ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی
جمعه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۳۴ ب.ظ

معاد چیست ؟

 

معاد چیست ؟

معاد از (( عود )) گرفته شده و در لغت به معنی رجوع و بازگشت آمده است . چون اصطلاحا ً اسم زمان و یا اسم مکان است ، به معنای بازگشت و رجوع به زمان و یا مکانی می باشد . درقرآن مجید ، کلمه معاد به معنای مکان رجوع استعمال شده است :

ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد ؛

آن کس که قرآن را برتو فرض کرد،تو را به آن مکان که بودی عودت می دهد و باز می گرداند .

مقصود ، بازگشت رسول خدا ( ص ) پس از بیرون رفتن از مکه و هجرت به مدینه به زادگاه و جایگاه اولیه آن حضرت ، یعنی مکه مکرمه می باشد .

به هرحال ، مشتقات دیگر این کلمه که همان معنای روز قیامت را متضمن است ، درآیات فراوانی ذکر شده است که برخی از آنها را ذکرمی کنیم :

1- کما بداکم تعودون ؛

همان گونه که درآغاز آفریده شده اید ، باز می گردید .

با توجه به آیات ذکرشده ، که درآنها مشتقات (( عود )) به کارگرفته شده ، مراد از معاد همان رجوع وبازگشت می باشد ؛ یعنی زنده شدن پس از مردن ، که درحقیقت ، بازگشت به وضعیت اول است . در روز قیامت ، مردگان مجددا ً زنده می شوند تا جزای اعمالی که در دنیا انجام داده اند ، به آنها داده شود ؛ این زنده شدن پس از مرگ معاد می نامند .

اهمیت معاد

ازجمله ارکان دین و اصول اسلام ، معاد و اعتقاد به عالم آخرت است . برهر مسلمانی لازم است که به آن معتقد باشد و آن را بپذیرد. هرکس آن را انکارنماید ، خارج از اسلام است . اهمیت معاد را می توان در قرآن کریم ، در آیات فراوانی که در این رابطه ذکر شده ، به دست آورد. درسوره ویا صفحه ای از کتاب وحی نیست که مساله و عالم آخرت ، به گونه ای طرح نشده باشد . نزدیک به یک هزار و دویست آیه ، که حدود یک پنجم قرآن را شامل می شود ، درباره مساله معاد و روز قیامت است . این نشانه اهمیت و جایگاه ویژه ای است که مساله معاد و عالم آخرت دارد. بعداز توحید ، هیچ چیزی همانند مساله معاد درقرآن مجید ، در ابعاد گوناگون ،مورد توجه قرار نگرفته است . در موارد زیادی که قرآن از ایمان به خدا سخن می گوید ، که ایمان به پروردگار ، بدون ایمان به معاد کامل نیست و در حقیقت ، ایمان به معاد ضامن اجرای تمام سنن و قوانین الهی است . دریک جمله، ایمان به معاد و روز قیامت به اضافه ایمان به خدا ومبداء عالم وجود ، حد فاصل بین الاهیان و مادیان است .

رابطه تربیت معاد

بدون تردید ، ایمان به معاد نقش بسزایی در اعمال آدمی دارد ؛ زیرا اعمال و افعال انسان ، در حقیقت ،از عقاید و ایمان او سرچشمه می گیرند و به تعبیر دیگر، روش و سلوک انسان ارتباط محکمی با دیدگاه و نظر او نسبت به جهان و هستی دارد. کسی که معتقد است تمام اعمال او ، بدون استثناء ، در محکمه عدل پروردگار ،که عالم به همه امور است ، مورد بررسی قرار خواهد گرفت و براساس آنچه کرده است ، خوب یا بد ، نتیجه اعمال خود را دریافت می کند ، و همچنین اعتقاد دارد کارهایی که انجام داده است ، محفوظ و در روز قیامت با او خواهد بود ، تنها درصدد اصلاح نفس خود نیست ، بلکه دقت کافی و مراقبت لازم را نسبت به روش و اعمال خویش خواهد داشت . همان گونه که در دنیا آدمی از چیزی که مسموم کننده است پرهیز می کند و هرگز اقدام به خوردن آن نمی نماید و تلاش می کند از چیزی استفاده کند که برای او نافع باشد ، کسی که به حیات پس از مرگ و عالم آخرت معتقد است و می داند که در آن روز ، اعمال و کرده هایش مورد بررسی و مداقه قرار می گیرد و بلکه هر آنچه کرده است ، از نیک یا بد ، درآنجا حاضر است ، بنابراین ایمان به روز قیامت بیشترین نقش را در اصلاح ساختار روحی و اخلاقی ، و همچنین اعمال و افعال انسان ایفا کند . گذشته ازاین ،ایمان به معاد فواید و آثار مثبت و خوبی را به دنبال دارد .

1- هدف دار بودن عالم

بدون تردید ، برای هرکسی این سوال مطرح است که هدف از خلقت جهان چیست و این عالم پهناور و نظام عظیم خلقت برای چه منظوری آفریده شده است ؟

بدیهی است که انکار کنندگان معاد و عالم آخرت ، پاسخ درستی برای این سوال ندا رند؛ زیرا آنان نظام هستی را هدف دار نمی دانند وباور نداشتن به هدف و علت غایی برای عالم ، انکار عالم آخرت و روز رستاخیز را در پی خواهد داشت ؛ اما کسانی که نظام آفرینش را هدف دار می دانند و معتقدند که آفریدگار ، نظام هستی را براساس حکمت آفریده است ، معاد را باور دارند و دنیا را بستری مناسب و جایگاهی بسیار خوب و آماده برای تلاش و فعالیت انسان در جهت رسیدن به کمال و سعادت می دانند .

ایمان به معاد ، حیات و زندگی انسان را ارزش می بخشد و زندگانی دنیا را از بیهوده بودن خارج می کند و به آن مفهوم می دهد . اذعان و اعتقاد به هدف دار بودن خلقت ، روح فعالیت و کوشش را در انسان زنده کرده و بالندگی وحرکت او را در راستای نیل به مقصود که همان خوشبختی و سعادت اوست ، تحقق می بخشد.

2- دنیا رهگذر آخرت

از دیگر آثاری که ایمان به روز قیامت در پی دارد رهگذر بودن دنیا است . برای کسانی که معاد و رستاخیز را باور دارند ، دنیا توقف گاهی است برای مدتی کوتاه ، جهت تهیه زاد و توشه آخرت ، و رهگذری است که مسافر باید از آن عبور کند . دنیا هدف نهایی نیست ، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به سعادت دائمی و همیشگی که همان عالم آخرت است .

کسی که معاد را باور کرد و دنیا را محل عبور و رهگذر دانست ، هرگز به آن دل نمی بندد؛ زیرا می داند که دنیا گذرا وفنا شدنی است وبه زودی پایان می پذیرد . لذات و خوشیهای آن ناپایدار و بسیار اندک است و دوام و استمرار ندارد. افراد ژرف نگر و دور اندیش به آن سوی دنیا توجه دارند و نظر خود را به سرای جاودان و عالم بقا معطوف داشته اند . آنان برای دنیا و لذات ناپایدار و تمام شدنی آن ، ارزشی قائل نیستند .

3- امید و رجا

ایمان به معاد وروز قیامت ، به زندگی و حیات ارزش می دهد ودنیا را از بیهودگی خارج می سازد . تلاش و فعالیت آدمی را مفهوم بخشیده ، روح امید به آینده را در انسان زنده می نماید .

ایمان به معاد ، آدمی را به کوشش برای دست یابی به حیات جاویدان توام با برخورداری از نعمت بیکران وا می دارد و روحیه یاس و ناامیدی را که از تبعات و آثار فقدان ایمان به مبدا و معاد است و هر روز که بر عمر می گذرد ، شخص فاقد ایمان را به افسردگی ودل مردگی دچار می سازد ، به روحیه ای توام با امید و رجا تبدیل می نماید .اعتقاد او به حیات جاوید ان به همراه عمل صالح ، نوید بخش روح آدمی است . انسان با ایمان ، از آنجا که به وعده های الهی باور دارد و آنها را حتمی وتخلف ناپذیر می داند ، هر روز برسرور و نشاط او آورده می شود ؛ زیرا به زندگی جاوید و بدون رنج آخرت نزدیک می شود .

4- صبر وبردباری

صبر و بردباری ،یکی دیگر از صفات پسندیده ای است که سالم سازی و تزکیه نفس به دنبال دارد .

به طور قطع ، از جمله آثار ایمان به معاد ، که درحقیقت از جمله بارزترین آن آثار محسوب می شود ، صبر وبردباری است . ایمان به معاد ، به انسان قوت و نیرویی می بخشد که با شداید مقابله کرده و با شکیبایی ، بار مصائب و سختیها را تحمل می نماید . جهاد ودیگر واجبات ، برای کسی که معاد را باور کرده است ، آسان می شود ؛ زیرا می داند که اجر و مزد این صبر و بردباری در آخرت داده خواهد شد :

حتی پاداش هر تلاش و کوششی که در راه انجام وظیفه کرده است و هر سختی و مشقتی که تحمل نموده است محفوظ است :

5- انفاق

از دیگر آثار اعتقاد به روز رستاخیز ، کمک و مساعدت به دیگران ودست گیری از مستمندان و رفع نیاز از نیازمندان است ؛ زیرا انفاق ذخیره ای است که انسان در روز قیامت از آن برای نجات و نیل به سعادت استفاده می کند .

از امیرالمومنین ( ع ) نیز نقل شده است :

من ایقن بالخلف جاد بالعطیه ؛

کسی که یقین به پاداش داشته باشد ، در بخشش دریغ نکند و سخاوتمند است .

بنابراین ایمان به عالم آخرت ، روحیه تعاون و کمک به دیگران را در انسان زنده می کند و صرف نظراز پاداش اخروی ، مشکلات افراد را به وسیله انفاق و کمک بر طرف می کند.

6- سکون و آرامش

از دیگر آثار ایمان به معاد ، رفع نگرانی نسبت به آینده و آسان شدن کابوس مرگ و نداشتن هراس از جان دادن است .بدون تردید ، مرگ در زندگی هر کسی به طور جبری رخ خواهد داد ؛ با این حال ، آدمی از آن نگران است و به شدت می هراسد . البته این هراس و ترس ، بی فایده سات ؛ زیرا او ناگزیر از تسلیم در برابر این قانون و سنت الهی است : (( کل نفس ذائقه الموت )) . اما به هرحال ، این ترس و نگرانی همیشه در انسان هست و پیشاپیش نگران آن روزی است که اجل گریبان او را می گیرد، در این بین ، اما افرادی هستند که نگرانی و اضطرابی نسبت به مرگ ندارند و از آن نمی هراسند ؛ زیرا ایمان آنها به عالم آخرت و آنچه پس از مرگ رخ خواهد داد ، به گونه ای است که مردن را جز گذرگاهی برای عبور به سرایی دیگر نمی شناسند .

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او عمری ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ

مصر قدیم

مصریان در قدیم براین اعتقاد بودند که ارواح مردگان از قبر خارج شده ودر برابر پروردگار بزرگ (( آزیریس )) متمثل می شوند . هنگامی که روح شخص مرده دربرابر آن احکم الحاکمین قرار می گیرد، پروردگار قلب آن شخص را گرفته و در ترازوی حقیقت می گذارد تا آنرا وزن نماید . آن گاه ارواح پاک وطاهر را به بستان و باغی می فرستد که زیبایی های آن را از تصور انسان بیرون است . مصریان قدیم ، در کنار اموات ، نوشته هایی قرار می دادند تا آنان را درسفری که به آن عالم دارند ، راهنمایی نماید . آن نوشته عجیب ، مشتمل بر جملاتی بود که شخص میت سزاوار بود آنها را در پیشگاه معبود بزرگ ،(( آزیر یس ))

بگوید تا از گناهان تبرئه و پاک گردد . آن جملات چنین است : (( عظمت و بزرگی تو را سزاست ای بلند مرتبه ؛ معبود حقیقت و عدالت من ، هرگز به مردمی که با آنها زندگی کردم ، خیانت ننمودم ؛ زن پیری را نیازردم ؛ درمحکمه و دادگاهی دروغ نگفتم و نفس خود را به حیله ، تزویر ودگرگون کردن حقایق آلوده نساختم . من هرگز برکارگر ، بیش از توان او در یک روز ، عملی را تحمیل نکردم و در انجام وظایف خود کوتاهی ننمودم . مقدسات را هتک نکردم و از نمامی و سخن چینی نسبت به بنده ای نزد سید و مالک او خودداری کردم.رزق کسی را پایمال ننمودم . کسی را نکشتم و لفافه ها واثاثیه مردگان را سرقت ننمودم . زمین کسی را غصب نکردم ، از شیر خورد ن کودکان ممانعت ننمودم وجریان آب نهری را متوقف نکردم . من پاک و طاهر هستم !...

اهل بابل

بابلیان نیز بر این باور بودند که انسان ، پس از مرگ ، به عالم دیگری منتقل می شود .

آثار به جای مانده ازآنها براین امر دلالت دارد . آنها مردگان خود را در قبرهایی قرار می دادند که همانند غرفه ، دارای سقف و در زیرزمین بوده است . به آنها لباسهای فاخر می پوشاندند و پس از آنکه آنان را شست و شو می دادند ، صورتهای مردگان را با رنگهای مختلف می آراستند ، مژه هایشان را سرمه می کشیدند ، انگشتربه دستشان در جهان دیگر، همچنان بوی خوش و زیبایی و طراوت خود را حفظ کنند .

زرتشتیان

زرتشتیان ، عموما ًدر ایران زمین ساکن بودند. آنان به آخرت و آتش وبهشت ایمان داشتند و معتقد بودند ارواح برصراطی عبور می کنند تا ارواح خبیث از روحهای پاک جدا شوند . ارواح پاک ، بعد از عبور از صراط به سرزمین سرور و شادی فرود آمده ، در جوار (( آهور امزدا )) در نعمت و سعادت همیشگی قرار می گیرند ؛ اما ارواح خبیث قادر بر عبور از صراط نخواهند بود و در حفره های آتش سقوط می کنند . البته ارواح کسانی که گناهان بیشتری دردوران زندگی مرتکب شده اند ، درحفره ها وچاله های عمیق تری سقوط می کنند .

همان گونه که از این تعبیرات استفاده می شود ، این اقوام به حیات پس از مرگ ایما ن واعتقاد داشتند .

اقوام گذشته چین

چینیها نیز آن طور که از آثارشان بر می آید ، به حیات پس از مرگ ایمان داشتند . ویل دورانت می گوید درعقاید بعضی از چینیها ، آرزوی رسیدن به خد ایان و بهشت ، بسیار به چشم می خورد . آنها خدا ( آمتیابا ) را امیر بهشت می دانستند . البته ممکن است که منظور خدا دراینجا ، همان ملائکه بوده باشد.

در برخی مصادر دیگر آمده است که چینیها معتقد بودند کسانی که می میرنداگر افراد صالح و درست کاری باشند ، ارواح آنها به سبب هدایا و قربانیهایشان ، بالا وبالاتررفته و در نهایت ، به آلهه ( فرشته ) تبدیل می شود .

خبری عجیب

یک مرد و زن چینی ، که دختر 28 ساله آنها بتازگی از دنیا رفته است ، دریکی از روزنامه های محلی چین به طور رسمی اعلام کردند ، حاضرند به هرکس که برای ازدواج با دختر مرده آنها داوطلب شود ، ضمن در اختیار گذاشتن خانه ای مجهز و با تمام اثاثیه مبلغ یکصد وبیست هزاردلار بدهند ؛ مشروط بر آن که سن آن شخص ، مابین 25 تا 35 سال بیشتر نباشد و تعهد کند که پس از مراسم ازدواج ، هرگز از همسر مرده خود جدا نشود و او را رها نکند . روزنامه چینی (( چانیا دیلی )) نوشته است : تاکنون پنج نفر برای این ازدواج ، اعلام آمادگی نموده اند . به نوشته این روزنامه ، پدر ومادر این دختر اعتقاد دارند که روح انسان ، اگر بدون ازدواج از دنیا برود ، انیسی در آن عالم نخواهد داشت . این اعتقاد ، از باورهای چین قدیم بوده است که بعد از اتقلاب کمونیستی سال 1949- ازمیان رفته بود ؛ اما مجددا ً دربرخی از مناطق چین ، احیا شده است .

معاد در صحف

در بحثهای گذشته ، به این نکته اشاره شد که دین و به طور کلی حیات و زندگی انسان ، بدون اعتقاد به معاد و ایمان به عالم آخرت ، بی مفهوم ، عبث و بیهوده خواهد بود ؛ زیرا ایمان به معاد ، آدمی را به زندگی امیدوار و او را به انجام تکالیف و فرامین الهی ملزم می کند . اوبه شوق برخورداری از نعمتهای اخروی و هراس از عذاب و عقوبت پروردگار ، از نافرمانی و عصیان وسرپیچی از دستورات الهی چشم می پوشد . ایمان به معاد ، در حقیقت ، ضامن اجرایی خود سازی و تحصیل کمالات نفسانی و اجتناب از بدیها و زشتیها است . بنابراین دعوت انبیا به توحید و پرستش خدای یگانه ، بدون دعوت به معاد نبوده است ؛ زیرا تنها دعوت به توحید ، بدون دعوت به معاد ، فلسفه و هدف بعثت انبیا و رسل را محقق نمی کند . قرآن کریم انبیا را (( مبشر)) و (( منذر)) معرفی کر ده است .این بشارت و انذار ، تنها مربوط به نعمتها و عقوبتهای دنیوی نیست ، بلکه مصداق بارز آن ، همان بشارت به بهشت و نعمتهای آن ، و انذار از آتش و عذاب الهی است :

تورات موسی

در تورات ، همانند صحف گذشته ، مساله معا د، پس از دعوت به توحید و پرستش خدای یگانه موجود بوده است ؛ اگرچه در تورات کنونی ، به گفته برخی ، مساله معاد ، به طور روشن و صریح ذکر نشده است . این به سبب آن است که تورات واقعی اکنون دراختیار نیست ، بلکه تورات موجود دستخوش تحریف شده است .

بنابراین اگرچه در تورات ، همان گونه که گفته شد ، به طور واضح ، مساله معاد وعالم آخرت به چشم نمی خورد . دراظهارات این سه پیامبر، یعنی اشعیا و صاموئیل و داود ، با صراحت مساله قیامت و حیات پس از مرگ را مشاهده می کنیم .

البته درصحف موسی ، که ظاهرا ً همان تورات است ، مساله معاد وعالم آخرت وجود داشته است . قرآن کریم ، آنجا که داستان بازگشت موسی ( ع ) را از مدین به سوی مصر تعریف می کند .

بنابراین ، همان گونه که از آیات فوق استفاده می شود ، مساله معاد و عالم آخرت ، درهمان آغاز رسالت ، به حضرت موسی ( ع ) ابلاغ شده است .

انجیل

مساله معاد وحیات پس از مرگ ، به طور واضح در انجیلهای نصرانیان به چشم می خورد. از جمله در انجیل متی ، که از قدیمی ترین انجیلها است ، چنین آمده است :

(( هنگامی که فرزند آدم دربرابر پدر با ملائکه او قرار می گیرد ، درآن هنگام به هرکس به مقدار علم او جزا داده می شود .))

... آن ساعت خواهد آمد ؛ پس همه کسانی که درقبرها هستند ، ندای آن را شنیده و همه از قبرها خارج می شوند ؛ پس کسی که عمل نیکی انجام داده باشد ، به سوی قیامت حیات می رود و کسی که عمل بد انجام داده باشد ، به سوی قیامت جزا می رود .))

مقصود از قیامت حیات ، ظاهرا ً همان زندگی درنعمتهای الهی است که پاداش صالحین است و مقصود از قیامت جزا ، همان مجازات عاصیان و گنه کاران است که مطابق عدل الهی است .

بنابراین از آنچه درصحف و کتابهای اقوام گذشته بوده است چنین بر می آید که مساله معاد و حیات پس از مرگ ، فراتر از قومیت ، جنس ، لغت وخصوصیات جغرافیایی ، عقیده ای عمومی و شامل ، در طول تاریخ بشر بوده است .

قرآن کریم

تا اینجا ، سخن از صحف گذشته و بررسی قیامت و عالم آخرت در کتب پیشینیان و انبیای سلف بود . اکنون نوبت به آخرین کتاب الهی ، یعنی قرآن مجید می رسد ، تا چگونگی طرح معاد را دراین کتاب بررسی کنیم.

قرآن که آخرین و کامل ترین کتابهای آسمانی است ، معاد و حیات پس از مرگ ومسائل مربوط به آن را به طور گسترده ومفصل بیان کرده است . کمتر از صفحه ای از قرآن است که به معاد پرداخته نشده باشد و یا به برخی از رویدادها و اموری که مربوط به آن است ، اشاره نشده باشد . قبلا ً به این نکته اشاره شد که قریب به یک هزار ودویست آیه از قرآن ، که نزدیک به یک پنجم آن می شود مربوط به مسئله عالم آخرت و روزقیامت است واز آنجایی که قرآن مجید کتاب هدایت است و معادو اعتقاد به عالم آخرت نقش بسزایی در تربیت وتلاش انسانها برای رسیدن به کمال ،؟ در آیات زیادی از معاد و مسائل مربوط به آن و حتی اموری که نشانه های قیامت یا به اصطلاح ، (( اشراط ساعت )) هستند ، سخن گفته شده است ، همانند زلزله ، در هم ر یختن نظام عالم ، صیحه ، نفخ صورو نظایر آن .

مرحوم طبرسی نقل کرده است که پیامبر و اصحاب او ازمدینه به سوی مکانی به نام (( مر یسیع )) می رفتند تا با قبیله ای به نام (( بنی المصطلق )) ، که آماده برای یورش به مدینه شده بود ، مقابله کنند .؟ * هنگامی که به آن نقطه رسیدند ، شب شد و تاریکی همه جا را گرفت . کسی از طرف رسول خدا ( ص ) ندا کرد که آماده برای استماع وحی باشند . آن گاه پیامبر این آیات را که مربوط به برخی از نشانه های قیامت و عظمت آن روز و بیم و ترس مردم در آن روز است ، برای آنها خواند .

ای مردم خداترس و پرهیزگار باشید ، که زلزله روزقیامت حادثه بزرگ و واقعه سختی خواهد بود ؛ زیرا هنگامی آن روز را مشاهده کنید ، هرزن شیرده بچه خود را از هول فراموش کند و هرآبستن بار رحم خود را بیفکند و مردم را از وحشت آن روز ، بی خود و مست بنگری ، درحالی که مست نیستند و اما عذاب خدا سخت است .

طبری نقل کرده است که پس از استماع این آیات ، براصحاب رسول خدا (ص) آنچنان اندوه و غم مستولی شد که خواب نرفتند و شب را با اندوه و گریه به روز آوردند .

اسامی معاد

قرآن کریم با عناوین مختلف و تعابیر گوناگونی از معاد یاد کرده است که هر کدام از آنها حاکی از پدیده یا رویدادی است که در آن روز واقع می شو د. البته بیشتر واژه هایی که در قرآن به کار ر فته اند ضمن این که از برخی امور مربوط به قیامت حکایت می کنند ، با اصطلاحات زمان و وقت بیان شده اند ؛ همانند ((ساعت )) و (( یوم )) . در نزدیک به چهل مورد ، از قیامت تعبیر به ساعت شده است و در تعبیر به یوم و روز . در قرآن از قیامت با عناوین دیگری نیز نام برده شده است : آخرت ، حشر، بعث ، نشر ، دار ، ر جوع آزفه ، حاقه ، طامه صاخه وامثال آن . در ذیل برخی از مشهورترین اسامی قیامت را می آوریم .

1یوم الدین

در برخی از آیات ، از قیامت به یوم الدین یاد شده است .

دین در اینجا به معنای جزا است . یعنی قیامت روز جزاست وهر کس نتیجه عمل خود را می بیند .

2یو م القیامه

روز رستاخیز قیامت نامیده شده است ؛ زیرا مردگان قیام کرده و ا زقبور خارج می شوند .

آیاتی که در آن از معاد به یوم القیامه تعبیر شده است ، بالغ بر 70 آیه است.

3یوم الحساب

از روز قیامت در چند آیه از قرآن به یوم الحساب تعبیر شده است . علت اینکه ازقیامت به یوم الحساب تعبیر شده است ؛ این است که در آن روز ، تمام اعمال انسان مورد محاسبه قرار می گیرد.

و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم ، پس هیچ کس { در} چیزی ستم نمی بیند ، و اگر { عمل } هموزن خردلی باشد ، آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم .

4یوم الجمع

از روز رستاخیز دربرخی آیات تعبیر به یوم الجمع شده است . علت این است که درآن روز ،تمام خلایق و نفوس ، از اولین و آخرین و انس و جن و ملائکه جمع می شوند : چنان که درآیه ای دیگر آمد است .

5یوم الفصل

فصل به معنای جدایی دو چیز از یکدیگر است و به این سبب از روز محشر به یوم الفصل تعبیرشده است که درآنجا حق از باطل جدا می شود و بین مومنان وکافران و بین تبهکاران ونیکوکاران جدایی می افتد :

همانا روز قیامت روزفصل و جدایی بین مومن و کافر و وعده گاه جمیع خلایق است.

6یوم الحسره

قیامت روزی است که افراد به خاطر تقصیر و کوتاهی کردن در اعمال ، تاسف می خورند . از این رو ، قرآن کریم از آن روز به یوم الحسره یاد کرده است :

ای پیامبر مردم را از غم و حسرت بترسان که در آن روز ، دیگر کارشان گذشته است و مردم از آن غافلند و به آن ایمان نمی آورند.

7یوم الخروج

قرآن کریم در یک مورد از قیامت به یوم الخروج تعبیر نموده است :

روزی که خلق آن صیحه را به حق بشنوند آن روز هنگام خروج از قبرها می باشد .

مراد از خروج ، بیرون آمدن از قبرهاست ؛ زیرا در جای دیگر می فرماید :

آن روز که به سرعت از قبرها بیرون آیند که گویا به سوی بتهایشان می دوند.

8یوم مشهود

این تعبیر نیز دریک مورد از قرآن آمده است : (( وذلک یوم مشهود )) در حدیثی از حضرت امام باقر( ع ) نیز آمده است : مراد ازمشهود ، روز قیامت است .

9یوم الموعود

تعبیر از روز قیامت به یوم الموعود ، دریک مورد در قرآن کریم آمده است : (( والیوم الموعود )) .

مراد از یوم الموعود این است که قیامت همچنان که پروردگار وعده آن را داده و انبیاء به بشر ابلاغ کرده اند ، حتما محقق خواهد شد . در حدیثی که ابی الجارود نقل کرده است ، امام ( ع ) می فرماید : موعود روز قیامت است . عبدالرحمن نیز از حضرت صادق ( ع ) نقل نمده است : مراد از موعود ، روز قیامت است ،

10یوم عظیم

از روز رستاخیز در تعدادی از آیات قرآن کریم به یوم عظیم یاد شده است .

بدون تردید ،روز قیامت روز بزرگی است ؛ زیرا هم در آن روز همه خلایق حضورپیدا می کنند و هم حساب و دیگر اموری که درآن روز انفاق خواهد افتاد ، بزرگ و عظیم است .

11یوم التغابن

تعبیر به تغابن ، فقط در یک مورد از قرآن آمده که در سوره تغابن است . غبن به معنای دریافت بدی ها و رها کردن خوبی است . مومن بهره خود را از دنیا رها کرده و نصیب خود را از آخرت دریافت کرده است ؛ یعنی شر را رها ساخته و خیررا گرفته و از این رو ، غابن است . اما کافر بر عکس ، حظ و بهره خود را ازآخرت رها نموده و به بهره دنیوی اکتفا نموده است واز این لحاظ ، مغبون است .

12یوم التناد

ازدیگری اسامی معاد در قرآن ، یوم التناد است .

و ای قوم من ، من برشما از روزی که مردم یکدیگر را { به یاری هم } ندا در می دهند ، بیم دارم.

13یوم التلاق

این عنوان نیز در قرآن کریم ، تنها یک مرتبه آمده است : مقصود ازیوم التلاق این است که قیامت روز برخورد و ملاقات است ؛ ملاقات کسانی که در آنجا گرد می آیند و یا ملاقات پروردگار، به این معنی که انسان در پیشگاه عدل الهی حاضر می گردد .

و گفته می شود امروز شما را فراموش کنیم همان گونه که شما ملاقات امروز را فراموش کردید.

بنابراین ممکن است مراد از اینکه قیامت روز ملاقات است ، ملاقات همه این امور باشد .

14یوم الخلود

ازدیگر عناوینی روز قیامت با آن یاد شده است ، یوم الخلود است ؛ یعنی روز دوام و استمرار و جاودانی . قرآن کریم راجع به اهل بهشت می فرماید :

وارد بهشت شوید به سلامت و آن روز خلود و استمرار و جاودانی است .

بهشتیان در آنجا خالد و جاویدان هستند و نمی خواهند که از آن جا به جای دگری منتقل شوند . دوزخیان نیز برخی در آتش مخلداند و هر وقت بخواهند از آتش خارج شوند ، آنها را به درون آتش باز می گردانند .

هر گاه خواهند از دوزخ بدر آیند و از غم و اندوه آن نجا ت یابند . باز فرشتگان عذاب آنان را به دوزخ برگردانند .

اسامی دیگری در قرآن مجید ذکر شد ه است که همه آنها حکایت از روز قیامت وعالم آخرت دارد ؛ مثل آخرت که در موارد زیادی به کاررفته است . همه اینها نشان از اهمیت معاد و ابعاد وسیع و گسترده آن است . این نکته را یادآور شویم که عنوان شدن مساله معاد به طور وسیع وگسترده ، به جهت نقش تربیتی آن و مفهوم بخشیدن به کارها و فعالیتها و در حقیقت ، هدف درا کردن زندگی انسان در دنیا است . این امر را ز و فلسفه طرح گسترده مساله قیامت و حیا ت پس از مرگ ، پس از توحید است.

آدم

از آیات کریمه قرآن مجید استفاد ه می شود که همان ابتدای آفرینش بشر و روزهای نخستین خلقت ، این امر مورد توجه بوده است که دنیا محل استقرار و ماندن دایمی و ومستمر انسان نیست وآدمی پس از مرگ به سرای دیگری منتقل خواهد شد . این نکته ذکر شد که ابلیس ، پس از سجده نکردن برآدم ، از درگاه پروردگار و از حریم قرب الهی بیرون رانده شد و گفت : پروردگارا ، مرا مهلت ده تا آن روزی که مردم مبعوث می شوند .ازاین جریان روشن می شود که مساله قیامت از همان ابتدا مورد توجه بوده است و شیطان می دانست که به حتم و یقین ، چنین روزی خواهد آمد . همچنین بعد از آن که آدم و همسر او ، حوا ، از بهشت به زمین منتقل شدند ، مساله معاد به آنها گوشزد می شود و به آنها گفته می شو د که در زمین زندگی کرده و در آ ن می میرند و از زمین خارج خواهند شد .

خداوند گفت : در این زمین زندگانی کنید ودر آن بمیرید و هم از آن باز برانگیخته گردید. نیز هنگامی که قربانی هابیل در درگاه خدا پذیرفته شد اما ازقابیل ، به دلیل آنکه از روی اخلاص انجام نداده بود ، پذیرفته نشد ، این باعث جوشش حسد درقابیل شد و برادرش هابیل را به قتل تهدید کرد.هابیل گفت : اگر تو قصد کشتن مرا داری ، من هرگز چنین نکنم ؛ زیرا من از پروردگارم بیم دارم . آن گاه اشاره به عذاب الهی و آتش اشاره می کند و می گوید :

من می خواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو ، هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران است .

بنابراین از آیات ذکر شده ، به وضوح ، مساله قیامت و معاد استفاده می شود ، بلکه در همان آغاز ، از امور بدیهه محسوب می شده است .

نوح

بعد از حضرت آدم ( ع ) نوح پیامبر ، که از انبیای اولوالعزم و صاحب شریعت است . قوم خود را به معاد و حیات پس از مرگ دعوت نموده است .

نوح را به سوی قومش فرستادیم ، پس گفت ای قوم ، خدای یکتا را بپرستید که جز او خدایی نیست . من بر شما از عذاب بزرگ قیامت می ترسم.

و همان طور که از این آیه کریمه استفاده می شود ، نوح پس از دعوت به توحید و پرستش و بندگی خدا با ، طرح مساله قیامت می گوید : من بر شما از عذاب روزی عظیم بیمناکم و در آیه دیگر ، ضمن بر شمردن نعمتها می گوید :

وخدا شما را مانند نباتات از زمین برویانید و آنگاه به زمین بازگرداند و دیگر بارشما را برانگیزد .

از این آیات ، به طور واضح استفاد ه می شود که نوح مساله معاد وحیات پس از مرگ را برای قوم خود بیا ن نمود و بآنها تذکر داده است و هم چنین قرآن بدون ذکر نام برخی از انبیاء

و پیامبران که بعد از نوح مبعوث شدند ازدعوت آنها قوم خود را به معاد یاد می کند .

ابراهیم

حضرت ابراهیم ( ع ) نیز مانند انبیا و پیامبران قبل ، مردم را به توحید و معاد می فرمود . آیاتی که درقرآن درباره ابراهیم ( ع ) و اعتقاد و دعوت او به معاد وجود دارد ، دو نوع است : برخی گفتگوی ابراهیم با قوم خود درباره توحید و معاد است و برخی دیگر به دعاهای آن حضرت درباره روز قیامت مربوط می شود .

و ابراهیم ، هنگامی که قوم خود را گفت : خد ا را پرستش کنید و بپرهیزید ؛ این برای شما بهتر است ، اگر بدانید . همانا شما غیر از خدا فقط بتهایی را می پرستید و دروغی به هم می بافید . آنهایی که غیر از خدا پرستش می کنید ، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند . روزی را تنها ازخدا طلب کنید و او را بپرستید وشکر او را به جای آورید که به سوی او بازگشت داده می شوید.

دراین آیات ، ابراهیم قوم خود را به پرستش پروردگار دعوت کرده و با توجه به اینکه بتها ، چون کاری از دستشان برنمی آید ، سزاوار پرستش نیستند ، به آنها هشدار داده است که به سوی پروردگار باز خواهد گشت .

شعیب

از دیگر انبیایی که مردم را پس از دعوت به خدا وپرستش او ، به معاد و روز رستاخیز دعوت نموده است ، حضرت شعیب می باشد . که خدا او را بر اهل مدین فرستاده بود . قرآن کریم درباره دعوت مردم ا زسوی شعیب به مبدا و معاد می فرماید .

ما به سوی مدین ، برادرشان شعیب را فرستادیم . گفت : ای قوم من ، خدا را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در زمین فساد نکنید .

قرآن در این آیه شریفه ، چهار مطلب را بیان کرده است :

2پروردگار ، شعیب را برای اهل مدین فرستاد ؛

3او مردم مدین را به پرستش خدای یگانه دعوت نمود ؛

4از مردم خواست به روز قیامت وعالم آخرت امیدوار باشند ؛

5به اهل مدین هشدار داد که در روی زمین فساد نکنند .

موسی

حضرت موسی ( ع ) مامورشد نزد فرعون رود و او را به توحید و یگانه پرستی دعوت کرده از او بخواهد بنی اسرائیل را که به دست او عذاب و شکنجه می شدند ، همراه با او بفرستد . فرعون از پذیرفتن دعوت موسی سرباز زد و به نزدیکان خود گفت : بگذارید من موسی را به قتل رسانم . قرآن کریم پاسخ موسی را چنین بیان می دارد :

موسی گفت : من پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبری که به روز حساب ایمان نیاورد .

در این میان ، شخصی از آل فرعون که به موسی مخفیانه ایمان آورده بود ، گفت :

ای قوم من ، بر شما از روزی که مردم یکدیگر را صدا می زنند ، بیمناکم . همان روزی که روی می گردانید وفرار می کنید ، اما هیچ پناهگاهی در برابر عذاب خدا بر شما نیست وهرکسی خدا او را به خاطر اعمالش گمراه سازد ، هدایت کننده ای برای او نیست .

این آیات همه حکایت از طرح مساله معاد و انذار به روز قیامت و حیات پس از مرگ دردعوت حضرت موسی دارد .

عیسی

خداوند حضرت عیسی ( ع ) را فرستاد تا قوم یهود و بنی اسرائیل را به توحید و پرستش خدای یگانه دعوت نماید و همانند دیگر انبیا آنها را به حیات پس از مرگ و عالم آخرت بخواند .

مسیح به بنی اسرائیل گفت : پروردگار من و خود را پرستش کنید و همانا کسی که به خدا شرک ورزد ،خداوند بهشت را براو حرام کند و جایگاه او آتش است و برای ستمگران یار وانصاری درآن روز نخواهد بود .

اینها برخی از انبیای عظام الهی بودند که پس از دعوت به پرستش پروردگار ، امت خود را به معاد و روز قیامت دعوت می کردند وآنها را نسبت به آن روز انذار داده ، از آنها می خواستند که خود را برای آن روز مهیا کنند و تمهیدات لازم را فراهم آورند .

ادله معاد

در بحثهای گذشته ، به این نکته اشاره شد که معاد یکی ازاصول و ارکان اسلام است و شخص مسلمان باید به آن اعتقاد و ایمان داشته باشد . اما چون معاد از اصول دین است ، تقلید در آن صحیح نیست . تقلید ، تنها در فروع و مسایل مربوط به افعال انسان راه دراد ؛ می شود اما درمسائل اعتقادی ، شخص باید درستی و صحت اعتقاد خود را از منبعی قطعی و یقینی به دست آورد . یعنی برای آگاهی از حق بودن آنچه به آن معتقد است ، لازم است معتقدات خود را از مقدماتی به دست آورد که به صحت و درستی آنها یقین داشته باشد . هرگاه آن مقدمات یقینی شد ، نتیجه ای نیز که از آنها مقدمات حاصل می گردد ، بدون تردید ، یقینی خواهد بود .چنین مقدماتی را دلیل و چیدن آنها را برای رسیدن به ادعایی استدلال گویند .

ایمان به روز قیامت ، بدون اینکه شخص قیامت را باور کرده باشد ، فایده ندارد.

1- فطرت

یکی از ادله و براهینی برای اثبات معاد به آن استدلال شده است ، برهان فطرت است .

مراد از فطرت این است که انسان در اعماق وجود خود ، ایمان به امری را به عالم آخرت و حیات پس از مرگ معتقد است ؛ همچنان که ایمان به آفریدگار و خالق عالم اعتقاد دارد .توضیح بیشتر اینکه بدون تردید ، برخی ازامور با فطرت و سرشت انسان در آمیخته است ، به گونه ای که نمی توان آنها را از انسان گرفت ؛ زیرا گرفتن آنها مساوی با دگرگون شدن فطرت بشر است . از باب نمونه ، اندیشیدن و تفکر ، فطری انسان است و اگر این امر ازآدمی گرفته شود ، در حقیقت ، فطرت دچار تغییر شده است . همچنین ادراک با سرشت انسان آمیخته است و نمی توان این امر فطری را از او جدا کرد. آری ، ممکن است در برخی از موارد ، شخص به ندای فطرت پاسخ ندهد وآن را نادیده انگارد ، اما این مطلب غیر ازفطری بودن آن امر است ؛ مثلا ً آدمی فطرتا ً خداجوی است ، اما گاهی به این ندای فطرت پاسخ نمی دهد وحتی منکر مبدا و آفریدگار جهان می شود . انکار کردن پروردگار ، درحقیقت ، نادیده انگاشتن ندای فطرت است . مساله معاد وروز قیامت نیز همینطور است . انکار کنندگان روز رستاخیز به این ندای فطرت پاسخ نداده اند و آن را نادیده گرفته اند . قرآن کریم فطری بودن دین را ، که مجموعه ای از همین اصول ومعارف است .

2- حب بقا

از دیگر اموری که به حیات اخروی و روز قیامت دلالت می کند ، علاقه آدمی به بقا و ابدیت است . حب و علاقه به بقا در انسان امری وجدانی است و کسی نیست که بقا و ماندن را دوست نداشته باشد . حتی کسانی نیز که دست به خود کشی می زنند و دراثر ناملایمات و فشارهای سخت ، اقدام به انتهار می نمایند ، آنها از این امر مستثنی نیستند . نشانه این علاقه را درکارهایی می بینیم که افراد در زمان حیات خود ، برای بعد از مرگ خود انجام می دهند تا نام جاودانه کنند . تلاش و کوشش آدمی برای اینکه با استفاده از چیزهایی که تصور می کند درطولانی شدن عمر نقش دارند حتی چند روز بیشتر در دنیا بماند ، خود علامت و دلیل دیگری بر حب بقا و علاقه به ادامه حیات است .؟

این تصور غلطی است که کسی خیال کند که در این جهان می تواند برای همیشه زنده بماند ؛ زیر ا پروردگار ، این عالم را به گونه ای آفریده است که همه چیز فرسوده می شود . فرسودگی از قوانین وسنتهای غیرقابل تغییر الهی در این جهان است .

عدل

هرشخص عاقل و خردمندی این نکته را به آسانی و بدون درنگ درک می کند که اخلاق خوب و پسندیده و اخلاق ناپسند وزشت یکسان نیست . کسی که دارای اخلاق خوبی همچون عدالت ، عفت ، صداقت ، تواضع ، اخلاص است ، با کسی که حسود و متکبر، بخیل و دارای دیگر صفات ناپسند است یکسان نیست ؛ همچنین کسی که اعمال نیک و صالح انجام می دهد با آن کس که کرداری نادرست دارد ، هم مرتبه و مساوی نیستند . مساوی انگاشتن این دو ، عقلا ً قبیح و این گونه داوری ، ظالمانه و یا سفیهانه است .

از طرف دیگر، آدمی مشاهده می کند که نیکوکاران و بدکاران در دنیا ، به سزای عمل خود آن گونه که سزاوار سات . نمیرسند . پس بر اساس مقتضای عدل و حکمت ، باید عالم دیگری باشد که درآنجا به اعمال انسان رسیدگی شود وپاداش اعمال و کیفر کردارش داده شود.

بنابراین عدل الهی ایجاب می کند که روز قیامت و حساب و پاداش و کیفر وجود داشته باشد .

هدف

بدون تردید ، انسان برای هدف و غرضی آفریده شد ه است . برخلاف نظر مادیون که اعتقاد دارند برای عالم هدفی وجود ندارد ، الهیون وخدا پرستان برای جهان وخلقت انسان ، هدفی را قائل هستند و معتقدند نیل و رسیدن آدمی به کمال و پیمودن راه خوشبختی ، همان هد فی است که در نظر خالق انسان بوده است .

و انسان ، با تلاش و سعی خود ، با حرکت تکاملی به سوی آن هدف پیش می رود . بنابراین اگر زندگی با مرگ پایان پذیرد ، انسان به آن هدف نخواهد رسید و باید بعد از مرگ حیات انسان ادامه یابد تا به نتیجه تلاشهای دنیوی خود برسد . در نتیجه هدف دار بودن خلقت و آفرینش ، با انکار معاد جمع نمی شود .

حکمت

یکی دیگر از برهانها ادله ای که آدمی را به وجود حیات پس ازمرگ وعالم آخرت راهنمایی می کند ، برهان حکمت است . برهان حکمت این است که پروردگار حکیم است و از حکیم ، هرگز کار عبث و بیهوده ای تحقق نمی پذیرد . خدا برای ادامه حیات انسان ، او را به اموری مجهز کرده است ؛ مثل قوه جاذبه ، که مواد غذایی را که در استمرار حیات و زندگی نقش دارند ، تحصیل کند وقوه دافعه ، که به وسیله آن موادی را که در صورت باقی ماندن دربدن ، زندگی و حیات انسان را به مخاطره می اندازد ، دفع می کند و نیز سایر قوا و نیروهایی که برای ادامه حیات انسان ضروری است ؛ مثل قوای شهوت و غضب . این امور برای زندگی نباتی و حیوانی آدمی به او داده شده است ، اما از سوی دیگر ، برای رسیدن انسان به کمال ، پروردگار او را به نیروها و قوای دیگری نیز مجهز کرده است ؛ مثل تحصیل علم ودانش و اموری که او را به مراتب عالی سوق می دهد .

کمالات معنوی انسان پایان ناپذیر است ؛ مثلا ً آدمی هرمقدار دانش و علم کسب کند ، باز عطش و تشنگی او به تحصیل علم و دانش باقی است . اگر انسان فقط برای زندگی مادی و حیات حیوانی آفریده شده باشد ، دادن عقل وعطش به تحصیل علم آگاهی از اسرار وجود به او لغو وبیهوده و با حکمت الهی در تعارض خواهد بود . حکمت الهی ایجاب می کند که حیات و زندگی انسان به زندگی مادی و دنیوی خاتمه پیدا نکند وادامه داشته باشد .

آیا شما می پندارید که شما را عبث و بیهوده آفریده ایم وشما به سوی ما باز نمی گردید ؟

ابراهیم

ابراهیم ( ع ) یکی از انبیای اولوالعزم واز طلیعه داران دعوت به توحید و معاد بوده است .

همان گونه که قبلا ً ذکر شد ، آن بزرگوار در سخنان و دعاهایش تصریح به معاد وحیات پس از مرگ کرده است .

گفته شده ابراهیم ( ع ) ا زکنار دریا می گذشت .مرداری ر ا دید که قسمتی از آن در آب و قسمتی دیگر خارج از آب درساحل است و حیوانات دریا و پرندگان آن را می خورند . این منظره توجه او را جلب نموده و در اندیشه فرو رفت که چگونه اجزای این جسد پس از پراکنده شد ن ، به گونه ای که هر قسمت جزو بد ن حیوانی شود ، باز به هم متصل و زنده خواهد شد . البته همان گونه که ذکر شد ، ابراهیم به معاد ایمان داشت ، اما می خواست آنچه را که از طریق عقل و وحی به آن رسید ه ، به طور حسی نیز مشاهده کند . این بود که از پروردگار خواست به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده می کند . به او گفته شد که ایمان نیاورده ای ؟ ابراهیم پاسخ داد : چرا ، اما می خواهم به طور حسی آن را مشاهد ه کنم تا آنچه در کنار دریا فکر مرا مشغول ساخته است ، با این مشاهده برطرف شود ودلم آرام بگیرد.

درخواست ابراهیم پذیرفته شد و پروردگار به او امر کرد که چهار پرنده را بگیرد ، آنها را ذبح کند ، گوشت و اجزای آنها را به یکدیگر مخلوط نماید و هر قسمتی از آن را بر کوهی قرار بدهد .

گفته شده است که ابراهیم ( ع ) پس از ذبح و کشتن آن پرندگان اجزای آنها را مخلوط وبه ده قسمت تقسیم کرد وهرقسمت را برکوهی قرارداد . آنگاه از طرف خدا مامور گردید که آن پرندگان را یک به یک صدا بزند که ناگهان دید ، آن اجزا به اذن الهی به یکدیگر متصل شده و به صورت پرنده گانی زنده در آمدند .

این یک نمونه از حیات پس از مرگ بود که به درخواست ابراهیم ( ع ) انجام شد و آن پرندگان ذبح شده و متفرق گشته مجددا ً زنده شدند .

2- عزیر

از دیگر نمونه های حیات پس از مرگ که در قرآن کریم ذکر شده است ، جریان عزیر، یکی از انبیای بنی اسراییل می باشد . این واقعه به طور اجمال چنین است :

عزیر بر مرکب خود سوار شده بود و به جایی می رفت . در بین ر اه ، بر روستایی عبور کرد که به کل خراب شده بود. مشاهده آن روستای خراب شده این اندیشه وفکر را دراو پدیدار کرد که این روستا روزی آباد و دارای سکنه وافراد زنده و جاندار بوده است ؛ اما اکنون همه از بین رفته اند و ساکنان آن درکام مرگ فرو رفته اند و دیگر موجود زنده و صاحب حیاتی در آن وجود ند ارد . با خود گفت : چگونه و چه وقت این مردگان را خداوند زنده می کند ؟ پس از این کلام ، خدا او را قبض روح کرد ویکصد سال ازمرگ او سپری شد . آن گاه او را زنده کرد و به او گفته شد: چه مد ت است که در این مکان درنگ کرده ای ؟ گفت : توقف من در اینجا یک روز و یا بخشی از آن بوده است .

به او گفته شد : که یکصد سال است که در این مکان هستی ؟ اکنون غذایی و آبی را که همراه داشته ای ، ببین با گذشت این مد ت طولانی ، هیچ تغییر نکرده والاغ مرکب سواری خود را مشاهده کن . ما تو را آیت و نشانه ای برای مردم قرار می دهیم . استخوانها را ببین که چگونه آنها را برداشته ،به هم پیوند می دهیم و گوشت برآن می پوشانیم . هنگامی که عزیر دانست که صد سال از مرگ او گذشته و د وباره زنده شده است و همچنین کیفیت زنده شدن مرکب سواری خود را دید . دانستم که خداوند بر هرچیزی قادر وتوانا است .

3- کشته بنی اسرائیل

از دیگر رویدادهایی که قرآن یاد آور شد ه است و نمایانگر حیا ت پس از مرگ و نمونه ای ازمعاد و قیامت است ،ماجرایی است که در میا ن بنی اسرائیل ، درزمان حضرت موسی (ع )

اتفاق افتاده . آن ماجرا چنین است که یکی ازافراد با نفوذ بنی اسرائیل به طور مرموزی درشب به قتل می رسد و فردای آن روز ، مردم کشته او را مشاهده می کنند . این رخداد باعث مشاجره و منازعه میان قبایل بنی اسرائیل شد و هر قبیله ای دیگری را متهم به ارتکاب قتل می کرد . برای پیدا کردن راه حل این معضل و دست یابی به شخصی که مرتکب قتل شده است به ناچار نزد حضرت موسی ( ع ) رفته و از او استمداد کردند . موسی ( ع ) نیز حل آن مشکل را ازخدا درخواست کرد ؛ زیرا هیچ راهی برای دست یابی به قاتل و پیدا کردن آن ، جز از طر یق وحی ، میسر نبود . البته برای پروردگاری که عالم به همه امور است و از هر برگی که از درختی فرو می افتد ، آگاه است ممکن بود که قاتل را به موسی ( ع ) معرفی کند و موسی ( ع ) هم به بنی اسرائیل اطلاع دهد . اما این احتمال وجود داشت که شخص قاتل انکار کند و عده ای ازموسی درخواست نمایند دلیلی روشن ونشانه ای آشکار برای اثبات قاتل بودن آن شخص ارائه دهد . لذا برای معرفی شخص قاتل ، شیوه و طریقه دیگری اعمال شد که در آن فواید وآثار توجهی بود : به موسی دستورداده شد بنی اسرائیل گاوی را قربانی کنند که داستان آن درسوره بقره آمده است . پس از کشتن گاو ، از طرف پروردگار دستور به موسی ( ع ) داده شد که عضو ی از آن را به آن مقتول بزنند تا او برای مدت کوتاهی زنده شود و قاتل و کشنده خود را معرفی نماید .

پس گاوی را که خصوصیا ت آن را حضرت موسی به بنی اسرائیل گفته بود کشتند وعضوی از آن را به آن مقتول زدند ، او زنده شد وقاتل خود را معرفی کرد .

پروردگار وقت زنده شدن آن مقتول را به آنها واگذار کرد که پس از کشتن گاو و زد ن برخی از آن به او ، زنده شود تا بدانند که خداوند قادر بر احیای مردگان ، در هر وقتی از اوقات است .

4- اصحاب کهف

ماجرای اعجاب آور اصحاب کهف که فقط در قرآن کریم نقل شده است و سوره ای را درقرآن به همین نام کرده اند ، یکی دیگر از آیات شگفت انگیز و نمونه های بزرگ است که مساله معاد وحیات پس از مرگ را یاد آوری می کند . قرآن کریم در این داستان از گروهی سخن می گوید که برای حفظ ایمان ، از موطن خویش جدا گردیده و به غاری پناه بردند. در آنجا برای رفع خستگی استراحت کردند به خواب رفتند . درحالی که سگ آنها در جلوی آن غاربود . و این خوا ب سالیان متمادی به طول انجامید و آن گونه که در سوره کهف آمده است . مدت 309 سال در غارخوابیدند .

قرآن مجید این زمان طولانی را نه مردن و زنده شدن ، بلکه خواب اصحاب کهف نامیده است.

آنچه از این ماجرای شگفت انگیز استفاده می شود ،این است که بیداری پس از گذشت این زمان بسیارطولانی ،بسیار عجیب تر از مردن و زنده شدن است . چگونه انسانی بدون استفاده از غذا ، این مدت طولانی را درخواب به سر می برد درحالی که آدمی ، بعد ا زگذشت مدتی از خواب هنگامی که گرسنه می شود ، از خواب برمی خیزد . چنین خوابی طولانی ، یعنی 309 سال خواب از اموری است که اعجاب هر کسی را برمی انگیزد وخود ، یکی دیگراز نشانه های معاد و حیات پس از مرگ است .

آنها به دنبال بیدار شدن ، از یکدیگر سوال کردند ؛ یکی گفت: چه مدت است که در اینجا هستیم ؟ درجواب او گفتند : یک روز و یا قسمتی از روز ؛ همان گونه که در قیامت اهل محشر همین پاسخ را می دهند :

باید متذکر شویم که خداوند دراین مدت زیاد که اصحاب کهف به خواب رفته بودند، آنها را از غذا بی نیاز کرد وبدنهای آنان با همان ذخیره ای که از مواد غذایی داشتند ، توانستند این مدت را بگذرانند و به حیات و زندگی ادامه دهند . شگفتی دیگر اینکه ،ادامه حیات در این مدت طولانی ، بدون فرسوده شدن جسم و تغییر ظاهری بدن بوده است که خارج از عادت و نظام حاکم بر دنیا می باشد ؛ زیرا از جمله امور مسلم وقطعی ، فرسودگی بدن و پوسیده شدن آن با گذ شت زمان است . انسان با پشت سر گذاشتن دوران جوانی ، فرسوده و پیر می شود و علایم پیری وکاهیدگی دراو نمایان می گردد ، اما اصحاب کهف سیصد ونه سال درخواب رفته و دارای حیات بودند ، بدون اینکه به حسب ظاهر دگرگونی ای دربدنهای آنها پدیدار شو

 



نوشته شده توسط بهنام جدی بالابیگلو
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

ندای الرحیل

در احیای فرهنگ آخرتگرایی

ندای الرحیل

سلام
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای دگرگون کردن بدیهیات،گرایشها و هدفها ...
وبلاگ حاضر تلاش کوچکی است برای زنده کردن قلبها و دگرگون کردن آرزوها...
وبلاگ حاضر، تلاش کوچکی است برای احیای فرهنگ آخرتگرایی و نواختن ندای الرحیل...
پس...
باور کنیم که جهان به نگاهی نو نسبت به مرگ نیازمند است...
باور کنیم که نگرش غلط به اسرارآمیزترین پدیدۀ هستی - مرگ - لحظه لحظۀ عمر بشر را به پوچی کشانده است....
باور کنیم که ما رهگذریم ودنیا ظرفیت و توان تحمل آرزوهای ما را ندارد...
باور کنیم که مرگ در این نزدیکیست و ما چاره ای جز رفتن نداریم...
باور کنیم که دلهای ما برای آزاد شدن از ترسها و گرایشهای دنیا، به ترسها و گرایشهای آخرت نیازمند است...
باور کنیم که تنها طریقتی که می تواند ما را به خدا برساند، طریقت توشه چینی است...
ویادمرگ، آب حیات بخشیست برای زنده کردن بشریت...
ویاد مرگ شمشیر و سپر محکمیست، در برابر فرهنگ پوچ گرای غربیها...
و یاد مرگ، مرهم شفا بخشیست برای انقلاب بیمار شده به ویروس دنیاگرایی...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
هم کاروانیان

منوی تصویری سایت ندای الرحیل

تلگرام

-----------------------

 صفحه اصلی

-----------------------

ندای الرحیل2-تصاویر

-----------------------

ندای الرحیل3-سیاسی

-----------------------

ندای الرحیل4-خواب

-----------------------

 ندای الرحیل5 - شعر
آخرین دیدگاه میهمانان ندای الرحیل
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۹، ۱۷:۱۶ - سلیمانی
    احسنت

معاد چیست ؟

جمعه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۰، ۰۶:۳۴ ب.ظ
 

معاد چیست ؟

معاد از (( عود )) گرفته شده و در لغت به معنی رجوع و بازگشت آمده است . چون اصطلاحا ً اسم زمان و یا اسم مکان است ، به معنای بازگشت و رجوع به زمان و یا مکانی می باشد . درقرآن مجید ، کلمه معاد به معنای مکان رجوع استعمال شده است :

ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد ؛

آن کس که قرآن را برتو فرض کرد،تو را به آن مکان که بودی عودت می دهد و باز می گرداند .

مقصود ، بازگشت رسول خدا ( ص ) پس از بیرون رفتن از مکه و هجرت به مدینه به زادگاه و جایگاه اولیه آن حضرت ، یعنی مکه مکرمه می باشد .

به هرحال ، مشتقات دیگر این کلمه که همان معنای روز قیامت را متضمن است ، درآیات فراوانی ذکر شده است که برخی از آنها را ذکرمی کنیم :

1- کما بداکم تعودون ؛

همان گونه که درآغاز آفریده شده اید ، باز می گردید .

با توجه به آیات ذکرشده ، که درآنها مشتقات (( عود )) به کارگرفته شده ، مراد از معاد همان رجوع وبازگشت می باشد ؛ یعنی زنده شدن پس از مردن ، که درحقیقت ، بازگشت به وضعیت اول است . در روز قیامت ، مردگان مجددا ً زنده می شوند تا جزای اعمالی که در دنیا انجام داده اند ، به آنها داده شود ؛ این زنده شدن پس از مرگ معاد می نامند .

اهمیت معاد

ازجمله ارکان دین و اصول اسلام ، معاد و اعتقاد به عالم آخرت است . برهر مسلمانی لازم است که به آن معتقد باشد و آن را بپذیرد. هرکس آن را انکارنماید ، خارج از اسلام است . اهمیت معاد را می توان در قرآن کریم ، در آیات فراوانی که در این رابطه ذکر شده ، به دست آورد. درسوره ویا صفحه ای از کتاب وحی نیست که مساله و عالم آخرت ، به گونه ای طرح نشده باشد . نزدیک به یک هزار و دویست آیه ، که حدود یک پنجم قرآن را شامل می شود ، درباره مساله معاد و روز قیامت است . این نشانه اهمیت و جایگاه ویژه ای است که مساله معاد و عالم آخرت دارد. بعداز توحید ، هیچ چیزی همانند مساله معاد درقرآن مجید ، در ابعاد گوناگون ،مورد توجه قرار نگرفته است . در موارد زیادی که قرآن از ایمان به خدا سخن می گوید ، که ایمان به پروردگار ، بدون ایمان به معاد کامل نیست و در حقیقت ، ایمان به معاد ضامن اجرای تمام سنن و قوانین الهی است . دریک جمله، ایمان به معاد و روز قیامت به اضافه ایمان به خدا ومبداء عالم وجود ، حد فاصل بین الاهیان و مادیان است .

رابطه تربیت معاد

بدون تردید ، ایمان به معاد نقش بسزایی در اعمال آدمی دارد ؛ زیرا اعمال و افعال انسان ، در حقیقت ،از عقاید و ایمان او سرچشمه می گیرند و به تعبیر دیگر، روش و سلوک انسان ارتباط محکمی با دیدگاه و نظر او نسبت به جهان و هستی دارد. کسی که معتقد است تمام اعمال او ، بدون استثناء ، در محکمه عدل پروردگار ،که عالم به همه امور است ، مورد بررسی قرار خواهد گرفت و براساس آنچه کرده است ، خوب یا بد ، نتیجه اعمال خود را دریافت می کند ، و همچنین اعتقاد دارد کارهایی که انجام داده است ، محفوظ و در روز قیامت با او خواهد بود ، تنها درصدد اصلاح نفس خود نیست ، بلکه دقت کافی و مراقبت لازم را نسبت به روش و اعمال خویش خواهد داشت . همان گونه که در دنیا آدمی از چیزی که مسموم کننده است پرهیز می کند و هرگز اقدام به خوردن آن نمی نماید و تلاش می کند از چیزی استفاده کند که برای او نافع باشد ، کسی که به حیات پس از مرگ و عالم آخرت معتقد است و می داند که در آن روز ، اعمال و کرده هایش مورد بررسی و مداقه قرار می گیرد و بلکه هر آنچه کرده است ، از نیک یا بد ، درآنجا حاضر است ، بنابراین ایمان به روز قیامت بیشترین نقش را در اصلاح ساختار روحی و اخلاقی ، و همچنین اعمال و افعال انسان ایفا کند . گذشته ازاین ،ایمان به معاد فواید و آثار مثبت و خوبی را به دنبال دارد .

1- هدف دار بودن عالم

بدون تردید ، برای هرکسی این سوال مطرح است که هدف از خلقت جهان چیست و این عالم پهناور و نظام عظیم خلقت برای چه منظوری آفریده شده است ؟

بدیهی است که انکار کنندگان معاد و عالم آخرت ، پاسخ درستی برای این سوال ندا رند؛ زیرا آنان نظام هستی را هدف دار نمی دانند وباور نداشتن به هدف و علت غایی برای عالم ، انکار عالم آخرت و روز رستاخیز را در پی خواهد داشت ؛ اما کسانی که نظام آفرینش را هدف دار می دانند و معتقدند که آفریدگار ، نظام هستی را براساس حکمت آفریده است ، معاد را باور دارند و دنیا را بستری مناسب و جایگاهی بسیار خوب و آماده برای تلاش و فعالیت انسان در جهت رسیدن به کمال و سعادت می دانند .

ایمان به معاد ، حیات و زندگی انسان را ارزش می بخشد و زندگانی دنیا را از بیهوده بودن خارج می کند و به آن مفهوم می دهد . اذعان و اعتقاد به هدف دار بودن خلقت ، روح فعالیت و کوشش را در انسان زنده کرده و بالندگی وحرکت او را در راستای نیل به مقصود که همان خوشبختی و سعادت اوست ، تحقق می بخشد.

2- دنیا رهگذر آخرت

از دیگر آثاری که ایمان به روز قیامت در پی دارد رهگذر بودن دنیا است . برای کسانی که معاد و رستاخیز را باور دارند ، دنیا توقف گاهی است برای مدتی کوتاه ، جهت تهیه زاد و توشه آخرت ، و رهگذری است که مسافر باید از آن عبور کند . دنیا هدف نهایی نیست ، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به سعادت دائمی و همیشگی که همان عالم آخرت است .

کسی که معاد را باور کرد و دنیا را محل عبور و رهگذر دانست ، هرگز به آن دل نمی بندد؛ زیرا می داند که دنیا گذرا وفنا شدنی است وبه زودی پایان می پذیرد . لذات و خوشیهای آن ناپایدار و بسیار اندک است و دوام و استمرار ندارد. افراد ژرف نگر و دور اندیش به آن سوی دنیا توجه دارند و نظر خود را به سرای جاودان و عالم بقا معطوف داشته اند . آنان برای دنیا و لذات ناپایدار و تمام شدنی آن ، ارزشی قائل نیستند .

3- امید و رجا

ایمان به معاد وروز قیامت ، به زندگی و حیات ارزش می دهد ودنیا را از بیهودگی خارج می سازد . تلاش و فعالیت آدمی را مفهوم بخشیده ، روح امید به آینده را در انسان زنده می نماید .

ایمان به معاد ، آدمی را به کوشش برای دست یابی به حیات جاویدان توام با برخورداری از نعمت بیکران وا می دارد و روحیه یاس و ناامیدی را که از تبعات و آثار فقدان ایمان به مبدا و معاد است و هر روز که بر عمر می گذرد ، شخص فاقد ایمان را به افسردگی ودل مردگی دچار می سازد ، به روحیه ای توام با امید و رجا تبدیل می نماید .اعتقاد او به حیات جاوید ان به همراه عمل صالح ، نوید بخش روح آدمی است . انسان با ایمان ، از آنجا که به وعده های الهی باور دارد و آنها را حتمی وتخلف ناپذیر می داند ، هر روز برسرور و نشاط او آورده می شود ؛ زیرا به زندگی جاوید و بدون رنج آخرت نزدیک می شود .

4- صبر وبردباری

صبر و بردباری ،یکی دیگر از صفات پسندیده ای است که سالم سازی و تزکیه نفس به دنبال دارد .

به طور قطع ، از جمله آثار ایمان به معاد ، که درحقیقت از جمله بارزترین آن آثار محسوب می شود ، صبر وبردباری است . ایمان به معاد ، به انسان قوت و نیرویی می بخشد که با شداید مقابله کرده و با شکیبایی ، بار مصائب و سختیها را تحمل می نماید . جهاد ودیگر واجبات ، برای کسی که معاد را باور کرده است ، آسان می شود ؛ زیرا می داند که اجر و مزد این صبر و بردباری در آخرت داده خواهد شد :

حتی پاداش هر تلاش و کوششی که در راه انجام وظیفه کرده است و هر سختی و مشقتی که تحمل نموده است محفوظ است :

5- انفاق

از دیگر آثار اعتقاد به روز رستاخیز ، کمک و مساعدت به دیگران ودست گیری از مستمندان و رفع نیاز از نیازمندان است ؛ زیرا انفاق ذخیره ای است که انسان در روز قیامت از آن برای نجات و نیل به سعادت استفاده می کند .

از امیرالمومنین ( ع ) نیز نقل شده است :

من ایقن بالخلف جاد بالعطیه ؛

کسی که یقین به پاداش داشته باشد ، در بخشش دریغ نکند و سخاوتمند است .

بنابراین ایمان به عالم آخرت ، روحیه تعاون و کمک به دیگران را در انسان زنده می کند و صرف نظراز پاداش اخروی ، مشکلات افراد را به وسیله انفاق و کمک بر طرف می کند.

6- سکون و آرامش

از دیگر آثار ایمان به معاد ، رفع نگرانی نسبت به آینده و آسان شدن کابوس مرگ و نداشتن هراس از جان دادن است .بدون تردید ، مرگ در زندگی هر کسی به طور جبری رخ خواهد داد ؛ با این حال ، آدمی از آن نگران است و به شدت می هراسد . البته این هراس و ترس ، بی فایده سات ؛ زیرا او ناگزیر از تسلیم در برابر این قانون و سنت الهی است : (( کل نفس ذائقه الموت )) . اما به هرحال ، این ترس و نگرانی همیشه در انسان هست و پیشاپیش نگران آن روزی است که اجل گریبان او را می گیرد، در این بین ، اما افرادی هستند که نگرانی و اضطرابی نسبت به مرگ ندارند و از آن نمی هراسند ؛ زیرا ایمان آنها به عالم آخرت و آنچه پس از مرگ رخ خواهد داد ، به گونه ای است که مردن را جز گذرگاهی برای عبور به سرایی دیگر نمی شناسند .

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از او عمری ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ

مصر قدیم

مصریان در قدیم براین اعتقاد بودند که ارواح مردگان از قبر خارج شده ودر برابر پروردگار بزرگ (( آزیریس )) متمثل می شوند . هنگامی که روح شخص مرده دربرابر آن احکم الحاکمین قرار می گیرد، پروردگار قلب آن شخص را گرفته و در ترازوی حقیقت می گذارد تا آنرا وزن نماید . آن گاه ارواح پاک وطاهر را به بستان و باغی می فرستد که زیبایی های آن را از تصور انسان بیرون است . مصریان قدیم ، در کنار اموات ، نوشته هایی قرار می دادند تا آنان را درسفری که به آن عالم دارند ، راهنمایی نماید . آن نوشته عجیب ، مشتمل بر جملاتی بود که شخص میت سزاوار بود آنها را در پیشگاه معبود بزرگ ،(( آزیر یس ))

بگوید تا از گناهان تبرئه و پاک گردد . آن جملات چنین است : (( عظمت و بزرگی تو را سزاست ای بلند مرتبه ؛ معبود حقیقت و عدالت من ، هرگز به مردمی که با آنها زندگی کردم ، خیانت ننمودم ؛ زن پیری را نیازردم ؛ درمحکمه و دادگاهی دروغ نگفتم و نفس خود را به حیله ، تزویر ودگرگون کردن حقایق آلوده نساختم . من هرگز برکارگر ، بیش از توان او در یک روز ، عملی را تحمیل نکردم و در انجام وظایف خود کوتاهی ننمودم . مقدسات را هتک نکردم و از نمامی و سخن چینی نسبت به بنده ای نزد سید و مالک او خودداری کردم.رزق کسی را پایمال ننمودم . کسی را نکشتم و لفافه ها واثاثیه مردگان را سرقت ننمودم . زمین کسی را غصب نکردم ، از شیر خورد ن کودکان ممانعت ننمودم وجریان آب نهری را متوقف نکردم . من پاک و طاهر هستم !...

اهل بابل

بابلیان نیز بر این باور بودند که انسان ، پس از مرگ ، به عالم دیگری منتقل می شود .

آثار به جای مانده ازآنها براین امر دلالت دارد . آنها مردگان خود را در قبرهایی قرار می دادند که همانند غرفه ، دارای سقف و در زیرزمین بوده است . به آنها لباسهای فاخر می پوشاندند و پس از آنکه آنان را شست و شو می دادند ، صورتهای مردگان را با رنگهای مختلف می آراستند ، مژه هایشان را سرمه می کشیدند ، انگشتربه دستشان در جهان دیگر، همچنان بوی خوش و زیبایی و طراوت خود را حفظ کنند .

زرتشتیان

زرتشتیان ، عموما ًدر ایران زمین ساکن بودند. آنان به آخرت و آتش وبهشت ایمان داشتند و معتقد بودند ارواح برصراطی عبور می کنند تا ارواح خبیث از روحهای پاک جدا شوند . ارواح پاک ، بعد از عبور از صراط به سرزمین سرور و شادی فرود آمده ، در جوار (( آهور امزدا )) در نعمت و سعادت همیشگی قرار می گیرند ؛ اما ارواح خبیث قادر بر عبور از صراط نخواهند بود و در حفره های آتش سقوط می کنند . البته ارواح کسانی که گناهان بیشتری دردوران زندگی مرتکب شده اند ، درحفره ها وچاله های عمیق تری سقوط می کنند .

همان گونه که از این تعبیرات استفاده می شود ، این اقوام به حیات پس از مرگ ایما ن واعتقاد داشتند .

اقوام گذشته چین

چینیها نیز آن طور که از آثارشان بر می آید ، به حیات پس از مرگ ایمان داشتند . ویل دورانت می گوید درعقاید بعضی از چینیها ، آرزوی رسیدن به خد ایان و بهشت ، بسیار به چشم می خورد . آنها خدا ( آمتیابا ) را امیر بهشت می دانستند . البته ممکن است که منظور خدا دراینجا ، همان ملائکه بوده باشد.

در برخی مصادر دیگر آمده است که چینیها معتقد بودند کسانی که می میرنداگر افراد صالح و درست کاری باشند ، ارواح آنها به سبب هدایا و قربانیهایشان ، بالا وبالاتررفته و در نهایت ، به آلهه ( فرشته ) تبدیل می شود .

خبری عجیب

یک مرد و زن چینی ، که دختر 28 ساله آنها بتازگی از دنیا رفته است ، دریکی از روزنامه های محلی چین به طور رسمی اعلام کردند ، حاضرند به هرکس که برای ازدواج با دختر مرده آنها داوطلب شود ، ضمن در اختیار گذاشتن خانه ای مجهز و با تمام اثاثیه مبلغ یکصد وبیست هزاردلار بدهند ؛ مشروط بر آن که سن آن شخص ، مابین 25 تا 35 سال بیشتر نباشد و تعهد کند که پس از مراسم ازدواج ، هرگز از همسر مرده خود جدا نشود و او را رها نکند . روزنامه چینی (( چانیا دیلی )) نوشته است : تاکنون پنج نفر برای این ازدواج ، اعلام آمادگی نموده اند . به نوشته این روزنامه ، پدر ومادر این دختر اعتقاد دارند که روح انسان ، اگر بدون ازدواج از دنیا برود ، انیسی در آن عالم نخواهد داشت . این اعتقاد ، از باورهای چین قدیم بوده است که بعد از اتقلاب کمونیستی سال 1949- ازمیان رفته بود ؛ اما مجددا ً دربرخی از مناطق چین ، احیا شده است .

معاد در صحف

در بحثهای گذشته ، به این نکته اشاره شد که دین و به طور کلی حیات و زندگی انسان ، بدون اعتقاد به معاد و ایمان به عالم آخرت ، بی مفهوم ، عبث و بیهوده خواهد بود ؛ زیرا ایمان به معاد ، آدمی را به زندگی امیدوار و او را به انجام تکالیف و فرامین الهی ملزم می کند . اوبه شوق برخورداری از نعمتهای اخروی و هراس از عذاب و عقوبت پروردگار ، از نافرمانی و عصیان وسرپیچی از دستورات الهی چشم می پوشد . ایمان به معاد ، در حقیقت ، ضامن اجرایی خود سازی و تحصیل کمالات نفسانی و اجتناب از بدیها و زشتیها است . بنابراین دعوت انبیا به توحید و پرستش خدای یگانه ، بدون دعوت به معاد نبوده است ؛ زیرا تنها دعوت به توحید ، بدون دعوت به معاد ، فلسفه و هدف بعثت انبیا و رسل را محقق نمی کند . قرآن کریم انبیا را (( مبشر)) و (( منذر)) معرفی کر ده است .این بشارت و انذار ، تنها مربوط به نعمتها و عقوبتهای دنیوی نیست ، بلکه مصداق بارز آن ، همان بشارت به بهشت و نعمتهای آن ، و انذار از آتش و عذاب الهی است :

تورات موسی

در تورات ، همانند صحف گذشته ، مساله معا د، پس از دعوت به توحید و پرستش خدای یگانه موجود بوده است ؛ اگرچه در تورات کنونی ، به گفته برخی ، مساله معاد ، به طور روشن و صریح ذکر نشده است . این به سبب آن است که تورات واقعی اکنون دراختیار نیست ، بلکه تورات موجود دستخوش تحریف شده است .

بنابراین اگرچه در تورات ، همان گونه که گفته شد ، به طور واضح ، مساله معاد وعالم آخرت به چشم نمی خورد . دراظهارات این سه پیامبر، یعنی اشعیا و صاموئیل و داود ، با صراحت مساله قیامت و حیات پس از مرگ را مشاهده می کنیم .

البته درصحف موسی ، که ظاهرا ً همان تورات است ، مساله معاد وعالم آخرت وجود داشته است . قرآن کریم ، آنجا که داستان بازگشت موسی ( ع ) را از مدین به سوی مصر تعریف می کند .

بنابراین ، همان گونه که از آیات فوق استفاده می شود ، مساله معاد و عالم آخرت ، درهمان آغاز رسالت ، به حضرت موسی ( ع ) ابلاغ شده است .

انجیل

مساله معاد وحیات پس از مرگ ، به طور واضح در انجیلهای نصرانیان به چشم می خورد. از جمله در انجیل متی ، که از قدیمی ترین انجیلها است ، چنین آمده است :

(( هنگامی که فرزند آدم دربرابر پدر با ملائکه او قرار می گیرد ، درآن هنگام به هرکس به مقدار علم او جزا داده می شود .))

... آن ساعت خواهد آمد ؛ پس همه کسانی که درقبرها هستند ، ندای آن را شنیده و همه از قبرها خارج می شوند ؛ پس کسی که عمل نیکی انجام داده باشد ، به سوی قیامت حیات می رود و کسی که عمل بد انجام داده باشد ، به سوی قیامت جزا می رود .))

مقصود از قیامت حیات ، ظاهرا ً همان زندگی درنعمتهای الهی است که پاداش صالحین است و مقصود از قیامت جزا ، همان مجازات عاصیان و گنه کاران است که مطابق عدل الهی است .

بنابراین از آنچه درصحف و کتابهای اقوام گذشته بوده است چنین بر می آید که مساله معاد و حیات پس از مرگ ، فراتر از قومیت ، جنس ، لغت وخصوصیات جغرافیایی ، عقیده ای عمومی و شامل ، در طول تاریخ بشر بوده است .

قرآن کریم

تا اینجا ، سخن از صحف گذشته و بررسی قیامت و عالم آخرت در کتب پیشینیان و انبیای سلف بود . اکنون نوبت به آخرین کتاب الهی ، یعنی قرآن مجید می رسد ، تا چگونگی طرح معاد را دراین کتاب بررسی کنیم.

قرآن که آخرین و کامل ترین کتابهای آسمانی است ، معاد و حیات پس از مرگ ومسائل مربوط به آن را به طور گسترده ومفصل بیان کرده است . کمتر از صفحه ای از قرآن است که به معاد پرداخته نشده باشد و یا به برخی از رویدادها و اموری که مربوط به آن است ، اشاره نشده باشد . قبلا ً به این نکته اشاره شد که قریب به یک هزار ودویست آیه از قرآن ، که نزدیک به یک پنجم آن می شود مربوط به مسئله عالم آخرت و روزقیامت است واز آنجایی که قرآن مجید کتاب هدایت است و معادو اعتقاد به عالم آخرت نقش بسزایی در تربیت وتلاش انسانها برای رسیدن به کمال ،؟ در آیات زیادی از معاد و مسائل مربوط به آن و حتی اموری که نشانه های قیامت یا به اصطلاح ، (( اشراط ساعت )) هستند ، سخن گفته شده است ، همانند زلزله ، در هم ر یختن نظام عالم ، صیحه ، نفخ صورو نظایر آن .

مرحوم طبرسی نقل کرده است که پیامبر و اصحاب او ازمدینه به سوی مکانی به نام (( مر یسیع )) می رفتند تا با قبیله ای به نام (( بنی المصطلق )) ، که آماده برای یورش به مدینه شده بود ، مقابله کنند .؟ * هنگامی که به آن نقطه رسیدند ، شب شد و تاریکی همه جا را گرفت . کسی از طرف رسول خدا ( ص ) ندا کرد که آماده برای استماع وحی باشند . آن گاه پیامبر این آیات را که مربوط به برخی از نشانه های قیامت و عظمت آن روز و بیم و ترس مردم در آن روز است ، برای آنها خواند .

ای مردم خداترس و پرهیزگار باشید ، که زلزله روزقیامت حادثه بزرگ و واقعه سختی خواهد بود ؛ زیرا هنگامی آن روز را مشاهده کنید ، هرزن شیرده بچه خود را از هول فراموش کند و هرآبستن بار رحم خود را بیفکند و مردم را از وحشت آن روز ، بی خود و مست بنگری ، درحالی که مست نیستند و اما عذاب خدا سخت است .

طبری نقل کرده است که پس از استماع این آیات ، براصحاب رسول خدا (ص) آنچنان اندوه و غم مستولی شد که خواب نرفتند و شب را با اندوه و گریه به روز آوردند .

اسامی معاد

قرآن کریم با عناوین مختلف و تعابیر گوناگونی از معاد یاد کرده است که هر کدام از آنها حاکی از پدیده یا رویدادی است که در آن روز واقع می شو د. البته بیشتر واژه هایی که در قرآن به کار ر فته اند ضمن این که از برخی امور مربوط به قیامت حکایت می کنند ، با اصطلاحات زمان و وقت بیان شده اند ؛ همانند ((ساعت )) و (( یوم )) . در نزدیک به چهل مورد ، از قیامت تعبیر به ساعت شده است و در تعبیر به یوم و روز . در قرآن از قیامت با عناوین دیگری نیز نام برده شده است : آخرت ، حشر، بعث ، نشر ، دار ، ر جوع آزفه ، حاقه ، طامه صاخه وامثال آن . در ذیل برخی از مشهورترین اسامی قیامت را می آوریم .

1یوم الدین

در برخی از آیات ، از قیامت به یوم الدین یاد شده است .

دین در اینجا به معنای جزا است . یعنی قیامت روز جزاست وهر کس نتیجه عمل خود را می بیند .

2یو م القیامه

روز رستاخیز قیامت نامیده شده است ؛ زیرا مردگان قیام کرده و ا زقبور خارج می شوند .

آیاتی که در آن از معاد به یوم القیامه تعبیر شده است ، بالغ بر 70 آیه است.

3یوم الحساب

از روز قیامت در چند آیه از قرآن به یوم الحساب تعبیر شده است . علت اینکه ازقیامت به یوم الحساب تعبیر شده است ؛ این است که در آن روز ، تمام اعمال انسان مورد محاسبه قرار می گیرد.

و ترازوهای داد را در روز رستاخیز می نهیم ، پس هیچ کس { در} چیزی ستم نمی بیند ، و اگر { عمل } هموزن خردلی باشد ، آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم .

4یوم الجمع

از روز رستاخیز دربرخی آیات تعبیر به یوم الجمع شده است . علت این است که درآن روز ،تمام خلایق و نفوس ، از اولین و آخرین و انس و جن و ملائکه جمع می شوند : چنان که درآیه ای دیگر آمد است .

5یوم الفصل

فصل به معنای جدایی دو چیز از یکدیگر است و به این سبب از روز محشر به یوم الفصل تعبیرشده است که درآنجا حق از باطل جدا می شود و بین مومنان وکافران و بین تبهکاران ونیکوکاران جدایی می افتد :

همانا روز قیامت روزفصل و جدایی بین مومن و کافر و وعده گاه جمیع خلایق است.

6یوم الحسره

قیامت روزی است که افراد به خاطر تقصیر و کوتاهی کردن در اعمال ، تاسف می خورند . از این رو ، قرآن کریم از آن روز به یوم الحسره یاد کرده است :

ای پیامبر مردم را از غم و حسرت بترسان که در آن روز ، دیگر کارشان گذشته است و مردم از آن غافلند و به آن ایمان نمی آورند.

7یوم الخروج

قرآن کریم در یک مورد از قیامت به یوم الخروج تعبیر نموده است :

روزی که خلق آن صیحه را به حق بشنوند آن روز هنگام خروج از قبرها می باشد .

مراد از خروج ، بیرون آمدن از قبرهاست ؛ زیرا در جای دیگر می فرماید :

آن روز که به سرعت از قبرها بیرون آیند که گویا به سوی بتهایشان می دوند.

8یوم مشهود

این تعبیر نیز دریک مورد از قرآن آمده است : (( وذلک یوم مشهود )) در حدیثی از حضرت امام باقر( ع ) نیز آمده است : مراد ازمشهود ، روز قیامت است .

9یوم الموعود

تعبیر از روز قیامت به یوم الموعود ، دریک مورد در قرآن کریم آمده است : (( والیوم الموعود )) .

مراد از یوم الموعود این است که قیامت همچنان که پروردگار وعده آن را داده و انبیاء به بشر ابلاغ کرده اند ، حتما محقق خواهد شد . در حدیثی که ابی الجارود نقل کرده است ، امام ( ع ) می فرماید : موعود روز قیامت است . عبدالرحمن نیز از حضرت صادق ( ع ) نقل نمده است : مراد از موعود ، روز قیامت است ،

10یوم عظیم

از روز رستاخیز در تعدادی از آیات قرآن کریم به یوم عظیم یاد شده است .

بدون تردید ،روز قیامت روز بزرگی است ؛ زیرا هم در آن روز همه خلایق حضورپیدا می کنند و هم حساب و دیگر اموری که درآن روز انفاق خواهد افتاد ، بزرگ و عظیم است .

11یوم التغابن

تعبیر به تغابن ، فقط در یک مورد از قرآن آمده که در سوره تغابن است . غبن به معنای دریافت بدی ها و رها کردن خوبی است . مومن بهره خود را از دنیا رها کرده و نصیب خود را از آخرت دریافت کرده است ؛ یعنی شر را رها ساخته و خیررا گرفته و از این رو ، غابن است . اما کافر بر عکس ، حظ و بهره خود را ازآخرت رها نموده و به بهره دنیوی اکتفا نموده است واز این لحاظ ، مغبون است .

12یوم التناد

ازدیگری اسامی معاد در قرآن ، یوم التناد است .

و ای قوم من ، من برشما از روزی که مردم یکدیگر را { به یاری هم } ندا در می دهند ، بیم دارم.

13یوم التلاق

این عنوان نیز در قرآن کریم ، تنها یک مرتبه آمده است : مقصود ازیوم التلاق این است که قیامت روز برخورد و ملاقات است ؛ ملاقات کسانی که در آنجا گرد می آیند و یا ملاقات پروردگار، به این معنی که انسان در پیشگاه عدل الهی حاضر می گردد .

و گفته می شود امروز شما را فراموش کنیم همان گونه که شما ملاقات امروز را فراموش کردید.

بنابراین ممکن است مراد از اینکه قیامت روز ملاقات است ، ملاقات همه این امور باشد .

14یوم الخلود

ازدیگر عناوینی روز قیامت با آن یاد شده است ، یوم الخلود است ؛ یعنی روز دوام و استمرار و جاودانی . قرآن کریم راجع به اهل بهشت می فرماید :

وارد بهشت شوید به سلامت و آن روز خلود و استمرار و جاودانی است .

بهشتیان در آنجا خالد و جاویدان هستند و نمی خواهند که از آن جا به جای دگری منتقل شوند . دوزخیان نیز برخی در آتش مخلداند و هر وقت بخواهند از آتش خارج شوند ، آنها را به درون آتش باز می گردانند .

هر گاه خواهند از دوزخ بدر آیند و از غم و اندوه آن نجا ت یابند . باز فرشتگان عذاب آنان را به دوزخ برگردانند .

اسامی دیگری در قرآن مجید ذکر شد ه است که همه آنها حکایت از روز قیامت وعالم آخرت دارد ؛ مثل آخرت که در موارد زیادی به کاررفته است . همه اینها نشان از اهمیت معاد و ابعاد وسیع و گسترده آن است . این نکته را یادآور شویم که عنوان شدن مساله معاد به طور وسیع وگسترده ، به جهت نقش تربیتی آن و مفهوم بخشیدن به کارها و فعالیتها و در حقیقت ، هدف درا کردن زندگی انسان در دنیا است . این امر را ز و فلسفه طرح گسترده مساله قیامت و حیا ت پس از مرگ ، پس از توحید است.

آدم

از آیات کریمه قرآن مجید استفاد ه می شود که همان ابتدای آفرینش بشر و روزهای نخستین خلقت ، این امر مورد توجه بوده است که دنیا محل استقرار و ماندن دایمی و ومستمر انسان نیست وآدمی پس از مرگ به سرای دیگری منتقل خواهد شد . این نکته ذکر شد که ابلیس ، پس از سجده نکردن برآدم ، از درگاه پروردگار و از حریم قرب الهی بیرون رانده شد و گفت : پروردگارا ، مرا مهلت ده تا آن روزی که مردم مبعوث می شوند .ازاین جریان روشن می شود که مساله قیامت از همان ابتدا مورد توجه بوده است و شیطان می دانست که به حتم و یقین ، چنین روزی خواهد آمد . همچنین بعد از آن که آدم و همسر او ، حوا ، از بهشت به زمین منتقل شدند ، مساله معاد به آنها گوشزد می شود و به آنها گفته می شو د که در زمین زندگی کرده و در آ ن می میرند و از زمین خارج خواهند شد .

خداوند گفت : در این زمین زندگانی کنید ودر آن بمیرید و هم از آن باز برانگیخته گردید. نیز هنگامی که قربانی هابیل در درگاه خدا پذیرفته شد اما ازقابیل ، به دلیل آنکه از روی اخلاص انجام نداده بود ، پذیرفته نشد ، این باعث جوشش حسد درقابیل شد و برادرش هابیل را به قتل تهدید کرد.هابیل گفت : اگر تو قصد کشتن مرا داری ، من هرگز چنین نکنم ؛ زیرا من از پروردگارم بیم دارم . آن گاه اشاره به عذاب الهی و آتش اشاره می کند و می گوید :

من می خواهم که گناه کشتن من و گناه مخالفت تو ، هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران است .

بنابراین از آیات ذکر شده ، به وضوح ، مساله قیامت و معاد استفاده می شود ، بلکه در همان آغاز ، از امور بدیهه محسوب می شده است .

نوح

بعد از حضرت آدم ( ع ) نوح پیامبر ، که از انبیای اولوالعزم و صاحب شریعت است . قوم خود را به معاد و حیات پس از مرگ دعوت نموده است .

نوح را به سوی قومش فرستادیم ، پس گفت ای قوم ، خدای یکتا را بپرستید که جز او خدایی نیست . من بر شما از عذاب بزرگ قیامت می ترسم.

و همان طور که از این آیه کریمه استفاده می شود ، نوح پس از دعوت به توحید و پرستش و بندگی خدا با ، طرح مساله قیامت می گوید : من بر شما از عذاب روزی عظیم بیمناکم و در آیه دیگر ، ضمن بر شمردن نعمتها می گوید :

وخدا شما را مانند نباتات از زمین برویانید و آنگاه به زمین بازگرداند و دیگر بارشما را برانگیزد .

از این آیات ، به طور واضح استفاد ه می شود که نوح مساله معاد وحیات پس از مرگ را برای قوم خود بیا ن نمود و بآنها تذکر داده است و هم چنین قرآن بدون ذکر نام برخی از انبیاء

و پیامبران که بعد از نوح مبعوث شدند ازدعوت آنها قوم خود را به معاد یاد می کند .

ابراهیم

حضرت ابراهیم ( ع ) نیز مانند انبیا و پیامبران قبل ، مردم را به توحید و معاد می فرمود . آیاتی که درقرآن درباره ابراهیم ( ع ) و اعتقاد و دعوت او به معاد وجود دارد ، دو نوع است : برخی گفتگوی ابراهیم با قوم خود درباره توحید و معاد است و برخی دیگر به دعاهای آن حضرت درباره روز قیامت مربوط می شود .

و ابراهیم ، هنگامی که قوم خود را گفت : خد ا را پرستش کنید و بپرهیزید ؛ این برای شما بهتر است ، اگر بدانید . همانا شما غیر از خدا فقط بتهایی را می پرستید و دروغی به هم می بافید . آنهایی که غیر از خدا پرستش می کنید ، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند . روزی را تنها ازخدا طلب کنید و او را بپرستید وشکر او را به جای آورید که به سوی او بازگشت داده می شوید.

دراین آیات ، ابراهیم قوم خود را به پرستش پروردگار دعوت کرده و با توجه به اینکه بتها ، چون کاری از دستشان برنمی آید ، سزاوار پرستش نیستند ، به آنها هشدار داده است که به سوی پروردگار باز خواهد گشت .

شعیب

از دیگر انبیایی که مردم را پس از دعوت به خدا وپرستش او ، به معاد و روز رستاخیز دعوت نموده است ، حضرت شعیب می باشد . که خدا او را بر اهل مدین فرستاده بود . قرآن کریم درباره دعوت مردم ا زسوی شعیب به مبدا و معاد می فرماید .

ما به سوی مدین ، برادرشان شعیب را فرستادیم . گفت : ای قوم من ، خدا را بپرستید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در زمین فساد نکنید .

قرآن در این آیه شریفه ، چهار مطلب را بیان کرده است :

2پروردگار ، شعیب را برای اهل مدین فرستاد ؛

3او مردم مدین را به پرستش خدای یگانه دعوت نمود ؛

4از مردم خواست به روز قیامت وعالم آخرت امیدوار باشند ؛

5به اهل مدین هشدار داد که در روی زمین فساد نکنند .

موسی

حضرت موسی ( ع ) مامورشد نزد فرعون رود و او را به توحید و یگانه پرستی دعوت کرده از او بخواهد بنی اسرائیل را که به دست او عذاب و شکنجه می شدند ، همراه با او بفرستد . فرعون از پذیرفتن دعوت موسی سرباز زد و به نزدیکان خود گفت : بگذارید من موسی را به قتل رسانم . قرآن کریم پاسخ موسی را چنین بیان می دارد :

موسی گفت : من پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از هر متکبری که به روز حساب ایمان نیاورد .

در این میان ، شخصی از آل فرعون که به موسی مخفیانه ایمان آورده بود ، گفت :

ای قوم من ، بر شما از روزی که مردم یکدیگر را صدا می زنند ، بیمناکم . همان روزی که روی می گردانید وفرار می کنید ، اما هیچ پناهگاهی در برابر عذاب خدا بر شما نیست وهرکسی خدا او را به خاطر اعمالش گمراه سازد ، هدایت کننده ای برای او نیست .

این آیات همه حکایت از طرح مساله معاد و انذار به روز قیامت و حیات پس از مرگ دردعوت حضرت موسی دارد .

عیسی

خداوند حضرت عیسی ( ع ) را فرستاد تا قوم یهود و بنی اسرائیل را به توحید و پرستش خدای یگانه دعوت نماید و همانند دیگر انبیا آنها را به حیات پس از مرگ و عالم آخرت بخواند .

مسیح به بنی اسرائیل گفت : پروردگار من و خود را پرستش کنید و همانا کسی که به خدا شرک ورزد ،خداوند بهشت را براو حرام کند و جایگاه او آتش است و برای ستمگران یار وانصاری درآن روز نخواهد بود .

اینها برخی از انبیای عظام الهی بودند که پس از دعوت به پرستش پروردگار ، امت خود را به معاد و روز قیامت دعوت می کردند وآنها را نسبت به آن روز انذار داده ، از آنها می خواستند که خود را برای آن روز مهیا کنند و تمهیدات لازم را فراهم آورند .

ادله معاد

در بحثهای گذشته ، به این نکته اشاره شد که معاد یکی ازاصول و ارکان اسلام است و شخص مسلمان باید به آن اعتقاد و ایمان داشته باشد . اما چون معاد از اصول دین است ، تقلید در آن صحیح نیست . تقلید ، تنها در فروع و مسایل مربوط به افعال انسان راه دراد ؛ می شود اما درمسائل اعتقادی ، شخص باید درستی و صحت اعتقاد خود را از منبعی قطعی و یقینی به دست آورد . یعنی برای آگاهی از حق بودن آنچه به آن معتقد است ، لازم است معتقدات خود را از مقدماتی به دست آورد که به صحت و درستی آنها یقین داشته باشد . هرگاه آن مقدمات یقینی شد ، نتیجه ای نیز که از آنها مقدمات حاصل می گردد ، بدون تردید ، یقینی خواهد بود .چنین مقدماتی را دلیل و چیدن آنها را برای رسیدن به ادعایی استدلال گویند .

ایمان به روز قیامت ، بدون اینکه شخص قیامت را باور کرده باشد ، فایده ندارد.

1- فطرت

یکی از ادله و براهینی برای اثبات معاد به آن استدلال شده است ، برهان فطرت است .

مراد از فطرت این است که انسان در اعماق وجود خود ، ایمان به امری را به عالم آخرت و حیات پس از مرگ معتقد است ؛ همچنان که ایمان به آفریدگار و خالق عالم اعتقاد دارد .توضیح بیشتر اینکه بدون تردید ، برخی ازامور با فطرت و سرشت انسان در آمیخته است ، به گونه ای که نمی توان آنها را از انسان گرفت ؛ زیرا گرفتن آنها مساوی با دگرگون شدن فطرت بشر است . از باب نمونه ، اندیشیدن و تفکر ، فطری انسان است و اگر این امر ازآدمی گرفته شود ، در حقیقت ، فطرت دچار تغییر شده است . همچنین ادراک با سرشت انسان آمیخته است و نمی توان این امر فطری را از او جدا کرد. آری ، ممکن است در برخی از موارد ، شخص به ندای فطرت پاسخ ندهد وآن را نادیده انگارد ، اما این مطلب غیر ازفطری بودن آن امر است ؛ مثلا ً آدمی فطرتا ً خداجوی است ، اما گاهی به این ندای فطرت پاسخ نمی دهد وحتی منکر مبدا و آفریدگار جهان می شود . انکار کردن پروردگار ، درحقیقت ، نادیده انگاشتن ندای فطرت است . مساله معاد وروز قیامت نیز همینطور است . انکار کنندگان روز رستاخیز به این ندای فطرت پاسخ نداده اند و آن را نادیده گرفته اند . قرآن کریم فطری بودن دین را ، که مجموعه ای از همین اصول ومعارف است .

2- حب بقا

از دیگر اموری که به حیات اخروی و روز قیامت دلالت می کند ، علاقه آدمی به بقا و ابدیت است . حب و علاقه به بقا در انسان امری وجدانی است و کسی نیست که بقا و ماندن را دوست نداشته باشد . حتی کسانی نیز که دست به خود کشی می زنند و دراثر ناملایمات و فشارهای سخت ، اقدام به انتهار می نمایند ، آنها از این امر مستثنی نیستند . نشانه این علاقه را درکارهایی می بینیم که افراد در زمان حیات خود ، برای بعد از مرگ خود انجام می دهند تا نام جاودانه کنند . تلاش و کوشش آدمی برای اینکه با استفاده از چیزهایی که تصور می کند درطولانی شدن عمر نقش دارند حتی چند روز بیشتر در دنیا بماند ، خود علامت و دلیل دیگری بر حب بقا و علاقه به ادامه حیات است .؟

این تصور غلطی است که کسی خیال کند که در این جهان می تواند برای همیشه زنده بماند ؛ زیر ا پروردگار ، این عالم را به گونه ای آفریده است که همه چیز فرسوده می شود . فرسودگی از قوانین وسنتهای غیرقابل تغییر الهی در این جهان است .

عدل

هرشخص عاقل و خردمندی این نکته را به آسانی و بدون درنگ درک می کند که اخلاق خوب و پسندیده و اخلاق ناپسند وزشت یکسان نیست . کسی که دارای اخلاق خوبی همچون عدالت ، عفت ، صداقت ، تواضع ، اخلاص است ، با کسی که حسود و متکبر، بخیل و دارای دیگر صفات ناپسند است یکسان نیست ؛ همچنین کسی که اعمال نیک و صالح انجام می دهد با آن کس که کرداری نادرست دارد ، هم مرتبه و مساوی نیستند . مساوی انگاشتن این دو ، عقلا ً قبیح و این گونه داوری ، ظالمانه و یا سفیهانه است .

از طرف دیگر، آدمی مشاهده می کند که نیکوکاران و بدکاران در دنیا ، به سزای عمل خود آن گونه که سزاوار سات . نمیرسند . پس بر اساس مقتضای عدل و حکمت ، باید عالم دیگری باشد که درآنجا به اعمال انسان رسیدگی شود وپاداش اعمال و کیفر کردارش داده شود.

بنابراین عدل الهی ایجاب می کند که روز قیامت و حساب و پاداش و کیفر وجود داشته باشد .

هدف

بدون تردید ، انسان برای هدف و غرضی آفریده شد ه است . برخلاف نظر مادیون که اعتقاد دارند برای عالم هدفی وجود ندارد ، الهیون وخدا پرستان برای جهان وخلقت انسان ، هدفی را قائل هستند و معتقدند نیل و رسیدن آدمی به کمال و پیمودن راه خوشبختی ، همان هد فی است که در نظر خالق انسان بوده است .

و انسان ، با تلاش و سعی خود ، با حرکت تکاملی به سوی آن هدف پیش می رود . بنابراین اگر زندگی با مرگ پایان پذیرد ، انسان به آن هدف نخواهد رسید و باید بعد از مرگ حیات انسان ادامه یابد تا به نتیجه تلاشهای دنیوی خود برسد . در نتیجه هدف دار بودن خلقت و آفرینش ، با انکار معاد جمع نمی شود .

حکمت

یکی دیگر از برهانها ادله ای که آدمی را به وجود حیات پس ازمرگ وعالم آخرت راهنمایی می کند ، برهان حکمت است . برهان حکمت این است که پروردگار حکیم است و از حکیم ، هرگز کار عبث و بیهوده ای تحقق نمی پذیرد . خدا برای ادامه حیات انسان ، او را به اموری مجهز کرده است ؛ مثل قوه جاذبه ، که مواد غذایی را که در استمرار حیات و زندگی نقش دارند ، تحصیل کند وقوه دافعه ، که به وسیله آن موادی را که در صورت باقی ماندن دربدن ، زندگی و حیات انسان را به مخاطره می اندازد ، دفع می کند و نیز سایر قوا و نیروهایی که برای ادامه حیات انسان ضروری است ؛ مثل قوای شهوت و غضب . این امور برای زندگی نباتی و حیوانی آدمی به او داده شده است ، اما از سوی دیگر ، برای رسیدن انسان به کمال ، پروردگار او را به نیروها و قوای دیگری نیز مجهز کرده است ؛ مثل تحصیل علم ودانش و اموری که او را به مراتب عالی سوق می دهد .

کمالات معنوی انسان پایان ناپذیر است ؛ مثلا ً آدمی هرمقدار دانش و علم کسب کند ، باز عطش و تشنگی او به تحصیل علم و دانش باقی است . اگر انسان فقط برای زندگی مادی و حیات حیوانی آفریده شده باشد ، دادن عقل وعطش به تحصیل علم آگاهی از اسرار وجود به او لغو وبیهوده و با حکمت الهی در تعارض خواهد بود . حکمت الهی ایجاب می کند که حیات و زندگی انسان به زندگی مادی و دنیوی خاتمه پیدا نکند وادامه داشته باشد .

آیا شما می پندارید که شما را عبث و بیهوده آفریده ایم وشما به سوی ما باز نمی گردید ؟

ابراهیم

ابراهیم ( ع ) یکی از انبیای اولوالعزم واز طلیعه داران دعوت به توحید و معاد بوده است .

همان گونه که قبلا ً ذکر شد ، آن بزرگوار در سخنان و دعاهایش تصریح به معاد وحیات پس از مرگ کرده است .

گفته شده ابراهیم ( ع ) ا زکنار دریا می گذشت .مرداری ر ا دید که قسمتی از آن در آب و قسمتی دیگر خارج از آب درساحل است و حیوانات دریا و پرندگان آن را می خورند . این منظره توجه او را جلب نموده و در اندیشه فرو رفت که چگونه اجزای این جسد پس از پراکنده شد ن ، به گونه ای که هر قسمت جزو بد ن حیوانی شود ، باز به هم متصل و زنده خواهد شد . البته همان گونه که ذکر شد ، ابراهیم به معاد ایمان داشت ، اما می خواست آنچه را که از طریق عقل و وحی به آن رسید ه ، به طور حسی نیز مشاهده کند . این بود که از پروردگار خواست به او نشان دهد که چگونه مردگان را زنده می کند . به او گفته شد که ایمان نیاورده ای ؟ ابراهیم پاسخ داد : چرا ، اما می خواهم به طور حسی آن را مشاهد ه کنم تا آنچه در کنار دریا فکر مرا مشغول ساخته است ، با این مشاهده برطرف شود ودلم آرام بگیرد.

درخواست ابراهیم پذیرفته شد و پروردگار به او امر کرد که چهار پرنده را بگیرد ، آنها را ذبح کند ، گوشت و اجزای آنها را به یکدیگر مخلوط نماید و هر قسمتی از آن را بر کوهی قرار بدهد .

گفته شده است که ابراهیم ( ع ) پس از ذبح و کشتن آن پرندگان اجزای آنها را مخلوط وبه ده قسمت تقسیم کرد وهرقسمت را برکوهی قرارداد . آنگاه از طرف خدا مامور گردید که آن پرندگان را یک به یک صدا بزند که ناگهان دید ، آن اجزا به اذن الهی به یکدیگر متصل شده و به صورت پرنده گانی زنده در آمدند .

این یک نمونه از حیات پس از مرگ بود که به درخواست ابراهیم ( ع ) انجام شد و آن پرندگان ذبح شده و متفرق گشته مجددا ً زنده شدند .

2- عزیر

از دیگر نمونه های حیات پس از مرگ که در قرآن کریم ذکر شده است ، جریان عزیر، یکی از انبیای بنی اسراییل می باشد . این واقعه به طور اجمال چنین است :

عزیر بر مرکب خود سوار شده بود و به جایی می رفت . در بین ر اه ، بر روستایی عبور کرد که به کل خراب شده بود. مشاهده آن روستای خراب شده این اندیشه وفکر را دراو پدیدار کرد که این روستا روزی آباد و دارای سکنه وافراد زنده و جاندار بوده است ؛ اما اکنون همه از بین رفته اند و ساکنان آن درکام مرگ فرو رفته اند و دیگر موجود زنده و صاحب حیاتی در آن وجود ند ارد . با خود گفت : چگونه و چه وقت این مردگان را خداوند زنده می کند ؟ پس از این کلام ، خدا او را قبض روح کرد ویکصد سال ازمرگ او سپری شد . آن گاه او را زنده کرد و به او گفته شد: چه مد ت است که در این مکان درنگ کرده ای ؟ گفت : توقف من در اینجا یک روز و یا بخشی از آن بوده است .

به او گفته شد : که یکصد سال است که در این مکان هستی ؟ اکنون غذایی و آبی را که همراه داشته ای ، ببین با گذشت این مد ت طولانی ، هیچ تغییر نکرده والاغ مرکب سواری خود را مشاهده کن . ما تو را آیت و نشانه ای برای مردم قرار می دهیم . استخوانها را ببین که چگونه آنها را برداشته ،به هم پیوند می دهیم و گوشت برآن می پوشانیم . هنگامی که عزیر دانست که صد سال از مرگ او گذشته و د وباره زنده شده است و همچنین کیفیت زنده شدن مرکب سواری خود را دید . دانستم که خداوند بر هرچیزی قادر وتوانا است .

3- کشته بنی اسرائیل

از دیگر رویدادهایی که قرآن یاد آور شد ه است و نمایانگر حیا ت پس از مرگ و نمونه ای ازمعاد و قیامت است ،ماجرایی است که در میا ن بنی اسرائیل ، درزمان حضرت موسی (ع )

اتفاق افتاده . آن ماجرا چنین است که یکی ازافراد با نفوذ بنی اسرائیل به طور مرموزی درشب به قتل می رسد و فردای آن روز ، مردم کشته او را مشاهده می کنند . این رخداد باعث مشاجره و منازعه میان قبایل بنی اسرائیل شد و هر قبیله ای دیگری را متهم به ارتکاب قتل می کرد . برای پیدا کردن راه حل این معضل و دست یابی به شخصی که مرتکب قتل شده است به ناچار نزد حضرت موسی ( ع ) رفته و از او استمداد کردند . موسی ( ع ) نیز حل آن مشکل را ازخدا درخواست کرد ؛ زیرا هیچ راهی برای دست یابی به قاتل و پیدا کردن آن ، جز از طر یق وحی ، میسر نبود . البته برای پروردگاری که عالم به همه امور است و از هر برگی که از درختی فرو می افتد ، آگاه است ممکن بود که قاتل را به موسی ( ع ) معرفی کند و موسی ( ع ) هم به بنی اسرائیل اطلاع دهد . اما این احتمال وجود داشت که شخص قاتل انکار کند و عده ای ازموسی درخواست نمایند دلیلی روشن ونشانه ای آشکار برای اثبات قاتل بودن آن شخص ارائه دهد . لذا برای معرفی شخص قاتل ، شیوه و طریقه دیگری اعمال شد که در آن فواید وآثار توجهی بود : به موسی دستورداده شد بنی اسرائیل گاوی را قربانی کنند که داستان آن درسوره بقره آمده است . پس از کشتن گاو ، از طرف پروردگار دستور به موسی ( ع ) داده شد که عضو ی از آن را به آن مقتول بزنند تا او برای مدت کوتاهی زنده شود و قاتل و کشنده خود را معرفی نماید .

پس گاوی را که خصوصیا ت آن را حضرت موسی به بنی اسرائیل گفته بود کشتند وعضوی از آن را به آن مقتول زدند ، او زنده شد وقاتل خود را معرفی کرد .

پروردگار وقت زنده شدن آن مقتول را به آنها واگذار کرد که پس از کشتن گاو و زد ن برخی از آن به او ، زنده شود تا بدانند که خداوند قادر بر احیای مردگان ، در هر وقتی از اوقات است .

4- اصحاب کهف

ماجرای اعجاب آور اصحاب کهف که فقط در قرآن کریم نقل شده است و سوره ای را درقرآن به همین نام کرده اند ، یکی دیگر از آیات شگفت انگیز و نمونه های بزرگ است که مساله معاد وحیات پس از مرگ را یاد آوری می کند . قرآن کریم در این داستان از گروهی سخن می گوید که برای حفظ ایمان ، از موطن خویش جدا گردیده و به غاری پناه بردند. در آنجا برای رفع خستگی استراحت کردند به خواب رفتند . درحالی که سگ آنها در جلوی آن غاربود . و این خوا ب سالیان متمادی به طول انجامید و آن گونه که در سوره کهف آمده است . مدت 309 سال در غارخوابیدند .

قرآن مجید این زمان طولانی را نه مردن و زنده شدن ، بلکه خواب اصحاب کهف نامیده است.

آنچه از این ماجرای شگفت انگیز استفاده می شود ،این است که بیداری پس از گذشت این زمان بسیارطولانی ،بسیار عجیب تر از مردن و زنده شدن است . چگونه انسانی بدون استفاده از غذا ، این مدت طولانی را درخواب به سر می برد درحالی که آدمی ، بعد ا زگذشت مدتی از خواب هنگامی که گرسنه می شود ، از خواب برمی خیزد . چنین خوابی طولانی ، یعنی 309 سال خواب از اموری است که اعجاب هر کسی را برمی انگیزد وخود ، یکی دیگراز نشانه های معاد و حیات پس از مرگ است .

آنها به دنبال بیدار شدن ، از یکدیگر سوال کردند ؛ یکی گفت: چه مدت است که در اینجا هستیم ؟ درجواب او گفتند : یک روز و یا قسمتی از روز ؛ همان گونه که در قیامت اهل محشر همین پاسخ را می دهند :

باید متذکر شویم که خداوند دراین مدت زیاد که اصحاب کهف به خواب رفته بودند، آنها را از غذا بی نیاز کرد وبدنهای آنان با همان ذخیره ای که از مواد غذایی داشتند ، توانستند این مدت را بگذرانند و به حیات و زندگی ادامه دهند . شگفتی دیگر اینکه ،ادامه حیات در این مدت طولانی ، بدون فرسوده شدن جسم و تغییر ظاهری بدن بوده است که خارج از عادت و نظام حاکم بر دنیا می باشد ؛ زیرا از جمله امور مسلم وقطعی ، فرسودگی بدن و پوسیده شدن آن با گذ شت زمان است . انسان با پشت سر گذاشتن دوران جوانی ، فرسوده و پیر می شود و علایم پیری وکاهیدگی دراو نمایان می گردد ، اما اصحاب کهف سیصد ونه سال درخواب رفته و دارای حیات بودند ، بدون اینکه به حسب ظاهر دگرگونی ای دربدنهای آنها پدیدار شو

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۶/۲۵
بهنام جدی بالابیگلو

نظرات  (۰)

سایت ندای الرحیل منتظر دیدگاه میهمانان است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">