ضمانت اجرایی
پولهایش را جمع کرد و شمرد.سرسال شده بود و می خواست خمس مالش را بدهد.خمس را جداکرده گذاشت طرف چپ خود.
انبوهی از پولهایی که روی هم ریخته شده بودند، ذهنش را مشغول کرده بودند، گونۀ سمت راست خود را روی کف دست راست خود گذاشت و در حالی که به پولها نگاه می کرد به فکر فرو رفت.
چقدر برای این پولها زحمت کشیده ام و به این آسانی می خواهم دورش بریزم...
افکار پریشان سایه وار از ذهنش می گذشتند و دلش را آشفته می کردند. بلند شده خمس را با اصل پول مخلوط کرد و گفت: من هم مثل بقیه...
رختخواب خود را انداخت و خوابید در خواب دید که قیامت برپا شده و مردم را می سوزانند. فرشتۀ عذاب آمد تا او را هم به آتش بیاندازد. درمانده و بیچاره به پاهایش افتاد ولی فرشتۀ عذاب بی اعتنا به التماسهایش گفت: تو هم مثل بقیه...
از خواب پرید و در همان نصف شب خمس پولش را جدا کرد.
فقه ما ضمانت اجرایی قیامتی دارد. اگر کسی نماز صبح خود را 4 رکعت بخواند هیچ دادگاهی او را محکوم نخواهد کرد مگر دادگاه قیامت...