روز جدایی
روز جدایی
چقدر شورانگیز و غرورافرین است لحظه ورود به سرزمین آرزوها،همانجایی که هیچ خیالی جرات پاگذاشتن داخل خوشی هایش را ندارد ،همانجایی که در و دیوارش به انتظار ورود کوههای سر به فلک کشیده نشسته اند....
ودر آن لحظه دوستداران علی بن ابیطالب (ع)
همانهایی که نفس و آرزوهایش را طی سالیان دراز به باد تمسخر گرفته بودند،همان سرو قامتانی که خزان پاییزها وسوز زمستانها وتیرگی دنیای فانی هوس بخواب بردنشان را به گور برده بودند...
تاج عزت برسر گذاشته،سوار برناقه های سفید بهشتی ،با نهایت عزت واحترام،در حالی که فرشتگان دست به سینه ایستاده اند ،در حالیکه حوریان آمدنشان را به همدیگر بشارت می دهند،در حالیکه خطاب می شود ((سلام قولا من رب الرحیم))داخل بهشت می شوند.
و در آن لحظه خطاب می شود((وامتازواالیوم ایها المجرمون)) وایشان همان ظاهربینان،همانهایی که عمری دنبال دنیا دویدند،همانهایی که به هوس رسیدن به دنیاشرافت وانسانیتشان را فروختند،همان دوپاهای چهارپاصفت،همانهایی که خودشان را اشرف مخلوقات می دانستندواز هر حیوانی پست تر بودند...
باچشمانی گریان،بادلی سوخته از حسرت،ناامیدازهمه جا،در حالیکه پشت سررانگاه می کنند، بسمت جهنم رانده میشوند.
ازبس کف دست بر جبین کوبیدم
تا بگذرد از سرم،پریشانی من!
نقش کف دست!محوشد ریخت بهم
شدچین وشکن بروی پیشانی من!