از آن بدکاران و ستمکاران مىباشد و نیکوکارى توام با گرفتارى و بدگذرانى و هر گونه محرومیت و ستمکشى مىباشد. در این صورت،مقتضاى عدل الهى آن است که نشاه دیگرى وجود داشته باشد که در آن نشاه هر یک از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بیابند و هر کدام مناسب حال خود زندگى کنند. خداى متعال در کتاب خود به این دو حجت اشاره نموده مىفرماید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون (2) .
یعنى:«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاستبیهوده نیافریدیم[آنها را جز به حق و از روى حکمت و مصلحتخلق نکردیم و لکن اکثر این مردم آگاه نیستند] (این احتمال دور از خرد، گمان کسانى است که به خدا کافر شدند،واى به حال این کافران از آتش که به کفار وعده داده شده!آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند مانند کسانى قرار خواهیم داد که در زمین افساد مىکنند؟یا پرهیزکاران را مانند اهل فجور قرار خواهیم داد؟) ». و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده،مىفرماید: ام حسب الذین اجترحوا السیئآت ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون و خلق الله السموات و الارض بالحق و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (3) .
یعنى:«آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداختهاند،گمانمىبرند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام دادهاند قرار خواهیم داد؟به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد،بد حکمى است که مىکنند!خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى اینکه هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بىاینکه به مردم ستم شود». بیان دیگر در بحث ظاهر و باطن قرآن در بخش دوم کتاب اشاره کردیم که معارف اسلامى در قرآن کریم،از راههاى گوناگون بیان شده است و راههاى نامبرده به طور کلى به دو طریق ظاهر و باطن منقسم مىشود.
بیان از طریق ظاهر بیانى است که مناسب سطح افکار ساده عامه مىباشد به خلاف طریق باطن که اختصاص به خاصه دارد و با روح حیات معنوى درک مىشود. بیانى که از طریق ظاهر سرچشمه مىگیرد خداى متعال را فرمانرواى على الاطلاق جهان آفرینش معرفى مىکند که سراسر جهان ملک اوست،خداوند جهان فرشتگان بسیار بیرون از شمار آفرید که فرمانبران و مجریان اوامرى هستند که به هر سوى جهان صادر مىفرماید و هر بخش از آفرینش و نظام آن ارتباط به گروه خاصى از فرشتگان دارد که موکل آن بخش هستند. نوع انسان از آفریدگان و بندگان او هستند که باید از اوامر و نواهى او پیروى و فرمانبردارى کنند و پیغمبران حاملان پیامها و آورنده شرایع و قوانین او هستند که به سوى مردم فرستاده و جریان آنها را خواسته است.خداى متعال از این روى که به ایمان و اطاعت،وعده ثواب و پاداش نیک داده و به کفر و معصیت،وعید عقاب و سزاى بد داده و چنانکه فرموده،خلف وعده نخواهد نمود و از این روى که عادل است و مقتضاى عدل او این است که در نشاه دیگرى دو گروه نیکوکاران و بدکاران را که در این نشاه،موافق خوبى و بدى خود زندگى نمىکنند از هم جدا کرده خوبان را زندگى خوب و گوارا و بدان را زندگى بد و ناگوار عطا نماید.
خداى متعال به مقتضاى عدل خود و وعدهاى که فرموده گروه انسان را که در این نشاه مىباشند بدون استثنا پس از مرگ دوباره زنده مىکند و به جزئیات اعتقادات و اعمالشان رسیدگى حقیقى مىنماید و میان ایشان بحق قضاوت و داورى مىفرماید و در نتیجه حق هر ذیحق را به وى مىرساند و داد هر مظلومى را از ظالمش مىگیرد و پاداش عمل هر کس را به خودش مىدهد،گروهى به بهشت جاودان و گروهى به دوزخ جاودان محکوم مىشوند.
این بیان ظاهرى قرآن کریم است و البته راست و درست مىباشد ولى از موادى که مولود تفکر اجتماعى انسان است تالیف و تنظیم شده تا فایدهاش عمومىتر و شعاع عملش وسیعتر باشد. کسانى که در ساحتحقایق جاى پاى و به زبان باطنى قرآن کریم تا اندازهاى آشنایى دارند،از این بیانات مطالبى مىفهمند که بسى بالاتر از سطح فهم ساده و همگانى است و قرآن کریم نیز در خلال بیانات روان خود گاهگاهى به آنچه مقصد باطنى این بیانات است،گوشهاى مىزند. قرآن با اشارههاى گوناگون خود،اجمالا مىرساند که جهانآفرینش با همه اجزاى خود که یکى از آنها انسان است،با سیر تکوینى خود (که پیوسته رو به کمال است) به سوى خدا در حرکت است و روزى خواهد رسید که به حرکتخود خاتمه داده،در برابر عظمت و کبریاى خدایى،انیت و استقلال خود را بکلى از دست مىدهد. انسان نیز که یکى از اجزاى جهان و تکامل اختصاصى وى از راه شعور و علم است،شتابان به سوى خداى خود در حرکت مىباشد و روزى که حرکتخود را به آخر رسانید
حقانیت و یگانگى خداى بیگانه را عیانا مشاهده خواهد نمود.او خواهد دید که قدرت و ملک و هر صفت کمال در انحصار ذات مقدس خداوندى است و از همین راه حقیقت هر شىء چنانکه هستبر وى مکشوف خواهد شد. این نخستین منزل از جهان ابدیت است،اگر انسان به واسطه ایمان و عمل صالح در این جهان ارتباط و اتصال و الفت و انس با خدا و نزدیکان او داشته باشد با سعادتى که هرگز به وصف نمىآید در جوار خداى پاک و صحبت پاکان عالم بالا بسر مىبرد و اگر به واسطه دلبستگى و پایبندى به زندگى این جهان و لذایذ گذران و بىپایه آن از عالم بالا بریده و انس و الفتى به خداى پاک و پاکان درگاهش نداشته باشد گرفتار عذابى دردناک و بدبختى ابدى خواهد شد. درست است که اعمال نیک و بد انسان در این نشاه گذران است و از میان مىرود ولى صور اعمال نیک و بد در باطن انسان مستقر مىشود و هر جا برود همراه اوست و سرمایه زندگى شیرین یا تلخ آینده او مىباشد.مطالب گذشته را مىتوان از آیات ذیل استفاده نمود،خداى متعال مىفرماید: ان الى ربک الرجعى (4)
یعنى:«برگشت مطلقا به سوى خداى توست». و مىفرماید: الا الى الله تصیر الامور (5)
یعنى:«آگاه باشید همه امور به سوى خدا برمىگردد»و مىفرماید: و الامر یومئذ لله (6) یعنى:«امروز امر یکسره از آن خداست». یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (7)
یعنى:«اى نفس که اطمینان و آرامش یافتهاى (با یاد خدا) به سوى خداى خود برگرد،در حالى که خشنودى و از تو خشنود شده،پس داخل شو در میان بندگان من و داخل شو در بهشت من». و در حکایتخطابى که روز قیامتبه بعضى از افراد بشر مىشود مىفرماید: لقد کنت فى غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید (8)
یعنى:«تو از اینها که مشاهده مىکنى در غفلتبودهاى اینک پرده را از پیش چشمتبرداشتیم و در نتیجه چشم تو امروز تیزبین است». در مورد تاویل قرآن کریم (حقایقى که قرآن کریم از آنها سرچشمه مىگیرد) مىفرماید: هل ینظرون الا تاویله یوم یاتى تاویلهیقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا او نرد فنعمل غیر الذى کنا نعمل قد خسروا انفسهم و ضل عنهم ما کانوا یفترون (9) .
یعنى:«آیا کسانى که قرآن را نمىپذیرند،جز تاویل آن چیزى را منتظرند روزى که تاویلش مشهود مىشود،کسانى که قبلا آن را فراموش کردهاند خواهند گفت:
پیغمبران خداى ما،به حق آمدند پس آیا براى ما نیز شفاعت کنندگانى هستند که براى ما شفاعت کنند یا اینکه برگردانده شویم (به دنیا) و عملى غیر از آن عمل که انجام مىدادیم،انجام دهیم؟اینان نفسهاى خود را زیان کردند و افترایى که مىبستند گم نمودند». و مىفرماید: یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون ان الله هو الحق المبین (10) .
یعنى:«در چنین روزى خدا پاداش واقعى ایشان را مىدهد و مىدانند که خدا واقعیتى آشکار و بىپرده است و بس». و مىفرماید: یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه (11) .
یعنى:«اى انسان تو با رنجبه سوى خداى خود در کوشش مىباشى پس او را ملاقات خواهى کرد». و مىفرماید: من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لآت (12)
یعنى:«هر که ملاقات خدا را امیدوار باشد موقعى را که خدابراى ملاقات مقرر فرموده خواهد آمد». و مىفرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا (13) .
یعنى:«پس هر که به ملاقتخداى خود امیدوار باشد باید عمل صالح (کار سزاوار) بکند و در پرستش خداى خود کسى را شریک ننماید». و مىفرماید: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (14) .
و مىفرماید: فاذا جاءت الطامة الکبرى یوم یتذکر الانسان ما سعى و برزت الجحیم لمن یرى فاما من طغى و آثار الحیوة الدنیا فان الجحیم هى الماوى و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى (15) .
یعنى:«وقتى که بزرگترین داهیه (روز رستاخیز) رسید روزى که انسان هر گونه تلاش و کوشش خود را به یاد مىآورد و آتشى که براى عذاب روشن شده آشکار گردید، (مردم دو گروه مىشوند) اما کسى که طغیان نموده و زندگى دنیا را براى خود انتخاب نمود،آتش نامبرده جایگاه اوست و اما کسى که از مقام خداى خود ترسیده و نفس خود را از هواى دلخواه ناپسند نهى کرد،بهشت جایگاه اوست و بس». و در بیان هویت جزاى اعمال مىفرماید:
یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون (16) .
یعنى:«اى کسانى که کافر شدید اعتذار مجویید،امروز (روز رستاخیز) جزایى که به شما داده مىشود همان خود اعمالى است که انجام مىدادید». استمرار و توالى آفرینش این جهان آفرینش که مشهود ماست،عمر بىپایان ندارد و روزى خواهد رسید که بساط این جهان و جهانیان برچیده شود چنانکه قرآن همین معنا را تایید مىکند،خداى متعال مىفرماید: ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمى (17) .
یعنى:«نیافریدم آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آنهاست مگر بحق و اجل معین (براى مدت محدود و معینى که نام برده شده است) ». و آیا پیش از پیدایش این جهان فعلى و نسل موجود انسانى،جهان دیگرى آفریده شده و انسانى بوده است؟
آیا پس از بر چیده شدن بساط جهان و جهانیان که قرآن کریم نیز از آن خبر مىدهد، جهان دیگرى به وجود خواهد آمد و انسانى آفریده خواهد شد،پرسشهایى است که پاسخ صریح آنها را در قرآن کریم نمىتوان یافت،جز اشاراتى،ولى در روایاتى که از ائمه اهل بیت نقل شده،به این پرسشها پاسخ مثبت داده شده است (18)
پىنوشتها:
1-سوره ص،آیه 26.
2-سوره دخان،آیه 38.
3-سوره جاثیه،آیه 21 و 22.
4-سوره علق،آیه 8.
5-سوره شورى،آیه 53.
6-سوره انفطار،آیه 19.
7-سوره فجر،آیه 27-30.
8-سوره ق،آیه 22.
9-سوره اعراف،آیه 53.
10-سوره نور،آیه 25.
1-سوره انشقاق،آیه 6.
12-سوره عنکبوت،آیه 5.
13-سوره کهف،آیه 110.
14-سوره فجر،آیه 27-30.
15-سوره نازعات،آیه 34-41. 16
-سوره تحریم،آیه 7.
17-سوره احقاف،آیه 3.
18-بحار چاپ کمپانى،ج 14،ص 79. شیعه در اسلام صفحه 164 تالیف: علامه سید محمد حسین طباطبایى