توهمی به نام نیروانا
توهمی به نام نیروانا
عقیده به تناسخ، از سرزمین هند و ادیان باستانی آنجا از قبیل ودائی-برهمنی-جینی-هندو ریشه گرفته، و در آئین بودا به حد نهایی کمال خود رسیده و کم کم وارد فلسفه و مسائل علمی ادیان دیگر شده است.
طبق آئین بودا، تا زمانیکه بشر از چنگال وجود خلاصی نیافته و به نیروانا نپیوسته، بایستی رنج این تحویل و تحول و این سیر تناسخی را در ابدان و کالبد انسانی دیگر و یا حیوان و یا نبات ویا جمادی،تحمل کنند و این بلای عمومی سر هر فرد آرزو و امیال نکشته و ریاضت نکشیده ای خواهد آمد، همچنانکه شخص بودا طبق اقرار خود او:
روزی خرگوش و روز هم گاو بوده و بلاخره بمقام بودائی(خردمندی) رسیده و آخرکار هم در اثر ریاضت و معرفت، به نیروانا پیوسته و در عدمستان آرمیده و خاموش شده است!
گزنوفان در مورد فیثاغورث می گوید: که او هنگام عبور ، دید سگی را می زنند، فریاد زد، صبر کنید و او را نزنید، زیرا او یکی از دوستان قدیمی من است و من او را از صدایش شناختم!!
کلمۀ نیروانا در لغت سانسکریت بمعنای خاموش شده است. در اینکه آیا نیروانا آرامشی است که بر اثر ترک علایق دست می دهد و در حقیقت یک امر وجودی است و یا اینکه عدم محض ونیستی مطلق است، میان دانشمندان مورد اختلاف است.
برخی از هندشناسان و مستشرقین مانند: جیمس دالویس و ریس داوید و الدنبرگ چون دیدند:غیر معقول است که عدم ونیستی مطلق، نهایت سیر کمالی انسان و مایۀ سعادت او باشد، از این جهت این کلمه را به ابدیت جاودانی تعبیر و تفسیر نموده اند!
گرچه این تفسیر فی حد نفسه تفسیر بدی نیست ولی با گفتار خود بودا که نیروانا را پایان وجود می داند، سازگاری ندارد.
بودا ضمن خطاب به شاگردان خودچنین می گوید:
ای شاگردان من! من جایگاهی را سراغ دارم که در آنجا نه خاک است و نه آب، نه نور و نه هوا، نه مکان نا متناهی و نه عقل نامتناهی، نه این جهان است و نه آن جهان، آنجائیکه من وصفش می کنم عبارت است از پایان وجود!!
به هر جهت، آئین بودا با آنکه به نیروانا اهمیت فراوان می دهد ولی جای تأسف است که ماهیت و حقیقت و مفهوم دقیق آنرا روشن نمی سازد؛ گاهی از آن به پایان وجود، و گاهی به جزیرۀ منفرد و گاهی به اقلیم آسایش...یاد میکند.
بودا می گوید:
آنجا که هیچ چیز وجود ندارد، آنجا هیچ دلبستگی نیست، جزیرۀ منفردی وجود دارد که آن را نیروانا می نامیم. آنجا پایان رنج پیری و مرگ است، مردمی سرسخت و پابرجا که همواره با دلیری مشغول مبارزه و در عالم اندیشه و تفکر فرو رفته اند، به نیروانا واصل می شوند...
آنکس که وجودش با نیکی آمیخته است، راهبی که به آئین بودا علاقمند است بسوی اقلیم آسایش، آنجا که جهان ناپایدار پایان میابد و به آرامش می پیوندد!
هنگامی که از یکی از بزرگان بودائی به نام ساری پتا توضیحی می خواهند که چگونه می توان از سعادت"نیروانا" صحبت نمود، در صورتی که در آن مقام، حس و درکی برای آدمی وجود ندارد؟ پاسخ می دهد که:
اساسا" در فقدان همه گونه احساس و ادراک است که نیروانا دست می دهد!!
حال چگونه با فقدان همه گونه ادراکات، نیروانا برای انسان حاصل می شود؟ مطلبی است کاملا گنگ و غیر مفهوم. ولی به نظر خود بودا، هیچ ضرورت ندارد که در چگونگی نیروانا و ماهیت آن تعمق کنیم، زیرا به نظر او نه این تحقیق ضروری است و نه ممکن!
آنچه که برای بودا دانستنش ضرورت دارد این است که: بلاخره روزی فرا خواهد رسید که تمام دنیا و مافیها به نیروانا واصل گردندآنجاست که این جهان ناپایدار پایان می پذیرد و این نابسامانی ها، سامان می یابد!!!...
در توهمات بودا، خبری از بهشت و جهنم، پاداش و جزا و حساب وکتاب اخروی نیست و تنها نتیجۀ کارهای پست گرفتاری در سیر تناسخی، وتنها پاداش کارهای نیک پیوستن به دیار نیستی(نیروانا)می باشد.
افراد نیکوکار و وارسته که از علایق دنیوی دل کنده اند، بمحض اینکه مردند به عدمستان و جهان نیستی که پایان سیر مخلوقات است می پیوندند!!!