ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی
دوشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۰، ۰۵:۴۶ ب.ظ

روز قیامت-رستاخیز

در میان کتب آسمانى،قرآن کریم تنها کتابى است که از روز«رستاخیز»به تفصیل سخن رانده و در عین اینکه تورات نامى از این روز به میان نیاورده و انجیل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن کریم در صدها مورد با نامهاى گوناگون،روز رستاخیز را یاد کرده و سرنوشتى را که جهان و جهانیان در این روز دارند،گاهى به اجمال و گاهى به تفصیل بیان نموده است. و بارها تذکر داده که

 ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.

 و حقیقت امر نیز همین است،زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد،دعوت دینى که مجموعه‏اى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست،کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر،مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت،زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین،خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دست‏بر نخواهند داشت. و از اینجا روشن مى‏شود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز،معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است. و هم از اینجا روشن مى‏شود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مى‏کند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن،ریشه اصلى هر بزه و گناهى است.

خداى متعال در کتاب خود مى‏فرماید:

 ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (1)

 یعنى:«کسانى که از راه خدا بیرون رفته و گمراه مى‏شوند،براى ایشان عذابى است‏سخت در مقابل اینکه روز حساب را فراموش کردند».

چنانکه پیداست در آیه کریمه،فراموشى روز حساب منشا هر گمراهى گرفته شده است.تامل در آفرینش انسان و جهان و همچنین در غرض و هدف شرایع آسمانى در پیش بودن چنین روزى (روز رستاخیز) را روشن مى‏سازد.

ما وقتى در کارهایى که در آفرینش تحقق مى‏پذیرد،دقیق مى‏شویم مى‏بینیم که هیچ کارى (که به طور ضرورت به نوعى ازحرکت نیز مشتمل است) بدون غایت و هدف ثابت انجام نمى‏یابد و هرگز خود کار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نیست‏بلکه پیوسته مقدمه هدف و غایتى است و بپاس آن مطلوب مى‏باشد حتى در کارهایى که به نظر سطحى بى غرض شمرده مى‏شوند مانند افعال طبیعى و بازیهاى بچگانه و نظایر آنها اگر به دقت نگاه کنیم غایتها و غرضهایى مناسب نوع کار مى‏یابیم چنانکه در کارهاى طبیعى که عموما از قبیل حرکت مى‏باشد غایتى که حرکت‏به سوى آن است غایت و غرض آن است و در بازیهاى بچگانه مناسب نوع بازى غایتى است‏خیالى و وهمى که مطلوب از بازى همانا رسیدن بدان است. البته آفرینش انسان و جهان،کار خداست و خدا منزه است از اینکه کار بیهوده و بى‏هدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزى دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزى دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بى‏اینکه از این آفرینش غایت ثابتى را بخواهد و غرض پا برجایى را تعقیب کند. پس ناچار براى آفرینش جهان و انسان،هدف و غرض ثابتى در کار است و البته سود و فائده آن به خداى بى‏نیاز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفریده‏ها عاید خواهد شد،پس باید گفت که جهان و انسان به سوى یک آفرینش ثابت و وجود کاملترى متوجهند که فنا و زوال نپذیرد. و نیز وقتى که از نظر تربیت دینى در حال مردم دقیق مى‏شویم مى‏بینیم که در اثر راهنمائى خدایى و تربیت دینى،مردم به دون گروه نیکوکاران و بدکاران منقسم مى‏شوند،با این حال در این نشاه زندگى تمیز و امتیازى در کار نیست‏بلکه بالعکس و على الاغلب پیشرفت وموفقیت از آن بدکاران و ستمکاران مى‏باشد و نیکوکارى توام با گرفتارى و بدگذرانى و هر گونه محرومیت و ستمکشى مى‏باشد. در این صورت،مقتضاى عدل الهى آن است که نشاه دیگرى وجود داشته باشد که در آن نشاه هر یک از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بیابند و هر کدام مناسب حال خود زندگى کنند. خداى متعال در کتاب خود به این دو حجت اشاره نموده مى‏فرماید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون (2) .

 یعنى:«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاست‏بیهوده نیافریدیم[آنها را جز به حق و از روى حکمت و مصلحت‏خلق نکردیم و لکن اکثر این مردم آگاه نیستند] (این احتمال دور از خرد، گمان کسانى است که به خدا کافر شدند،واى به حال این کافران از آتش که به کفار وعده داده شده!آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند مانند کسانى قرار خواهیم داد که در زمین افساد مى‏کنند؟یا پرهیزکاران را مانند اهل فجور قرار خواهیم داد؟) ». و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده،مى‏فرماید: ام حسب الذین اجترحوا السیئآت ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون و خلق الله السموات و الارض بالحق و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (3) .

 یعنى:«آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداخته‏اند،گمان‏مى‏برند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام داده‏اند قرار خواهیم داد؟به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد،بد حکمى است که مى‏کنند!خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى اینکه هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بى‏اینکه به مردم ستم شود». بیان دیگر در بحث ظاهر و باطن قرآن در بخش دوم کتاب اشاره کردیم که معارف اسلامى در قرآن کریم،از راههاى گوناگون بیان شده است و راههاى نامبرده به طور کلى به دو طریق ظاهر و باطن منقسم مى‏شود.

بیان از طریق ظاهر بیانى است که مناسب سطح افکار ساده عامه مى‏باشد به خلاف طریق باطن که اختصاص به خاصه دارد و با روح حیات معنوى درک مى‏شود. بیانى که از طریق ظاهر سرچشمه مى‏گیرد خداى متعال را فرمانرواى على الاطلاق جهان آفرینش معرفى مى‏کند که سراسر جهان ملک اوست،خداوند جهان فرشتگان بسیار بیرون از شمار آفرید که فرمانبران و مجریان اوامرى هستند که به هر سوى جهان صادر مى‏فرماید و هر بخش از آفرینش و نظام آن ارتباط به گروه خاصى از فرشتگان دارد که موکل آن بخش هستند. نوع انسان از آفریدگان و بندگان او هستند که باید از اوامر و نواهى او پیروى و فرمانبردارى کنند و پیغمبران حاملان پیامها و آورنده شرایع و قوانین او هستند که به سوى مردم فرستاده و جریان آنها را خواسته است.خداى متعال از این روى که به ایمان و اطاعت،وعده ثواب و پاداش نیک داده و به کفر و معصیت،وعید عقاب و سزاى بد داده و چنانکه فرموده،خلف وعده نخواهد نمود و از این روى که عادل است و مقتضاى عدل او این است که در نشاه دیگرى دو گروه نیکوکاران و بدکاران را که در این نشاه،موافق خوبى و بدى خود زندگى نمى‏کنند از هم جدا کرده خوبان را زندگى خوب و گوارا و بدان را زندگى بد و ناگوار عطا نماید.

 خداى متعال به مقتضاى عدل خود و وعده‏اى که فرموده گروه انسان را که در این نشاه مى‏باشند بدون استثنا پس از مرگ دوباره زنده مى‏کند و به جزئیات اعتقادات و اعمالشان رسیدگى حقیقى مى‏نماید و میان ایشان بحق قضاوت و داورى مى‏فرماید و در نتیجه حق هر ذیحق را به وى مى‏رساند و داد هر مظلومى را از ظالمش مى‏گیرد و پاداش عمل هر کس را به خودش مى‏دهد،گروهى به بهشت جاودان و گروهى به دوزخ جاودان محکوم مى‏شوند.

 این بیان ظاهرى قرآن کریم است و البته راست و درست مى‏باشد ولى از موادى که مولود تفکر اجتماعى انسان است تالیف و تنظیم شده تا فایده‏اش عمومى‏تر و شعاع عملش وسیعتر باشد. کسانى که در ساحت‏حقایق جاى پاى و به زبان باطنى قرآن کریم تا اندازه‏اى آشنایى دارند،از این بیانات مطالبى مى‏فهمند که بسى بالاتر از سطح فهم ساده و همگانى است و قرآن کریم نیز در خلال بیانات روان خود گاهگاهى به آنچه مقصد باطنى این بیانات است،گوشه‏اى مى‏زند. قرآن با اشاره‏هاى گوناگون خود،اجمالا مى‏رساند که جهان‏آفرینش با همه اجزاى خود که یکى از آنها انسان است،با سیر تکوینى خود (که پیوسته رو به کمال است) به سوى خدا در حرکت است و روزى خواهد رسید که به حرکت‏خود خاتمه داده،در برابر عظمت و کبریاى خدایى،انیت و استقلال خود را بکلى از دست مى‏دهد. انسان نیز که یکى از اجزاى جهان و تکامل اختصاصى وى از راه شعور و علم است،شتابان به سوى خداى خود در حرکت مى‏باشد و روزى که حرکت‏خود را به آخر رسانید

حقانیت و یگانگى خداى بیگانه را عیانا مشاهده خواهد نمود.او خواهد دید که قدرت و ملک و هر صفت کمال در انحصار ذات مقدس خداوندى است و از همین راه حقیقت هر شى‏ء چنانکه هست‏بر وى مکشوف خواهد شد. این نخستین منزل از جهان ابدیت است،اگر انسان به واسطه ایمان و عمل صالح در این جهان ارتباط و اتصال و الفت و انس با خدا و نزدیکان او داشته باشد با سعادتى که هرگز به وصف نمى‏آید در جوار خداى پاک و صحبت پاکان عالم بالا بسر مى‏برد و اگر به واسطه دلبستگى و پایبندى به زندگى این جهان و لذایذ گذران و بى‏پایه آن از عالم بالا بریده و انس و الفتى به خداى پاک و پاکان درگاهش نداشته باشد گرفتار عذابى دردناک و بدبختى ابدى خواهد شد. درست است که اعمال نیک و بد انسان در این نشاه گذران است و از میان مى‏رود ولى صور اعمال نیک و بد در باطن انسان مستقر مى‏شود و هر جا برود همراه اوست و سرمایه زندگى شیرین یا تلخ آینده او مى‏باشد.مطالب گذشته را مى‏توان از آیات ذیل استفاده نمود،خداى متعال مى‏فرماید: ان الى ربک الرجعى (4)

یعنى:«برگشت مطلقا به سوى خداى توست‏». و مى‏فرماید: الا الى الله تصیر الامور (5)

یعنى:«آگاه باشید همه امور به سوى خدا برمى‏گردد»و مى‏فرماید: و الامر یومئذ لله (6) یعنى:«امروز امر یکسره از آن خداست‏». یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (7)

 یعنى:«اى نفس که اطمینان و آرامش یافته‏اى (با یاد خدا) به سوى خداى خود برگرد،در حالى که خشنودى و از تو خشنود شده،پس داخل شو در میان بندگان من و داخل شو در بهشت من‏». و در حکایت‏خطابى که روز قیامت‏به بعضى از افراد بشر مى‏شود مى‏فرماید: لقد کنت فى غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید (8)

یعنى:«تو از اینها که مشاهده مى‏کنى در غفلت‏بوده‏اى اینک پرده را از پیش چشمت‏برداشتیم و در نتیجه چشم تو امروز تیزبین است‏». در مورد تاویل قرآن کریم (حقایقى که قرآن کریم از آنها سرچشمه مى‏گیرد) مى‏فرماید: هل ینظرون الا تاویله یوم یاتى تاویله‏یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا او نرد فنعمل غیر الذى کنا نعمل قد خسروا انفسهم و ضل عنهم ما کانوا یفترون (9) .

 یعنى:«آیا کسانى که قرآن را نمى‏پذیرند،جز تاویل آن چیزى را منتظرند روزى که تاویلش مشهود مى‏شود،کسانى که قبلا آن را فراموش کرده‏اند خواهند گفت:

پیغمبران خداى ما،به حق آمدند پس آیا براى ما نیز شفاعت کنندگانى هستند که براى ما شفاعت کنند یا اینکه برگردانده شویم (به دنیا) و عملى غیر از آن عمل که انجام مى‏دادیم،انجام دهیم؟اینان نفسهاى خود را زیان کردند و افترایى که مى‏بستند گم نمودند». و مى‏فرماید: یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون ان الله هو الحق المبین (10) .

یعنى:«در چنین روزى خدا پاداش واقعى ایشان را مى‏دهد و مى‏دانند که خدا واقعیتى آشکار و بى‏پرده است و بس‏». و مى‏فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه (11) .

یعنى:«اى انسان تو با رنج‏به سوى خداى خود در کوشش مى‏باشى پس او را ملاقات خواهى کرد». و مى‏فرماید: من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لآت (12)

یعنى:«هر که ملاقات خدا را امیدوار باشد موقعى را که خدابراى ملاقات مقرر فرموده خواهد آمد». و مى‏فرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا (13) .

یعنى:«پس هر که به ملاقت‏خداى خود امیدوار باشد باید عمل صالح (کار سزاوار) بکند و در پرستش خداى خود کسى را شریک ننماید». و مى‏فرماید: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (14) .

و مى‏فرماید: فاذا جاءت الطامة الکبرى یوم یتذکر الانسان ما سعى و برزت الجحیم لمن یرى فاما من طغى و آثار الحیوة الدنیا فان الجحیم هى الماوى و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى (15) .

 یعنى:«وقتى که بزرگترین داهیه (روز رستاخیز) رسید روزى که انسان هر گونه تلاش و کوشش خود را به یاد مى‏آورد و آتشى که براى عذاب روشن شده آشکار گردید، (مردم دو گروه مى‏شوند) اما کسى که طغیان نموده و زندگى دنیا را براى خود انتخاب نمود،آتش نامبرده جایگاه اوست و اما کسى که از مقام خداى خود ترسیده و نفس خود را از هواى دلخواه ناپسند نهى کرد،بهشت جایگاه اوست و بس‏». و در بیان هویت جزاى اعمال مى‏فرماید:

یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون (16) .

یعنى:«اى کسانى که کافر شدید اعتذار مجویید،امروز (روز رستاخیز) جزایى که به شما داده مى‏شود همان خود اعمالى است که انجام مى‏دادید». استمرار و توالى آفرینش این جهان آفرینش که مشهود ماست،عمر بى‏پایان ندارد و روزى خواهد رسید که بساط این جهان و جهانیان برچیده شود چنانکه قرآن همین معنا را تایید مى‏کند،خداى متعال مى‏فرماید: ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمى (17) .

 یعنى:«نیافریدم آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آنهاست مگر بحق و اجل معین (براى مدت محدود و معینى که نام برده شده است) ». و آیا پیش از پیدایش این جهان فعلى و نسل موجود انسانى،جهان دیگرى آفریده شده و انسانى بوده است؟

آیا پس از بر چیده شدن بساط جهان و جهانیان که قرآن کریم نیز از آن خبر مى‏دهد، جهان دیگرى به وجود خواهد آمد و انسانى آفریده خواهد شد،پرسشهایى است که پاسخ صریح آنها را در قرآن کریم نمى‏توان یافت،جز اشاراتى،ولى در روایاتى که از ائمه اهل بیت نقل شده،به این پرسشها پاسخ مثبت داده شده است (18)

پى‏نوشتها:

 1-سوره ص،آیه 26.

2-سوره دخان،آیه 38.

 3-سوره جاثیه،آیه 21 و 22.

4-سوره علق،آیه 8.

 5-سوره شورى،آیه 53.

 6-سوره انفطار،آیه 19.

 7-سوره فجر،آیه 27-30.

 8-سوره ق،آیه 22.

9-سوره اعراف،آیه 53.

10-سوره نور،آیه 25.

 1-سوره انشقاق،آیه 6.

12-سوره عنکبوت،آیه 5.

 13-سوره کهف،آیه 110.

 14-سوره فجر،آیه 27-30.

 15-سوره نازعات،آیه 34-41. 16

-سوره تحریم،آیه 7.

17-سوره احقاف،آیه 3.

 18-بحار چاپ کمپانى،ج 14،ص 79. شیعه در اسلام صفحه 164 تالیف: علامه سید محمد حسین طباطبایى



نوشته شده توسط بهنام جدی بالابیگلو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

روز قیامت-رستاخیز

دوشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۰، ۰۵:۴۶ ب.ظ
در میان کتب آسمانى،قرآن کریم تنها کتابى است که از روز«رستاخیز»به تفصیل سخن رانده و در عین اینکه تورات نامى از این روز به میان نیاورده و انجیل جز اشاره مختصرى ننموده در قرآن کریم در صدها مورد با نامهاى گوناگون،روز رستاخیز را یاد کرده و سرنوشتى را که جهان و جهانیان در این روز دارند،گاهى به اجمال و گاهى به تفصیل بیان نموده است. و بارها تذکر داده که

 ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.

 و حقیقت امر نیز همین است،زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد،دعوت دینى که مجموعه‏اى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست،کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر،مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت،زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین،خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دست‏بر نخواهند داشت. و از اینجا روشن مى‏شود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز،معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است. و هم از اینجا روشن مى‏شود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مى‏کند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن،ریشه اصلى هر بزه و گناهى است.

خداى متعال در کتاب خود مى‏فرماید:

 ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب (1)

 یعنى:«کسانى که از راه خدا بیرون رفته و گمراه مى‏شوند،براى ایشان عذابى است‏سخت در مقابل اینکه روز حساب را فراموش کردند».

چنانکه پیداست در آیه کریمه،فراموشى روز حساب منشا هر گمراهى گرفته شده است.تامل در آفرینش انسان و جهان و همچنین در غرض و هدف شرایع آسمانى در پیش بودن چنین روزى (روز رستاخیز) را روشن مى‏سازد.

ما وقتى در کارهایى که در آفرینش تحقق مى‏پذیرد،دقیق مى‏شویم مى‏بینیم که هیچ کارى (که به طور ضرورت به نوعى ازحرکت نیز مشتمل است) بدون غایت و هدف ثابت انجام نمى‏یابد و هرگز خود کار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نیست‏بلکه پیوسته مقدمه هدف و غایتى است و بپاس آن مطلوب مى‏باشد حتى در کارهایى که به نظر سطحى بى غرض شمرده مى‏شوند مانند افعال طبیعى و بازیهاى بچگانه و نظایر آنها اگر به دقت نگاه کنیم غایتها و غرضهایى مناسب نوع کار مى‏یابیم چنانکه در کارهاى طبیعى که عموما از قبیل حرکت مى‏باشد غایتى که حرکت‏به سوى آن است غایت و غرض آن است و در بازیهاى بچگانه مناسب نوع بازى غایتى است‏خیالى و وهمى که مطلوب از بازى همانا رسیدن بدان است. البته آفرینش انسان و جهان،کار خداست و خدا منزه است از اینکه کار بیهوده و بى‏هدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزى دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزى دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بى‏اینکه از این آفرینش غایت ثابتى را بخواهد و غرض پا برجایى را تعقیب کند. پس ناچار براى آفرینش جهان و انسان،هدف و غرض ثابتى در کار است و البته سود و فائده آن به خداى بى‏نیاز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفریده‏ها عاید خواهد شد،پس باید گفت که جهان و انسان به سوى یک آفرینش ثابت و وجود کاملترى متوجهند که فنا و زوال نپذیرد. و نیز وقتى که از نظر تربیت دینى در حال مردم دقیق مى‏شویم مى‏بینیم که در اثر راهنمائى خدایى و تربیت دینى،مردم به دون گروه نیکوکاران و بدکاران منقسم مى‏شوند،با این حال در این نشاه زندگى تمیز و امتیازى در کار نیست‏بلکه بالعکس و على الاغلب پیشرفت وموفقیت از آن بدکاران و ستمکاران مى‏باشد و نیکوکارى توام با گرفتارى و بدگذرانى و هر گونه محرومیت و ستمکشى مى‏باشد. در این صورت،مقتضاى عدل الهى آن است که نشاه دیگرى وجود داشته باشد که در آن نشاه هر یک از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بیابند و هر کدام مناسب حال خود زندگى کنند. خداى متعال در کتاب خود به این دو حجت اشاره نموده مى‏فرماید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون (2) .

 یعنى:«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاست‏بیهوده نیافریدیم[آنها را جز به حق و از روى حکمت و مصلحت‏خلق نکردیم و لکن اکثر این مردم آگاه نیستند] (این احتمال دور از خرد، گمان کسانى است که به خدا کافر شدند،واى به حال این کافران از آتش که به کفار وعده داده شده!آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند مانند کسانى قرار خواهیم داد که در زمین افساد مى‏کنند؟یا پرهیزکاران را مانند اهل فجور قرار خواهیم داد؟) ». و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده،مى‏فرماید: ام حسب الذین اجترحوا السیئآت ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون و خلق الله السموات و الارض بالحق و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (3) .

 یعنى:«آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداخته‏اند،گمان‏مى‏برند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام داده‏اند قرار خواهیم داد؟به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد،بد حکمى است که مى‏کنند!خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى اینکه هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بى‏اینکه به مردم ستم شود». بیان دیگر در بحث ظاهر و باطن قرآن در بخش دوم کتاب اشاره کردیم که معارف اسلامى در قرآن کریم،از راههاى گوناگون بیان شده است و راههاى نامبرده به طور کلى به دو طریق ظاهر و باطن منقسم مى‏شود.

بیان از طریق ظاهر بیانى است که مناسب سطح افکار ساده عامه مى‏باشد به خلاف طریق باطن که اختصاص به خاصه دارد و با روح حیات معنوى درک مى‏شود. بیانى که از طریق ظاهر سرچشمه مى‏گیرد خداى متعال را فرمانرواى على الاطلاق جهان آفرینش معرفى مى‏کند که سراسر جهان ملک اوست،خداوند جهان فرشتگان بسیار بیرون از شمار آفرید که فرمانبران و مجریان اوامرى هستند که به هر سوى جهان صادر مى‏فرماید و هر بخش از آفرینش و نظام آن ارتباط به گروه خاصى از فرشتگان دارد که موکل آن بخش هستند. نوع انسان از آفریدگان و بندگان او هستند که باید از اوامر و نواهى او پیروى و فرمانبردارى کنند و پیغمبران حاملان پیامها و آورنده شرایع و قوانین او هستند که به سوى مردم فرستاده و جریان آنها را خواسته است.خداى متعال از این روى که به ایمان و اطاعت،وعده ثواب و پاداش نیک داده و به کفر و معصیت،وعید عقاب و سزاى بد داده و چنانکه فرموده،خلف وعده نخواهد نمود و از این روى که عادل است و مقتضاى عدل او این است که در نشاه دیگرى دو گروه نیکوکاران و بدکاران را که در این نشاه،موافق خوبى و بدى خود زندگى نمى‏کنند از هم جدا کرده خوبان را زندگى خوب و گوارا و بدان را زندگى بد و ناگوار عطا نماید.

 خداى متعال به مقتضاى عدل خود و وعده‏اى که فرموده گروه انسان را که در این نشاه مى‏باشند بدون استثنا پس از مرگ دوباره زنده مى‏کند و به جزئیات اعتقادات و اعمالشان رسیدگى حقیقى مى‏نماید و میان ایشان بحق قضاوت و داورى مى‏فرماید و در نتیجه حق هر ذیحق را به وى مى‏رساند و داد هر مظلومى را از ظالمش مى‏گیرد و پاداش عمل هر کس را به خودش مى‏دهد،گروهى به بهشت جاودان و گروهى به دوزخ جاودان محکوم مى‏شوند.

 این بیان ظاهرى قرآن کریم است و البته راست و درست مى‏باشد ولى از موادى که مولود تفکر اجتماعى انسان است تالیف و تنظیم شده تا فایده‏اش عمومى‏تر و شعاع عملش وسیعتر باشد. کسانى که در ساحت‏حقایق جاى پاى و به زبان باطنى قرآن کریم تا اندازه‏اى آشنایى دارند،از این بیانات مطالبى مى‏فهمند که بسى بالاتر از سطح فهم ساده و همگانى است و قرآن کریم نیز در خلال بیانات روان خود گاهگاهى به آنچه مقصد باطنى این بیانات است،گوشه‏اى مى‏زند. قرآن با اشاره‏هاى گوناگون خود،اجمالا مى‏رساند که جهان‏آفرینش با همه اجزاى خود که یکى از آنها انسان است،با سیر تکوینى خود (که پیوسته رو به کمال است) به سوى خدا در حرکت است و روزى خواهد رسید که به حرکت‏خود خاتمه داده،در برابر عظمت و کبریاى خدایى،انیت و استقلال خود را بکلى از دست مى‏دهد. انسان نیز که یکى از اجزاى جهان و تکامل اختصاصى وى از راه شعور و علم است،شتابان به سوى خداى خود در حرکت مى‏باشد و روزى که حرکت‏خود را به آخر رسانید

حقانیت و یگانگى خداى بیگانه را عیانا مشاهده خواهد نمود.او خواهد دید که قدرت و ملک و هر صفت کمال در انحصار ذات مقدس خداوندى است و از همین راه حقیقت هر شى‏ء چنانکه هست‏بر وى مکشوف خواهد شد. این نخستین منزل از جهان ابدیت است،اگر انسان به واسطه ایمان و عمل صالح در این جهان ارتباط و اتصال و الفت و انس با خدا و نزدیکان او داشته باشد با سعادتى که هرگز به وصف نمى‏آید در جوار خداى پاک و صحبت پاکان عالم بالا بسر مى‏برد و اگر به واسطه دلبستگى و پایبندى به زندگى این جهان و لذایذ گذران و بى‏پایه آن از عالم بالا بریده و انس و الفتى به خداى پاک و پاکان درگاهش نداشته باشد گرفتار عذابى دردناک و بدبختى ابدى خواهد شد. درست است که اعمال نیک و بد انسان در این نشاه گذران است و از میان مى‏رود ولى صور اعمال نیک و بد در باطن انسان مستقر مى‏شود و هر جا برود همراه اوست و سرمایه زندگى شیرین یا تلخ آینده او مى‏باشد.مطالب گذشته را مى‏توان از آیات ذیل استفاده نمود،خداى متعال مى‏فرماید: ان الى ربک الرجعى (4)

یعنى:«برگشت مطلقا به سوى خداى توست‏». و مى‏فرماید: الا الى الله تصیر الامور (5)

یعنى:«آگاه باشید همه امور به سوى خدا برمى‏گردد»و مى‏فرماید: و الامر یومئذ لله (6) یعنى:«امروز امر یکسره از آن خداست‏». یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (7)

 یعنى:«اى نفس که اطمینان و آرامش یافته‏اى (با یاد خدا) به سوى خداى خود برگرد،در حالى که خشنودى و از تو خشنود شده،پس داخل شو در میان بندگان من و داخل شو در بهشت من‏». و در حکایت‏خطابى که روز قیامت‏به بعضى از افراد بشر مى‏شود مى‏فرماید: لقد کنت فى غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید (8)

یعنى:«تو از اینها که مشاهده مى‏کنى در غفلت‏بوده‏اى اینک پرده را از پیش چشمت‏برداشتیم و در نتیجه چشم تو امروز تیزبین است‏». در مورد تاویل قرآن کریم (حقایقى که قرآن کریم از آنها سرچشمه مى‏گیرد) مى‏فرماید: هل ینظرون الا تاویله یوم یاتى تاویله‏یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فیشفعوا لنا او نرد فنعمل غیر الذى کنا نعمل قد خسروا انفسهم و ضل عنهم ما کانوا یفترون (9) .

 یعنى:«آیا کسانى که قرآن را نمى‏پذیرند،جز تاویل آن چیزى را منتظرند روزى که تاویلش مشهود مى‏شود،کسانى که قبلا آن را فراموش کرده‏اند خواهند گفت:

پیغمبران خداى ما،به حق آمدند پس آیا براى ما نیز شفاعت کنندگانى هستند که براى ما شفاعت کنند یا اینکه برگردانده شویم (به دنیا) و عملى غیر از آن عمل که انجام مى‏دادیم،انجام دهیم؟اینان نفسهاى خود را زیان کردند و افترایى که مى‏بستند گم نمودند». و مى‏فرماید: یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون ان الله هو الحق المبین (10) .

یعنى:«در چنین روزى خدا پاداش واقعى ایشان را مى‏دهد و مى‏دانند که خدا واقعیتى آشکار و بى‏پرده است و بس‏». و مى‏فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه (11) .

یعنى:«اى انسان تو با رنج‏به سوى خداى خود در کوشش مى‏باشى پس او را ملاقات خواهى کرد». و مى‏فرماید: من کان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لآت (12)

یعنى:«هر که ملاقات خدا را امیدوار باشد موقعى را که خدابراى ملاقات مقرر فرموده خواهد آمد». و مى‏فرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا (13) .

یعنى:«پس هر که به ملاقت‏خداى خود امیدوار باشد باید عمل صالح (کار سزاوار) بکند و در پرستش خداى خود کسى را شریک ننماید». و مى‏فرماید: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى (14) .

و مى‏فرماید: فاذا جاءت الطامة الکبرى یوم یتذکر الانسان ما سعى و برزت الجحیم لمن یرى فاما من طغى و آثار الحیوة الدنیا فان الجحیم هى الماوى و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى الماوى (15) .

 یعنى:«وقتى که بزرگترین داهیه (روز رستاخیز) رسید روزى که انسان هر گونه تلاش و کوشش خود را به یاد مى‏آورد و آتشى که براى عذاب روشن شده آشکار گردید، (مردم دو گروه مى‏شوند) اما کسى که طغیان نموده و زندگى دنیا را براى خود انتخاب نمود،آتش نامبرده جایگاه اوست و اما کسى که از مقام خداى خود ترسیده و نفس خود را از هواى دلخواه ناپسند نهى کرد،بهشت جایگاه اوست و بس‏». و در بیان هویت جزاى اعمال مى‏فرماید:

یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون (16) .

یعنى:«اى کسانى که کافر شدید اعتذار مجویید،امروز (روز رستاخیز) جزایى که به شما داده مى‏شود همان خود اعمالى است که انجام مى‏دادید». استمرار و توالى آفرینش این جهان آفرینش که مشهود ماست،عمر بى‏پایان ندارد و روزى خواهد رسید که بساط این جهان و جهانیان برچیده شود چنانکه قرآن همین معنا را تایید مى‏کند،خداى متعال مى‏فرماید: ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق و اجل مسمى (17) .

 یعنى:«نیافریدم آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آنهاست مگر بحق و اجل معین (براى مدت محدود و معینى که نام برده شده است) ». و آیا پیش از پیدایش این جهان فعلى و نسل موجود انسانى،جهان دیگرى آفریده شده و انسانى بوده است؟

آیا پس از بر چیده شدن بساط جهان و جهانیان که قرآن کریم نیز از آن خبر مى‏دهد، جهان دیگرى به وجود خواهد آمد و انسانى آفریده خواهد شد،پرسشهایى است که پاسخ صریح آنها را در قرآن کریم نمى‏توان یافت،جز اشاراتى،ولى در روایاتى که از ائمه اهل بیت نقل شده،به این پرسشها پاسخ مثبت داده شده است (18)

پى‏نوشتها:

 1-سوره ص،آیه 26.

2-سوره دخان،آیه 38.

 3-سوره جاثیه،آیه 21 و 22.

4-سوره علق،آیه 8.

 5-سوره شورى،آیه 53.

 6-سوره انفطار،آیه 19.

 7-سوره فجر،آیه 27-30.

 8-سوره ق،آیه 22.

9-سوره اعراف،آیه 53.

10-سوره نور،آیه 25.

 1-سوره انشقاق،آیه 6.

12-سوره عنکبوت،آیه 5.

 13-سوره کهف،آیه 110.

 14-سوره فجر،آیه 27-30.

 15-سوره نازعات،آیه 34-41. 16

-سوره تحریم،آیه 7.

17-سوره احقاف،آیه 3.

 18-بحار چاپ کمپانى،ج 14،ص 79. شیعه در اسلام صفحه 164 تالیف: علامه سید محمد حسین طباطبایى

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۸/۳۰
بهنام جدی بالابیگلو

نظرات  (۰)

سایت ندای الرحیل منتظر دیدگاه میهمانان است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">